محدودیت ناپذیری سخنان امام علی علیه السلام

از چهارده قرن پیش تاکنون جهان هزاران رنگ به خود گرفته، فرهنگ‏ها تغییر و تحول یافته و ذائقه ‏ها دگرگون شده است، ممکن است کسی بپندارد که فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می‏ پسندید و در برابرش خاضع بود، فکر و ذوق جدید بنحو دیگری قضاوت می‏کند، اما باید بدانیم که سخن امام علی (ع) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مکانی‏ نیست، انسانی و جهانی است.
از امتیازات برجسته سخنان امیرالمؤمنین که به نام " نهج البلاغه " امروز در دست ما است، اینست که محدود به زمینه خاصی نیست، علی به‏ تعبیر خودش تنها در یک میدان اسب نتاخته است، در میدانهای گوناگون‏ که احیانا بعضی با بعضی متضاد است تکاور بیان را به جولان در آورده است‏. نهج البلاغه شاهکار است اما نه تنها در یک زمینه، مثلا: موعظه، یا حماسه، یا فرضا عشق و غزل، یا مدح و هجا و غیره. بلکه در زمینه‏ های‏ گوناگون. این که سخن شاهکار باشد ولی در یک زمینه البته زیاد نیست و انگشت‏ شمار است ولی به هر حال هست. اینکه در زمینه‏ های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهکار، فراوان است، ولی اینکه سخنی شاهکار باشد و در عین حال محدود به زمینه خاصی نباشد، از مختصات نهج البلاغه است. بگذریم از قرآن کریم که داستانی دیگر است، کدام شاهکار را می‏توان پیدا کرد که به اندازه نهج البلاغه متنوع باشد ؟! سخن نماینده روح است، سخن هر کس به همان دنیایی تعلق دارد که روح‏ گوینده‏ اش به آنجا تعلق دارد، طبعا سخنی که به چندین دنیا تعلق دارد، نشانه روحیه‏ ای است که در انحصار یک دنیای بخصوص نیست. و چون روح علی‏ محدود به دنیای خاصی نیست، در همه دنیاها و جهانها حضور دارد، و به‏ اصطلاح عرفا، " انسان کامل " و " کون جامع " و " جامع همه حضرات " و دارنده همه مراتب است، سخنش نیز به دنیای خاص محدود نیست. از امتیازات سخن علی اینست که به اصطلاح شایع عصر ما چند بعدی است نه یک‏ بعدی. خاصیت همه جانبه بودن سخن علی و روح علی مطلبی نیست که تازه کشف شده‏ باشد، مطلبی است که حداقل از هزار سال پیش اعجابها را بر می‏ انگیخته‏ است.
سید رضی که به هزار سال پیش تعلق دارد، متوجه این نکته و شیفته‏ آن است، می‏گوید: از عجایب علی که منحصر به خود اوست و احدی با او در این جهت‏ شریک نیست، اینست که وقتی انسان در آن گونه سخنانش که در زهد و موعظه‏ و تنبه است تأمل می‏کند، موقتا از یاد می ‏برد که گوینده این سخن، خود، شخصیت اجتماعی عظیمی داشته و فرمانش همه جا نافذ و مالک الرقاب عصر خویش بوده است، شک نمی‏کند که این سخن از آن کسی است که جز زهد و کناره گیری چیزی را نمی‏ شناسد و کاری جز عبادت و ذکر ندارد، گوشه خانه یا دامنه کوهی را برای انزوا اختیار کرده، جز صدای‏ خود چیزی نمی‏ شنود و جز شخص خود کسی را نمی‏ بیند و از اجتماع و هیاهوی آن‏ بی خبر است. کسی باور نمی‏کند که سخنانی که در زهد و تنبه و موعظه تا این حد موج دارد و اوج گرفته است، از آن کسی است که در میدان جنگ تا قلب لشکر فرو می‏ رود، شمشیرش در اهتزاز است و آماده ربودن سر دشمن‏ است، دلیران را به خاک می‏ افکند و از دم تیغش خون می‏ چکد، و در همین‏ حال این شخص زاهدترین زهاد و عابدترین عباد است.
مرحوم شیخ محمد عبده در مقدمه شرح خود می‏گوید: در همه مردم عرب زبان، یک نفر نیست مگر آنکه معتقد است سخن علی (ع) بعد از قرآن و کلام نبوی، شریفترین و بلیغ ‏ترین و پرمعنی‏ ترین و جامع ترین سخنان است. میخائیل نعیمه نویسنده مسیحی معاصر لبنانی در مقدمه کتاب الامام علی تألیف جرج جورداق مسیحی لبنانی، می‏گوید: علی تنها در میدان جنگ قهرمان نبود، در همه جا قهرمان بود: در صفای دل، پاکی وجدان، جذابیت سحر آمیز بیان، انسانیت واقعی، حرارت‏ ایمان، آرامش شکوهمند، یاری مظلومان، تسلیم حقیقت بودن در هر نقطه و هر جا که رخ بنماید، او در همه این میدانها قهرمان بود.
ابن عباس در مورد یکی از نامه‏ های کوتاه علی که به عنوان خودش صادر شده می‏گوید: "بعد از سخن پیامبر اکرم (ص) از هیچ سخنی به اندازه‏ این سخن سود نبردم". در نهج ‏البلاغه عناصر گوناگون را می‏ بینید. وقتی انسان نهج‏ البلاغه را مطالعه می‏کند، گاهی خیال می‏کند ابن سیناست که دارد حرف می‏زند، یک‏ جای دیگر را که مطالعه می‏کند، خیال می‏کند ملای رومی یا محی الدین عربی‏ است که دارد حرف می‏زند، جای دیگرش را که مطالعه می‏کند، می‏ بیند یک‏ مرد حماسی مثل فردوسی است که دارد حرف می‏زند، یا فلان مرد آزادیخواه که جز آزادی چیزی سرش نمی‏ شود دارد حرف می‏زند، یک جای دیگر را که مطالعه‏ می‏کند، خیال می‏کند یک عابد گوشه ‏نشین و یک زاهد گوشه ‏گیر و یا یک راهب‏ دارد حرف می‏زند.
همه ارزشهای انسانی را در علی (ع) می‏بینیم، چون‏ سخن، نماینده روح گوینده است. ببینید علی چقدر بزرگ است و ما چقدر کوچک! علی (ع) می‏گوید که از پیغمبر مکرر شنیدم که‏ می‏فرمود: هیچ امتی به مقام قداست و طهارت و مبرا و خالی بودن از عیب‏ نمی‏رسد، مگر قبلا به این مرحله رسیده باشد که ضعیف در مقابل قوی بایستد و حق خود را مطالبه کند، بدون اینکه لکنت زبان پیدا کند. جامعه پنجاه‏ سال پیش نمی‏توانست ارزش این حرف را درک کند، چون جامعه یک ارزشی‏ بود، فقط به سوی یک ارزش یا دو ارزش گرایش کرده بود، ولی کلام‏ علی (ع) است که همه ارزشهای انسانی در آن موجود می‏ باشد و این ارزشها در تاریخ زندگی و شخصیت علی (ع) موجود است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 8 و 17 و 28-26

  2. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 44

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/25876