آگاهی بر ظاهر و باطن شرط شهادت شاهدان قیامت

شهادتی که انبیاء و شهداء در روز قیامت میخواهند شهادت دهند بر اعمال مردم؛ این از چه نوع شهادتی است؟ اینها می خواهند شهادت دهند که مثلا شخصی مانند زید رو به قبله ایستاد و عملی را به جا آورد؟ یا اینکه می خواهند شهادت دهند که او نماز را درست و صحیح خواند با حضور قلب خواند و با توجه و قصد تقرب به جای آورد؛ البته معلوم است که این قسم است؛ زیرا نفس خواندن نماز بدون آن شرایط معنوی و واقعی و جان و روح نماز که قیمت ندارد؛ نماز ریایی مردود است. نمازی که در تمام حالات آن از حرکات و سکنات آن و از اقوال و افعال حتی تکبیرة الإحرام آن ذهن مشوش و مضطرب و مرکز هجوم افکار پریشان و خاطرات گوناگون بوده باشد محکوم و مطرود است؛ پس خصوصیات واقعیه این نماز یا روزه یا حج یا جهاد و به طور کلی هر عملی که انسان به جا می آورد باید مشهود شاهد باشد؛ و در تمام وقتی که شاهد حضور پیدا کرده برای تحمل، باید آن واقعه را با تمام خصوصیات تحمل کند و سپس ادای شهادت نماید. آن کسانی که تحمل شهادت می کنند برای اعمال انسان در روز قیامت باید چنین خصوصیتی داشته باشند.
و از طرفی می بینیم قرآن کریم می فرماید: انبیاء و شهداء گواهی بر عمل انسان می دهند؛ البته باید حضور داشته باشند. پیامبران و شهداء بر یک یک از افراد امت گواهی می دهند؛ معلوم میشود که با یکایک از آنها از حاضرین و غائیبن، و از موجودین و معدومین، در خلوت و جلوت، و بیداری و خواب، و حرکت و سکون، و کسب و کار، و بیرون خانه و درون آن در هر لحظه با انسان هستند که با تمام خصوصیات از اعمال انسان آگاه باشند؛ آن هم نه با یک نفر و دو نفر با تمام افراد امت چه غائب چه حاضر. ما می بینیم که همین افراد عادی نمی توانند از تمام جهات و خصوصیات حاضرین گواهی دهند "فضلا عن الغآئبین"، خصوصیات شهادت را از نیات قلبی و وجهه باطنی و حقیقی عمل، نسبت به زمان نزدیک و مکان نزدیک، تا چه رسد به زمان های دور و مکان های دور. پس آن شهادت انبیاء و شهداء بر اعمال امت خود اعم از اینکه حاضر باشند یا غائب، نزدیک و یا دور، آن هم شهادت بدهند بر حقیقت اعمالشان نه بر ظاهر اعمال؛ این شهادتی است که در دسترس همه نیست. باید کسانی باشند که غیب و حضور، و پنهان و آشکارا، قرب و بعد برای آنها تفاوت نداشته باشد ظاهر و باطن برای آنها یکسان باشد تا بتوانند تحمل و سپس ادا نمایند، یعنی کسانی باشند که بر ضمائر و سرائر مردم و بر اسرار و افهام مثل خود انسان که از خودش خبر دارد اطلاع داشته باشند؛ ما چگونه بر خودمان مطلعیم بر اعمال و نیات خود؛ چه کار کرده ایم در فلان ساعت و فلان محل؟ و عمل ما از روی چه قصد و نیتی بوده است؟ ما خودمان میدانیم که نمازی را که خوانده ایم، در چه مقدار از آن حضور قلب داشتیم، و یا این سلامی را که به زید کرده ایم آیا برای خدا بود و یا برای غرض دنیوی و یا تعظیم و تجلیل و تکریمی که نسبت به فلان کردیم از روی چه مقصد بوده است، گر چه اینکه دوستان و مصاحبان ما مطلع نباشند؟
«بل الإنسـان علی نفسه بصیرة * و لو ألقی' معاذیره؛ بلکه انسان بر خودش آگاه است، و اگر چه پیوسته عذرهای خودش را تحویل دهد» (قیامت/ 14-15) آن گواهانی که در چنین قدرت و توانایی هستند که در روز قیامت شهادت دهند باید مثل خود انسان و بلکه بهتر و عالی تر و دقیق تر، از اعمال فرد فرد از افراد امت که مورد گواهی آنهاست با خبر باشند. در احوالات مقربین و مخلصین وارد است که آنها از زمان و مکان خارجند و به مقام تجرد رسیده اند و شیطان به آنها دسترسی ندارد و حساب و کتاب و عالم عرض و حضور را ندارند و سیطره علمیه و واقعیه نسبت به عالم امکان و جهان آفرینش پیدا می کنند، این مسائل به خوبی خود به خود پاسخش روشن میشود. یعنی آن افرادی می توانند شهادت دهند که از مضیق جهات و عالم طبع و گرایش به ماده و حب دنیا که نفس را محجوب می کند و مدرکات او را منحصر به ادراکاتی می کند که از راه حواس ظاهر، انسان با خارج ارتباط پیدا می کند، گذشته باشند و از این سطوح عبور نموده باشند و حواس آنها دیگر منحصر به حواس خمسه ظاهره نباشد؛ حس ششم آنها زنده شده باشد، و یا چشم قلب آنها باز شده و روح آنها سیطره پیدا کرده باشد. و به عبارت دیگر موجوداتی باشند که در عین حال که در دنیا زندگی میکنند و یا از دنیا رفته اند، احاطه علمیه نسبت به همه موجودات داشته باشند؛ و اگر اینطور نباشد اینگونه شهادت برای آنان میسور نیست.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 93-96

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25756