علت کوری دل ها در قیامت

از منظر قرآن کریم، افرادی که در اینجا کورند کور حساب نمی شوند بلکه کوری حقیقی را کوری باطنی معرفی می کند و می فرماید: «فإنها لاتعمی الابصـ'ر ولـ'کن تعمی القلوب التی فی الصدور؛ به درستی که تحقیقا چشم های ظاهر کور نیست؛ ولیکن دل هایی که در سینه ها موجود است آنها کوری دارند» (حج/ 46) آنقدر آن بینایی معنوی مهم است و آن کوری اهمیت دارد، آن بینایی دل و بینایی اخروی و آن نابینایی روحی و کوری اخروی قابل اعتنا و حساب است که اصلا این کوری های ظاهری را در قبال آن نباید کوری به حساب آورد.
قرآن مجید می فرماید: این چشم ها کور نمی شوند، کوری از آن آن دلی است که در سینه قرار دارد و ادراکات و معارف و واقع بینی خود را در اثر انغمار در شهوات از دست می دهد؛ آن کور است. کوری مال قلبی است که واقعیات را ادراک نمی کند و در اوهام و اباطیل به سر می برد. پس بنابراین، آن کسی که کور باطن است، در آخرت نیز کور باطن است. «و من کان فی هـ'ذه أعمی ' فهو فی الاخرة أعمی؛ و هر که در این دنیا کور (دل) باشد در آخرت هم کور خواهد بود» (اسراء/ 72) کسی که چشم بصیرتش به کحل هدایت مکحل نگردیده است و ادراک أسرار عالم نکرده و ربط با خدای خود پیدا ننموده، و اتکاء و اعتمادش بر ذات ازلی و ابدی قرار نگرفته و به دنبال هوس های نفسانی و هواجس وهمی رفته و بالنتیجه دیده قلب خود را در اینجا کور نموده است؛ در آنجا هم کور است، آنجا هم محجوب است.
«أولئک ینادون من مکان بعید؛ از دور به آنها صدا زده می شود؛ از دور به آنها ندا می رسد» (فصلت/ 44)
«کلا بل ران علی ' قلوبهم ما کانوا یکسبون * کلا إنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون»؛ «ابدا ابدا چنین نیست که می پندارند، و آیات خدا را اساطیر الاولین و افسانه های پیشینیان قرار می دهند، و حقایق آیات الهیه را تکذیب می نمایند و دروغ می شمرند؛ بلکه اعمال زشت و کردار ناپسند آنها در طول مدت، موجب چرکی و کدورت بر دل آنها شده است. ابدا ابدا چنین نیست که می پندارند در آخرت نیز در مقام قرب قرار دارند، و چون در این عالم مستکبرانه زیستند بالملازمه در آنجا هم مترفهانه و مترفعانه زندگی می کنند؛ بلکه آنها در آنجا از پروردگارشان در پرده و حجابند؛ محجوبند، کورند.» (مطففین/ 14-15) علتش آنست که روی دل های آنان را «رین» گرفته است. رین به معنای چرک است. این چرک و آلودگی که بر روی دل ها پرده پوشانیده مانع از لقاء خدا می گردد، و آنها را در محجوبیت متوقف میکند.
«أفلا یتدبرون القرءان أم علی ' قلوب أقفالها؛ آیا تدبر و تأمل در قرآن نمی کنند، یا روی دل ها را قفل هایش گرفته است؟» (محمد/ 24) و این قفل ها، مانع از تدبر و تفکر و ادراک معانی حقیقیة قرآن می شود. و حجاب و پرده ایست که روی دل ها را گرفته و از بروز و ظهور حقایق در آن جلوگیری میکند. چون چرک و کثافت روی چراغ را گرفته باشد، نمی گذارد نور درونی آن به بیرون بتابد؛ و آن نور درونی محبوس و زندانی می شود. چراغ روشن است، و با این وصف، خانه تاریک.

