اثبات علم و حیات در موجودات مختلف از طریق حشر آنها

حشر و شهادت نباتات و جمادات در قیامت ملازم با حیات و علم است، و آنجا عالم حیات و علم است، آنجا حیات و علم فوران دارد و از هر موجودی حتی از یک ذره بی مقدار علم و حیات تراوش دارد. آیه 29 از سوره شوری، بسیار با لطف و اشاره این معنی را می رساند: «و من ءایاته خلق السماوات و الارض و ما بث فیهما من دآبة و هو علی جمعهم إذا یشآء قدیر؛ و از آیات خداوند آفرینش آسمانها و زمین و آنچه در آنها از جنبندگان خدا منتشر کرده است می باشد، و خداوند بر جمع و حشر آنها زمانی که بخواهد تواناست.»
ظاهرا ضمیر "جمعهم" به "السماوات و الارض و ما بث فیهما من دآبه" رجوع می کند و این دلالت بر حیات و علم آسمان ها و زمین و جمیع جنبندگانی که در آسمانها و زمین است دارد.
در روز قیامت شهادت چه در مرحله تحمل و چه در مرحله أداء مستلزم حیات و علم است؛ و ظواهر آیاتی که دلالت بر شهادت جمادات چون اعضاء و اجزاء بدن و أمکنه و أزمنه و غیرها می دهد، سرایت حیات و علم را به جمیع موجودات می رساند. و روایات نیز درباره حشر غیر بشر و ملائکه از صنوف مخلوقات و موجوداتی که خداوند در آسمانها و زمین و مابینهما آفریده است بسیار است؛ مثل روایاتی که دلالت دارد بر آنکه سگ اصحاب کهف و ناقه حضرت صالح پیغمبر در بهشت هستند، و آنکه وحوش و سگ ها در جهنم داخل می شوند و مجرمان را با دندان پاره می کنند، و اینکه شتری که بر روی آن سه بار و یا هفت بار سفر حج کنند از شتران بهشت است و درباره قصاص خداوند از قرناء برای جماء و درباره ضحایا و قربانی ها، روایاتی وارد است.
حیوانات دارای شعور و ادراک و فهم هستند و همین شعور و فهم ایجاب می کند که دارای حشر و معاد باشند؛ بلکه جمله "أمم أمثالکم" در آیات قرآن که خطاب به حیوانات است، دلالت بر بسیاری از معانی دارد که هرچند ما به آنها به دیده حقارت می نگریم، ولی چنین نیست. آنها هم مانند انسان عالمی دارند، مبدأی، و منتهائی، و سیری و مسیری، و هدف و مقصودی، و شعور و ادراکی؛ و علاوه بر جهات ظاهریه طبیعیه چون قوه نامیه و جاذبه و دافعه و مولده و غاذیه، در جهات باطنیه چون مثال و نفس، آرزوها و اراده ها و تصمیم گیری ها، همانند انسان دارای وجود و ماهیتی هستند، البته نسبت به خود و در حیطه ظرفیت و سعه وجودی خود.
بزرگان در احوال آنها مطالعاتی کرده اند و رسائل و کتبی به رشته تحریر در آورده اند که حقا انسان را دچار تعجب و حیرت می کند. قرآن کریم ما را دعوت به تفکر و اندیشه درباره آنها می کند، و این عجائب و غرائب را آیاتی از عظمت و جلال حضرت باری تعالی شأنه العزیز می شمرد و می فرماید: «أولم یروا إلی الطیر فوقهم صافات و یقبضن ما یمسکهن إلا الرحمان إنه و بکل شیء بصیر؛ آیا این مردم به پرندگان در بالای سرشان در آسمان نمی نگرند که چگونه آنها در حال طیران، بال های خود را باز می کنند و چگونه جمع می کنند؟ هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد، مگر خداوند رحمن که حقا او به هر چیز بصیر و بیناست.» (ملک/ 19)
در شهادت أمیرالمؤمنین و حضرت سیدالشهدا (ع) زیر هر سنگی را در بیت المقدس بر میداشتند خون تازه بود. عصای موسی (ع) به امر خدا تبدیل به اژدها شد و به حرکت در آمد که خود آن حضرت هم از او بترسید.
«و ألق عصاک فلما رءاها تهتز کأنها جآن ولی مدبرا و لم یعقب یاموسی لا تخف إنی لا یخاف لدی المرسلون؛ و ای موسی! عصای خود را بیفکن! پس چون دید که آن عصا به حرکت و جنبش افتاد که همچون اژدهائی در حرکت است، چنان موسی ترسید که پا به فرار گذارد و دیگر روی خود را به عقب باز نگردانید! و در این وقت به او خطاب رسید که ای موسی مترس! زیرا که پیامبران مرسل در نزد من نمی ترسند!» (نمل/ 10)
و باد که از جمادات است در تحت امر سلیمان شد که به هر جا که امر کند برود: «فسخرنا له الریح تجری بأمره رخآء حیث أصاب؛ ما باد را تحت فرمان او آوردیم که به امر او با آرامی هر جا که بخواهد برود.» (ص/ 36)
اینها آیات و روایاتی بود در مسأله معاد و حشر جمیع موجودات آسمانی و زمینی؛ و محصل مطلب اینکه همانطور که تمام این عالم، یک عالم وحدانی به هم پیوسته و مرتبط، و تمام ذرات و قوایش درهم آمیخته، و تمام مخلوقاتش مرتبط و متصل و مجتمع است، و تمام این عالم دارای مبدأ واحدی است که به امر او خلق شده، و بدین صورت و کیفیت از عوالم بالا تنزل پیدا نموده است؛ همینطور یک پارچه به سوی همان مبدأ واحد در حرکت است، و به سوی خداوند معاد دارد؛ و دیگر با وجود این صنع عجیب و خلقت بدیع، معنی ندارد که جزئی از آن معاد حاصل کند و به هدف و مقصود برسد، و جزئی دیگر از آن راکد و متوقف گردد و از حرکت به سوی خداوند معبود و مقصود باز ایستد و بیهوده و معطل بماند.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 9 صفحه 60-59 و 46-44

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/26150