مشخصات انسان سعادتمند در قرآن

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یوم یأت لا تکلم نفس إلا بإذنه فمنهم شقى و سعید* فأما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق* خلدین فیها ما دامت السموت و الأرض إلا ما شاء ربک إن ربک فعال لما یرید* و أما الذین سعدوا ففى الجنة خلدین فیها ما دامت السموت و الأرض إلا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ؛ آن روز که (قیامت) فرا رسد هیچکس جز به اجازه او سخن نمى گوید گروهى از آنها شقاوتمندند و گروهى سعادتمند (گروهى بدبختند و گروهى نیکبخت). اما آنها که شقاوتمند شدند در آتشند، و براى آنها زفیر و شهیق (ناله هاى طولانى دم و باز دم) است. جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمان ها و زمین بر پاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد که پروردگارت هر چه را اراده کند انجام مى دهد. اما آنها که سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند بود، مادام که آسمانها و زمین برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بخششى است قطع نشدنى!» (هود/ 105- 108)
اشاره به تقسیم همه مردم به دو گروه کرده مى گوید: گروهى در آنجا شقى و گروهى سعیدند، گروهى خوش بخت و گروه دیگرى بدبختند. (فمنهم شقى و سعید) سعید از ماده سعادت به معنى فراهم بودن اسباب نعمت، و شقى از ماده شقاوت به معنى فراهم بودن اسباب گرفتارى و مجازات و بلاست، بنابراین سعیدها در آن جهان همان نیکوکارانى هستند که در بهشت لا به لاى انواع نعمتها جاى آنهاست و شقاوتمندان همان بدکارانى هستند که در دل دوزخ در انواع مجازات ها گرفتارند.
به هر حال این شقاوت و آن سعادت چیزى جز نتیجه اعمال و کردار و گفتار و نیات انسان در دنیا نیست: و عجب اینکه بعضى از مفسران این آیه را دستاویزى براى عقیده باطل خود در زمینه جبر قرار داده اند، در حالى که آیه کمترین دلالتى بر این معنا ندارد، بلکه از سعادتمندان و شقاوتمندان رستاخیز سخن مى گوید که همگى به خاطر اعمال خود به این مرحله رسیده اند شاید آنها مفهوم این آیه را با پاره اى از احادیث اشتباه کرده اند که درباره سعادت و شقاوت قبل از تولد سخن مى گوید که آن داستان جداگانه اى دارد. سپس حالات شقاوتمندان و سعادتمندان را در عبارات فشرده و گویائى چنین شرح مى دهد: اما آنها که شقاوتمند شدند در آتش دوزخ زفیر و شهیق دارند و ناله و نعره و فریاد سر مى دهند.
خداوند در سوره مومنون می فرماید: «قد أفلح المؤمنون* الذین هم فى صلاتهم خشعون* و الذین هم عن اللغو معرضون* و الذین هم للزکوة فعلون* و الذین هم لفروجهم حفظون* إلا على أزوجهم أو ما ملکت أیمنهم فإنهم غیر ملومین* فمن ابتغى وراء ذلک فأولئک هم العادون* و الذین هم لأمنتهم و عهدهم رعون* و الذین هم على صلوتهم یحافظون* أولئک هم الورثون* الذین یرثون الفردوس هم فیها خلدون؛ مؤمنان رستگار شدند، آنها که در نمازشان خشوع دارند، و آنها که از لغو و بیهودگى رویگردانند، و آنها که زکات را انجام مى دهند، و آنها که دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى کنند، تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیرى از آنها ملامت نمى شوند، و هر کس غیر این طریق را طلب کند تجاوزگر است، و آنها که امانتها و عهد خود را مراعات مى کنند، و آنها که از نمازها مواظبت مى نمایند، (آرى) آنها وارثانند که بهشت برین را ارث مى برند، و جاودانه در آن خواهند ماند.» (مومنون/ 1- 11)
مى فرماید: مؤمنان رستگار شدند، و به هدف نهائى خود در تمام ابعاد رسیدند. (قد افلح المؤمنون) افلح از ماده فلح و فلاح در اصل به معنى شکافتن و بریدن است، سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است. در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه بر مى دارند و راه خود را به سوى مقصد مى شکافند و پیش مى روند.
البته فلاح و رستگارى معنى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل مى شود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است. پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بى نیاز زندگى کند، و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمتهاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزت و سربلندى به سر برد. انتخاب فعل ماضى افلح در مورد رستگارى مؤمنان براى تاکید هر چه بیشتر است، یعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است که گوئى قبلا تحقق یافته، و ذکر کلمه قد قبل از آن نیز تاکید دیگرى براى موضوع است.
در آیات دیگر چگونگى حال مؤمنان و سرعت کنندگان در خیرات را ضمن چند آیه بازگو مى کند و صفات اساسى آنها را تشریح مى نماید. نخست مى گوید: «ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون؛ کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناک و نگرانند.» (مومنون/ 57) قابل توجه اینکه خشیت به معنى هر گونه ترس نیست، بلکه ترسى است که توام با تعظیم و احترام باشد، همچنین مشفق که از ماده اشفاق و از ریشه شفق به معنى روشنائى آمیخته با تاریکى گرفته شده به معنى خوف و ترسى است که آمیخته با محبت و احترام است.