تخلی زندگی دنیوی و کوری اخروی؛ ثمره روی گردانی از یاد خداوند
چراغ دل انسان نیز در اثر تهوسات و معاصی و افکار شیطانیه، بر روی آن پرده ای و چرکی می گیرد و نمی گذارد در آفاق و انفس تفکر کند و تدبر نماید و از عالم آفرینش عبرت بگیرد و از آیات الهیه پی به وجود صانع حکیم برد. اعراض از یاد خدا موجب معیشت ضنک، و کوری در آخرت است:

«و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره و یوم القیـ'مة أعمی'* قال رب لم حشرتنی أعمی' و قد کنت بصیرا* قال کذ'لک أتتک ءایـ'تنا فنسیتها و کذ'لک الیوم تنسی»؛ «و کسی که از ذکر من و از یاد من روی گرداند، پس در اثر این اعراض، زندگانی او ناگوار و سخت می شود، و ما او را در روز قیامت نیز کور محشور خواهیم نمود. می گوید: بار پروردگار من! چرا مرا کور محشور نمودی در حالی که من بینا بوده ام؟ خداوند می فرماید: اینچنین است که آیات ما به تو رسید پس آنها را فراموش کردی و بالنتیجه امروز فراموش شدی!» (طه/ 124-126)
معیشت ضنک، یعنی معیشت ناگوار و با عسرت و توأم با گرفتاری، نتیجه اعراض از یاد خداست. گرچه اموال و ثروت فراوان باشد، ولی زندگی توأم با پریشانی و تشویش حواس و ابتلائات و بی برکت شدن عمر و ثروت و فرزند می گردد، و شخص در فشار روحی و هجوم خاطره های نا ملایم و افکار شیطانی قرار می گیرد. ممکن است دارای تمکن و قدرت و میلیون ها ثروت باشد، ولی یک غذای راحت و بدون تشویش، و یک خواب راحت و با فکر فارغ، و یک نفس راحت نکشد؛ و این نتیجه اعراض از یاد خداست. کسی که از ربط با خدا و از یاد خدا اعراض کند از اعتماد و اتکای به خدا روی گرداند؛ لازمه و نتیجه زندگی دنیوی و معیشت او گرفتاری است، این راجع به دنیا. و اما راجع به آخرت، کوری است. در مقام سؤال یا اعتراض به خدا می گوید: من که در دنیا بینا بودم، چرا در اینجا کور محشورم نمودی!؟
این مسکین نمی داند که این کوری اخروی غیر از چشم دنیا بین است. تصور میکند که هر که در دنیا چشم ظاهر دارد باید در آخرت نیز بصیر و بینا باشد؛ لذا از روی تعجب چنین سؤالی را طرح میکند. و پاسخ می آید که آن چشم مادی و بصر واقع در سر، غیر از این چشم معنی و بصر واقع در دل است. امروز باطن تو کور است، چون در دنیا باطنت را کور نمودی! و ما خلافی ننمودیم؛ کور باطن را کور محشور کردیم؛ و از اینکه آیات ما به تو رسید و فراموش کردی و چشم بصیرت بدان ها نگشودی، امروز نیز چشم بصیرتت بسته، و در حجاب و پرده ای! و از زمره نابینایان هستی! یعنی همانطور که آیات ما را به دل نپذیرفتی، و چشم دل را باز ننمودی، و به واسطة عمل صالح و ایمان و اعتقاد به خدا آن چرک و کثافت را از روی دل نزدودی، و بالاخره در حجاب از ادراک حقایق، و در کوری ماندی؛ امروز نیز نتیجة کوری و إعراض، همان کوری خواهد بود!
از این آیه شریفه نیز به خوبی استفاده میشود که کسی که در دنیا ربط با خدا پیدا نکند، و سر تسلیم در برابر اوامر و تشریعات او فرود نیاورد و سجده حق ننماید و لباس ذل عبودیت در بر ننماید و با همین حال مرگ او را در یابد در آنجا هم در ظلمت و کوری است، در نابینایی و حجاب است. تمام عالم قیامت اشراق باشد برای این کور چه فایده ای دارد؟ مثل اینکه تمام این دنیا از نور آفتاب پر باشد برای نابینایان چه اثری خواهد داشت؟


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- معادشناسی جلد 5- صفحه 220-225

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25602