حضور انسان در قیامت با بدن سیال از تولد تا مرگ

خداوند متعال در خصوص کیفیت آگاهی نفس از اعمال خود در روز قیامت می فرماید: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا و یحذرکم الله نفسه والله رءوف بالعباد؛ در روزی که هر نفسی آنچه را که از اعمال خیر انجام داده است حاضر شده می یابد، و آنچه را که از اعمال بد بجا آورده است دوست دارد که بین آنها و بین او فاصله دور و درازی بوده باشد، و خداوند شما را از خودش بر حذر می دارد که مبادا کاری کنید که در چنین روزی سرافکنده باشید، و خداوند به بندگانش رئوف و مهربان است» (آل عمران/ 30).
از این آیه مبارکه استفاده می شود که بالاخره انسان چنین روزی را در پیش دارد که تمام اعمال خود را در پیش خود حاضر شده می بیند و می یابد، و مشاهده و محسوس وجدان می کند، و اعمال زشتی را نیز که انجام داده است، چون ملازم با نفس اوست و اثر نفس اوست، آنها را نیز حاضر می یابد، و از شدت قبح و ناراحتی و سرافکندگی دوست دارد که بین او و بین آن اعمال زشت فاصله بسیاری بوده باشد. اما مع الاسف فاصله ای نیست و آن اعمال، ملازم و ملاصق با او هستند، چون به اراده و اختیار او انجام گرفته است و از آثار و نتایج و موالید خود اوست، و لذا با اوست.
در هنگام معاد بدن عنصری با تمام خصوصیات و لوازم و آثار و نیات و خفایا و زوایای کردار در پیشگاه پروردگار حاضر می شود. و نه تنها بدن در آن واحد، بلکه یک بدن سیال از نقطه تولد تا نقطه مرگ؛ تمام این دوران برای انسان حاضر است. و نه اینکه این دوران را انسان در مدتی که مثلا پنجاه سال عمر کرده است، پنجاه سال می بیند و پنجاه سال طول می کشد تا انسان تمام جریانات و اعمالی را که در پنجاه سال انجام داده است ببیند؛ بلکه در یک لحظه بر تمام این اعمال پنجاه ساله احاطه پیدا می کند. و علتش هم این است که آن انسان، مافوق زمان است و ادراکی که انسان در آن عالم نسبت به موجودات زمانی میکند، دیگر احتیاج به زمان ندارد؛ بدین معنی که تجردی که نفس در آن مراحل پیدا می کند، کافیست برای اینکه در یک لحظه ادراک کند. بلکه در آنجا «لحظه» هم نیست، و این تعبیرات از باب ضیق عبارت است. در یک لحظه، و در یک آن دهری، انسان احاطه پیدا می کند بر تمام زمان و زمانیات، از جمله اعمالی که خودش انجام داده است.

مقام حشر و نشر در قیامت
و این بعد از مقام فناء فی الله است که آن مقام جمع و حشر است، و در مقام بقاء بالله است که آن را فرق و نشر گویند. در مقام فناء هیچ خبری نیست؛ یعنی وقتی که نفس حرکت میکند در عالم جمع و حشر بسوی خداوند متعال، فقط تحیر است و بی خبری است از جمله ما سوی؛ و جز استغراق در ذات مقدس پروردگار هیچ نیست. و بعد از آنکه به امر پروردگار بقاء بعد از فناء پیدا کرد، که این را مقام جمع الجمع نیز گویند، در آنجا احاطه پیدا می کند بر تمام عوالم زمان و زمانیات، از جمله اعمالی که از او صادر شده است از زمان تولد تا وقت مردن. و نه اینکه این اعمال را در نامه ای می نویسند و به دست او می دهند، بلکه حقیقت این اعمال را به انسان ارائه میدهند.
نامه عمل، عبارت از کتاب تدوینی و نوشتنی نیست، که در فلان روز چه کرده ای! و در فلان ساعت چه کاری انجام داده ای! نامه عمل، کتاب تکوین است که در عالم خارج و عالم کون و هستی مدون است؛ کتاب تحقق است. در آن کتاب هستی و کون و وجود، آنچه از انسان مکون شده است، حاضر می شود. خود نفس عمل، حقیقتش در کتاب تکوین است و برای انسان مشاهد می شود. نه بدین معنی که انسان عملش را می بیند، مانند کسی که مثلا پرده سینما را می بیند و در آن جریاناتی را می بیند، از جمله اعمالی را که خودش انجام داده است؛ نه، اینطور نیست.
علمی که انسان به اعمالش پیدا می کند، علم حضوری است، نه حصولی؛ یعنی آن معلوم، خارج از حیطه نفس خودش نیست، از علوم نفس است و نفس احاطه بر آن علوم و بر خودش دارد؛ چون در مقام تجرد، اشراق کرده و به مقام بقاء رسیده و از فناء بیرون آمده و بعد الفناء، بقاء بالله پیدا نموده است. لذا با آن حالت تجرد، سیطره پیدا می کند بر عالم کثرت خودش. و همانطور که ما الآن بر تمام قوای خود احاطه داریم، یعنی تمام قوای ما برای ما موجودیت دارد: الآن ذهن ما برای ماست، عقل ما برای ماست، حس مشترک ما، قوه حافظه و قوه واهمه ما، همه برای ماست، و ما نسبت به این قوای خود علم حضوری داریم، نه علم حصولی؛ همینطور در آنجا انسان نسبت به جمیع اعمالش علم حضوری پیدا می کند و مهیمن و مسیطر بر حقیقت اعمالش می گردد، از زمانی که متولد شده تا هنگام مرگ. و تمام این زمان طولانی و دراز را با تمام جزئیاتش و حالاتش و لحظاتش، از اعمال خیر و از اعمال شر و نیات و افکار و اخلاق و ملکات و عقائدش، در یک لحظه واجد می شود، و آن لحظه هم، لحظه ای نیست که از بین برود چون آنجا عالم زمان نیست، تدریج و تغییر و تبدل نیست؛ واجدیت است. بسیار عالم شگفت آوری است که انسان مسیطر و مهیمن بر خود و بر جمیع اعمال خودش بشود و ببیند چه خبرها هست! و چه کارهائی را انجام داده است! و این را عالم عرض می گویند.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی 6- صفحه 213 تا 217

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25827