کیفیت شفاعت رسول اکرم در عرصات قیامت

رجوع دادن مردم برای شفاعت به نزد رسول اکرم (ص) توسط پیغمبران
در «تفسیر عیاشی» در ذیل آیه 79 سوره اسراء «عسی 'أن یبعثک ربک مقاما محمودا؛ باشد که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» از خیثمه جعفی روایت کرده است که او گفت:‎ من و مفضل بن عمر شبی را در خدمت حضرت امام باقر (ع) بودیم و غیر از ما کسی نبود. مفضل جعفی گفت: فدایت شوم، حدیثی برای ما نقل کن که ما بدان شاد گردیم!
حضرت فرمود: آری! چون روز قیامت شود، «حشر الله الخلا´ئق فی صعید واحد حفاة عراة غرلا؛ خداوند خلایق را در زمین همواری محشور کند، که جملگی پا برهنه و عریان و ختنه نکرده هستند» من گفتم: فدایت شوم، مراد از غرل (غیر مختونان) چیست؟! حضرت فرمود: همچنان که در ابتدای آفرینششان خلقت شده اند و در آن بیابان هموار همگی وقوفشان به قدری به طول می انجامد که از کثرت عرق کردن، عرق آنها تا گردن و دهانشان را فرا می گیرد و چون لجام، مانع از سخن گفتنشان می شود و می گویند: ای کاش خداوند به حساب ما رسیدگی می کرد و زودتر حکم ما را صادر می نمود، گر چه به سوی آتش باشد. چون از شدت آن حالی که دارند آتش را برای خود راحتی می بینند.
در این هنگام به نزد آدم (ع) می آیند و می گویند: تو پدر ما هستی! و تو پیغمبر خدایی! از پروردگارت بخواه که گر چه به سوی آتش باشد حکم ما را بنماید! آدم می گوید: من چنین کسی نیستم! چون پروردگار من مرا به دست خود آفرید و بر عرش خود جای داد و فرشتگان را به سجده من در آورد و سپس به من امری نمود و من آن را عصیان کردم! ولیکن من شما را دلالت می کنم بر فرزند صدیق خودم که در میان قوم نهصد و پنجاه سال درنگ کرد و آنها را دعوت می نمود و هر چه او را تکذیب می کردند تصدیقش به خدای متعال بیشتر می شد و آن نوح (ع) است. خلایق به نزد نوح می آیند و می گویند: از پروردگارت بخواه که گرچه به سوی آتش باشد حکم ما را صادر کند! نوح می گوید: من چنین کسی نیستم! من همان کسی هستم که گفتم: پسر من از اهل من است؛ ولیکن شما را رهبری می کنم به سوی کسی که خداوند او را در دنیا خلیل خود گردانید! به نزد ابراهیم (ع) بروید! خلایق به نزد ابراهیم می روند، او می گوید: من چنین کسی نیستم! من همان کسی هستم که گفتم: انی سقیم، من مریض هستم؛ ولیکن شما را راهنمایی می کنم بر کسی که خداوند با او سخن گفت سخن گفتنی و او موسی (ع) است. خلایق به نزد موسی می آیند و از او درخواست می کنند او به آنها میگوید: من چنین کسی نیستم؛ انی قتلت نفسا، من کسی را کشته ام! ولیکن من شما را دلالت می نمایم بر کسی که به اذن خدا جان می آفرید و کور مادرزاد و مبتلی به مرض پیسی را به اذن خدا شفا می بخشید و او عیسی (ع) است. خلایق به نزد عیسی می روند و او نیز می گوید: من چنین کسی نیستم ولیکن شما را رهبری می کنم بر آن کسی که شما را در دنیا به مقدم او بشارت دادم و او احمد است.
سپس امام صادق (ع) گفتند: «ما من نبی ولد من ءادم إلی محمد صلوات الله علیهم إلا و هم تحت لوآء محمد صلی الله علیه و ءاله؛ هیچ پیامبری از اولاد آدم بوالبشر تا زمان محمد (ص) نیست، مگر آنکه همه آن ها در زیر پرچم محمد هستند». مردم به نزد رسول خدا می آیند و می گویند: یا محمد! از پروردگارت بخواه که اگر هم شده است ما را به آتش بفرستد، حکم ما را بنماید!

سجده های پیامبر در مقابل پروردگار و درخواست شفاعت برای مردمان:
رسول الله می گویند: آری من چنین کسی هستم و به سوی ''دار الرحمن'' که بهشت عدن است و وسعت در آن به قدر فاصله مشرق تا مغرب است می آیند و یکی از حلقه های در آن را حرکت می دهند و گفته می شود: این چه کسی است؟ -در حالی که خداوند داناتر است به رسولش- رسول الله می گوید: منم. گفته می شود در را به روی او باز کنید! در را باز می کنند. رسول الله می گویند: چون نظرم به پروردگارم افتد، چنان تعریف و تمجیدی از او نمایم که هیچ یک از کسانی که قبل از من آمده اند چنین تمجیدی ننموده اند و هیچ یک از کسانی که بعد از من می آیند نیز چنین بزرگداشت و تمجیدی نمی نمایند و پس از این به حال سجده می افتم به روی خاک.
خداوند می فرماید: «ارفع رأسک! و قل یسمع قولک! واشفع تشفع! و سل تعط؛ سرت را بردار! و هر چه بخواهی بخواه که گفتارت قبول است! و شفاعت کن که شفاعتت پذیرفته است! و سؤال کن که هر چه بخواهی به تو عنایت خواهد شد».  چون من سر از سجده بردارم و نظرم به پروردگارم افتد، چنان بزرگداشت و تمجیدی از او نمایم که از مرتبه اول بهتر و شایسته تر است و باز برای بار دیگر به سجده بیفتم. خداوند می فرماید: سرت را بردار! و هر چه می خواهی بخواه که سخنت پذیرفته است! و شفاعت کن که شفاعتت قبول است و سؤال کن که به تو عنایت خواهد شد! و چون من سر از سجده دوم بردارم و نظرم به پروردگارم افتد، چنان تمجیدی بنمایم که از مرتبه اول و دوم شایسته تر است، و باز برای مرتبه دیگر به سجده بیفتم. خداوند می فرماید: سرت را بردار! و هر چه می خواهی بخواه که گفتارت مقبول است! و شفاعت کن که شفاعتت پذیرفته است! سؤال کن از هر چه بخواهی که به تو داده خواهد شد! چون سر از سجده بردارم می گویم: بار پروردگارا در میان بندگانت گر چه به سوی آتش هم شده است، حکمت را صادر بفرما! خداوند می فرماید: آری ای محمد!