از آنجا که خشیت بیشتر جنبه قلبى دارد و اشفاق جنبه عملى را شامل مى شود، ذکر این دو به صورت علت و معلول در آیه روشن مى گردد، در حقیقت مى فرماید: آنها کسانى هستند که ترس آمیخته با عظمت خدا در دلهایشان جاى کرده است و آثار آن در عملشان و مراقبتهایشان نسبت به دستورات الهى نمایان است، و به تعبیر دیگر اشفاق مرحله تکامل خشیت است که در عمل اثر مى گذارد و به پرهیز از گناه و انجام مسئولیتها وا مى دارد. سپس اضافه مى کند: «و الذین هم بایات ربهم یؤمنون؛ کسانى که به آیات پروردگارشان ایمان مى آورند.» (مومنون/ 58)
بعد از مرحله ایمان به آیات پروردگار، مرحله تنزیه و پاک شمردن او از هر گونه شبیه و شریک فرا مى رسد و مى گوید: «و الذین هم بربهم لا یشرکون؛ کسانى که نسبت به پروردگارشان شرک نمى ورزند.» (مومنون/ 59) در واقع نفى شرک، نتیجه ایمان به آیات پروردگار و معلول آن است، و یا به تعبیر دیگر ایمان به آیات پروردگار به صفات ثبوتى او اشاره مى کند و نفى شرک اشاره به صفات سلبى است، به هر حال نفى هر گونه شرک اعم از آشکار و نهان (جلى و خفى) در این جمله درج است.
بعد از این، مرحله ایمان به معاد و رستاخیز و توجه خاصى که مؤمنان راستین به این مساله دارند فرا مى رسد، توجهى که آنها را در عمل، کاملا کنترل مى کند، مى گوید «و الذین یؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة انهم الى ربهم راجعون؛ کسانى که نهایت تلاش و کوشش را در انجام اطاعات و اداى حقوق مردم و حق پروردگار دارند اما با این حال خود را مقصر مى دانند و دلهایشان ترسان است از اینکه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند.» (مومنون/ 60)
اینان همچون افراد کوته فکر و دون همت نیستند که با انجام یک عمل کوچک خود را از مقربان درگاه خدا پندارند و چنان حالت عجبى پیدا کنند که همه را در برابر خود کوچک و بى مقدار ببینند، بلکه اگر برترین اعمال صالح را انجام دهند، عملى که معادل تمام عبادت انس و جن باشد علی وار مى گویند: «آه من قلة الزاد و بعد السفر !؛ آه از کمى زاد و توشه و طولانى بودن سفر آخرت!»
بعد از شرح این صفات چهارگانه مى فرماید: «اولئک یسارعون فى الخیرات و هم لها سابقون؛ چنین کسانى هستند که در خیرات سرعت مى کنند و از دیگران پیشى مى گیرند.» (مومنون/ 61) در واقع خیرات و نیکیها و سعادت واقعى، آن نیست که غرق شدگان در ناز و نعمت و غافلان مغرور به دنیا مى پندارند، خیر و سعادت و برکت براى گروه مؤمنانى است که داراى ویژگیهاى اعتقادى و اخلاقى فوق هستند و به دنبال آن در انجام اعمال صالح پیش قدمند.
آیات فوق ترسیم جالب و تنظیم کاملا منطقى براى بیان صفات این گروه از مؤمنان پیشگام است، نخست از ترس آمیخته با احترام و تعظیم که انگیزه ایمان به پروردگار و نفى هر گونه شرک است شروع کرده و به ایمان به معاد و دادگاه عدل خدا که موجب احساس مسئولیت و انگیزه هر کار نیک است منتهى مى گردد و مجموعا چهار ویژگى و یک نتیجه را بیان مى کند.
مهمترین چیزی که سعادت ما در گرو اوست عمل ماست، متاع اصلی سعادت و شقاوت ما طرز کار و فکر و نیت و اخلاق ماست. قرآن کریم در سوره کوچکی که به نام سوره عصر نامیده می‏ شود ضمن‏ تأکید با یک قسم می ‏فرماید: بشر جز با داشتن چهار خصلت زیانکار و بدبخت است: اول ایمان، دوم عمل درست و صحیح، سوم تشویق و وادار کردن افراد یکدیگر را به حق، چهارم تشویق و توصیه افراد یکدیگر را به‏ خویشتن داری و استقامت و صبر. اینها چهار رکن و چهار ستون کاخ‏ سعادت بشر می ‏باشند. قرآن کریم می ‏فرماید: هر کس اعمال صالح انجام دهد و نیکوکاری کند و دارای ایمان هم باشد، خواه مرد باشد و خواه زن، ما او را زنده می‏ کنیم‏ به یک زندگی خوش و صاف و بی کدورتی، و بعد هم در جهان دیگر بهترین پاداش را به آنها می‏ دهیم.
نکته جالب در این آیه کریمه این است که قرآن کریم مردم بی ایمان و بدکار را زنده و حساس نمی‏ خواند، می ‏فرماید کسانی که نیکوکاری کنند و ایمان و علاقه به معنویت داشته باشند ما آنها را زندگی می‏ کنیم و از مردگی‏ خارج می ‏سازیم، آن وقت می‏ فهمند که معنای زندگی و خوشی و سعادت چیست، آن وقت می‏ فهمند که زندگی بی معنا و بی هدف نیست، می ‏فهمند سعادت‏ واقعیت دارد، می‏ فهمند که می‏ شود در این دنیا طوری زندگی کرد که کدورتی‏ از رنج و ناراحتی وجود نداشته باشد.
 


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 71-72

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 14 صفحه 203-193 و 265

  3. مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 41-39 و 43 و 72

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25868