معرفت و پیروی شرط قرب به ولایت ائمه اطهار

ولایت‌ امیرالمؤمنین‌ و اولاد طیبین‌ آن‌ حضرت‌ یعنی‌ به‌ مقام‌ فنای‌ مطلق‌ در ذات‌ خدا رسیدن‌ و بقاء بالله‌ پس‌ از فنا پیدا نمودن؛ و در این صورت‌ به‌ مقام‌ عبودیت‌ مطلقه‌ نائل‌ آمدن‌، و والی‌ و حکمران‌ عالم‌ امکان‌ به‌ اذن‌ خدا بودن‌، و واجد مقام‌ عصمت‌ و طهارت‌ و علوم‌ لدنیه‌ و أعلا مقامات‌ تفویض‌ و تسلیم‌ شدن‌، و متخلق‌ به‌ جمیع‌ اسماء علیا و صفات‌ حسنای‌ الهی‌ گردیدن‌، همه‌ و همه‌ از آثار و لوازم‌ آن‌ ولایت‌ است‌. و لذا در روایت‌ وارد شده است که معرفت‌ ولایت‌ آنان‌ را حسنه، و انکار ولایت‌ آنها را سیئه‌ قرار داده‌ است‌.
ما خشنودیم‌ که‌ معرفت‌ به‌ ولایت‌ آنها داریم‌ نه‌ آنکه‌ خود دارای‌ مقام‌ ولایتیم‌، و این‌ نیز خود بسیار موجب‌ مسرت‌ و ابتهاج‌ است‌. چون‌ به واسطه معرفت‌ به‌ ولایت‌ طبعا ربط‌ واقعی‌ به‌ حقیقت‌ ولایت‌ پیدا می شود، و بالاخره‌ این‌ ربط‌ و ارتباط‌ موجب‌ لحوق‌ و پیوستگی‌ و به‌ همبستگی‌ می گردد، و لازمه اش‌ طلوع‌ و ظهور و بروز آثار متبوع‌ در تابع‌ است‌. درباره فرعون‌، در قرآن‌ کریم‌ وارد است‌ که‌ در روز قیامت‌ پیشاپیش‌ قوم‌ خود حرکت‌ می کند و آنان را وارد در آتش‌ دوزخ می‌سازد: «یقدم قومه و یوم القیامة فأوردهم النار؛ روز قيامت پيشاپيش قومش می ‏رود و آنان را به آتش درمی آورد.» (هود/ 98)
این‌ لحوق‌ بر اثر محبت‌ و متابعت‌ است‌ که‌ تجاذب‌ مغناطیسی‌ بین‌ حبیب‌ و محبوب‌، ایجاد اتحاد می کند. هر گروه‌ و دسته‌ای‌ در روز قیامت‌ ملحق‌ به‌ امامشان‌ می شوند و به‌ بهشت‌ و یا جهنم‌ می روند.
شیعیان‌ و تابعان‌ و محبان‌ ولایت‌ امیرالمؤمنین‌ (ع) با اساس‌ محبت‌ و مودت‌ و متابعت‌، به‌ آن‌ حضرت‌ ملحق‌ می گردند و با آن‌ حضرت‌ به‌ بهشت‌ می روند.
این‌ مطلب‌ بسیار مهم بوده‌ و برای‌ پیروان‌ آن‌ حضرت‌ بسیار جای‌ دلگرمی‌ و امیدواری‌ است‌ که‌ گرچه‌ در دنیا نتوانستند با کدح‌ و سعی‌ به‌ مقام‌ عبودیت‌ مطلقه‌ و ولایت‌ کلیه‌ درآیند، لیکن‌ بر اساس‌ اقرار و اعتراف‌ به‌ ولایت‌ حقیقیه آن‌ حضرت‌ و پیروی‌ از این‌ خط مشی‌، خود را به‌ آن‌ حضرت‌ رسانیده‌ و در سایه الطاف‌ و مراحم‌ او و بر کانون‌ مغناطیس‌ محبت‌ و جذبه ولایت‌ و مودت‌ با آن‌ حضرت‌ به‌ بهشت‌ بروند.
امیرالمؤمنین‌ و اولاد طاهرین‌ او، وجودشان‌ از آلایش‌ اهوا و افکار شهوانی‌ و از کدورت‌ هواجس‌ شیطانی‌ پاک‌ و طاهر است؛ و لذا تراوشات‌ از آن‌ منبع‌ پیوسته‌ امور صافیه‌ و طاهره‌ می باشد. از نفوس‌ قدسیه‌، ترشح‌ کدورات‌ و بدی‌ها معقول‌ نیست.