پیامبر در مقام محمود:
و در این حال ناقه ای را می آورند که خودش از یاقوت سرخ و زمامش از زبرجد سبز است و من سوار می شوم و در مقام محمود می آیم تا در آنجا قضاوت و حکم کنم؛ مقام محمود، تلی است در برابر عرش خداوند که تمامش از مشک خوشبوست و پس از این، ابراهیم را می خوانند و او نیز بر روی چنین ناقه ای سوار می شود و می آید تا در طرف راست رسول الله (ص) وقوف می کند. در این حال رسول خدا (ص) دست خود را بلند کرد و بر کتف امام علی (ع) زد و فرمود: سوگند به خدا که مثل همان ناقه را می آورند و تو را بر آن سوار می کنند، پس می آیی تا میان من و میان پدرت ابراهیم می ایستی و در این حال یک منادی از جانب خداوند رحمن می آید و می گوید: یا معشر الخلائق! آیا از عدل پروردگار شما این نیست که ولی هر قومی قرار دهد همان کسی را که در دنیا ولی خود قرار می داده اند؟! خلایق در پاسخ میگویند: آری! (و چه چیزی غیر این، عدل می باشد)

پیوستن هر پیروی به پیشوای خود در قیامت:
شیطانی که جماعتی از مردم را گمراه کرد تا اینکه پنداشتند عیسی همان الله است و پسر الله است، می ایستد و تمام آن جماعت به دنبال او حرکت می کنند تا به آتش بروند. و شیطانی که جمعیتی را از مردم گمراه نمود تا اینکه پنداشتند عزیر همان پسر خداست، می ایستد و تمام آن جمعیت به دنبال او به آتش می روند و هر شیطانی که جماعتی از مردم را گمراه نموده بود می ایستد و همه در دنبال او به آتش میروند همه و همه به سوی آتش میروند و فقط این امت (امت رسول الله) باقی می ماند. در این هنگام منادی از جانب خداوند می آید و می گوید: ''یا معشر الخلائق''! آیا از عدل پروردگار شما نیست که بر هر طایفه و دسته ای ولایت دهد همان کسی را که در دنیا ولایت او را به عهده گرفته بودند؟! خلایق از این امت می گویند: آری! شیطانی می ایستد و هر کس که در این دنیا از او پیروی می کرده است، به دنبال اوست و شیطانی دیگر می ایستد و هر که در این دنیا از او پیروی می کرده است، به دنبال اوست و پس از آن شیطان سوم می ایستد و هر که در این دنیا از او پیروی می کرده است به دنبال او می رود و سپس معاویه می ایستد و به دنبال او پیروان و متابعان او می روند. و علی بن ابی طالب می ایستد و به دنبال او موالیان و پیروان او می روند. و پس از آن یزید بن معاویه می ایستد، و به دنبال او پیروان او می روند و امام حسن (ع) می ایستد، و به دنبال او پیروان او می روند و امام حسین (ع) می ایستد، و به دنبال او پیروان او می روند و سپس مروان بن حکم می ایستد، و عبدالملک بن مروان می ایستد، و به دنبال آن دو نفر، پیروانشان می روند. و پس از آن امام سجاد (ع) می ایستد، و به دنبال او پیروان او می روند و سپس ولید بن عبدالملک می ایستد و به دنبال او پیروان او می روند. و امام باقر (ع) می ایستد، و به دنبال او پیروان او میروند و پس از آن من می ایستم و به دنبال من پیروان من می روند. و گویا چنین می بینم که شما دو نفر (خیثمة جعفی و مفضل بن عمر جعفی) با من هستید! سپس ما را می آورند، پس بر عرش پروردگارمان می نشینیم و نامه های اعمال آورده و (در برابر ما) قرار داده می شود، پس ما علیه دشمنانمان شهادت می دهیم و برای شیعیان مرهق خود شفاعت می نماییم!
عرض کردم: فدایت شوم! منظور شما از شیعیان مرهق چه کسانی هستند!؟ حضرت فرمودند: شیعیان گناهکار؛ اما آن افراد از شیعیانی که تقوی پیشه ساخته اند، خداوند آنان را به نجاح و رستگاری خودشان، نجات می دهد و هیچ گونه بدی و ملالی آنها را مس نمی کند و محزون و اندوهگین نمی شوند. خیثمه گفت: در این وقت یکی از کنیزان حضرت آمد و گفت: فلان قرشی آمده است و در درب خانه است، حضرت فرمود: اذن بدهید بیاید و به ما فرمود: ساکت باشید! (تفسیر عیاشی، ج2، ص310 تا 313)


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 9- صفحه 150-158

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/26198