از کوزه‌ برون‌ همان‌ تراود که‌ در اوست‌. اگر شما در یک‌ کوزه خالی‌ گلاب‌ بریزید پیوسته‌ از منافذ آن‌ گلاب‌ بیرون‌ می تراود نه‌ سرکه‌ شیره. لذا بعضی‌ از مردم‌ هنگامی که‌ کوزه سفال‌ آب‌ ندیده‌ را خریداری‌ می‌کنند، هنوز که‌ در آن‌ آب‌ نریخته اند آن را پر از گلاب‌ نموده‌ و خالی‌ می‌کنند و سپس‌ در آن‌ آب‌ می ریزند. این‌ کوزه‌ پیوسته‌ بوی‌ گلاب‌ می دهد، و هر چند از آب‌ آن‌ بهره‌برداری‌ کنند باز آب‌ آن‌ بوی‌ گلاب‌ دارد.
خاندان‌ عصمت‌ ذاتشان‌ و سرشان‌ طاهر است‌. و از افراد مستثنی‌ در آیه فزع‌ و صعق‌ هستند که‌ هیچ گاه‌ گرد آلایش هستی‌ دامان‌ وجود آنان را ملوث‌ ننموده‌ است‌، و بوق‌ جلال‌ و صور جمال‌ و نفخ‌ اماته‌ و احیا در صماخ‌ گوش‌ و در رگ‌ و تین قلب‌ آنان‌ اثری‌ نمی‌گذارد؛ آنان‌ از این‌ مراحل‌ عبور نموده‌ و موت‌ و حیاتی‌ جز به‌ بقای حضرت‌ رب ودود ندارند، و مشیت‌ خدا بر فزع‌ و صعق‌ آنان‌ قرار نگرفته‌ است‌.
محبت‌ و پیروی‌ از آنان‌ دلالت‌ بر نحوی‌ از اتحاد می کند و الا بدون‌ جهت‌، مودت‌ و محبت‌ درونی‌ به‌ چیزی‌ تعلق‌ نمی‌گیرد.
کبوتر با کبوتر باز با باز *** کند همجنس‌ با همجنس‌ پرواز
در کسی‌ که‌ پیروی‌ از آثار و منهاج‌ خاندان‌ عصمت‌ دارد و محبت طی طریق‌ بر آن‌ منهج‌ قویم‌ و راه‌ راستین‌ را در وجود خود احساس‌ می کند، بدون‌ شک و تردید باید یک‌ نوع‌ طهارت‌ و پاکی‌ وجود داشته‌ باشد، و حتما باید یک‌ اثری‌ گرچه‌ جزئی‌ باشد از آن‌ متبوع‌ و محبوب‌ در این‌ حبیب‌ و تابع‌ موجود باشد؛ و الا اگر چنین‌ نباشد لازم‌ می‌آید که‌ هر موجودی‌ به‌ هر موجودی‌ محبت‌ ورزد و طرح‌ مودت‌ و دوستی‌ استوار کند؛ و اینچنین‌ نیست‌.
مرحوم‌ ملاصدرا و فلاسفه‌ اثبات‌ کرده‌اند که «لا یعرف شیء شیئا إلا بما هو فیه منه؛ هیچ‌ چیزی‌ چیز دیگر را نمی شناسد مگر به‌ قدر آنچه‌ از آن‌ چیز در این‌ چیز دیگر موجود است‌.» و انصافا مطلب‌ دقیق‌ و لطیفی‌ را بیان‌ کرده اند.
در این صورت‌ باید به‌ همین‌ مقدار از محبت‌ و متابعتی‌ که‌ موجود است‌ بسیار دلخوش‌ بود؛ زیرا این‌ ربط‌ حکم‌ نور را دارد، در هر جا وارد شود ظلمت‌ را دفع‌ می کند.
نور گرچه‌ کوچک‌ و حقیر باشد، قدرت‌ دفع‌ تاریکی‌ را دارد؛ به خلاف‌ ظلمت‌ که‌ نمی‌تواند نور را بیرون‌ کند. و نور بالاخره‌ متصل‌ به‌ کانون‌ نور است‌، و شعاع‌ خورشید از آن‌ جدایی‌ ندارد؛ نور جزئی‌ به‌ کلی تر و نور ضعیف‌ به‌ قوی تر متصل‌ شده‌ و بالاخره‌ به‌ کانون‌ نور کلی‌ و قوی ربط‌ و ارتباط‌ دارد.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 4 صفحه 183-186

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25601