آیا شفاعت موجب گستاخی و هتک محرمات الهی می شود؟

وعده شفاعت از جانب خداوند متعال و یا تبلیغ آن از جانب پیغمبران علیهم السلام موجب تجری و عصیان مردم بر ارتکاب معاصی می گردد و آنان را بر هتک محرمات الهیه ترغیب و تشویق می کند و این با یگانه مقصود و منظور از دین و تشریع شرایع الهیه که مردم را به طاعت و عبودیت می کشاند منافات دارد و بنابراین آنچه از آیات و روایاتی را که در این باره وارد شده است، باید به محمل های دیگری تأویل نمود تا با این اصل بدیهی دینی منافات نداشته باشد.
جواب هم نقضی است و هم حلی. اما نقضی به آیاتی است که دلالت بر شمول مغفرت و وسعت رحمت خداوندی دارد؛ چون گفتار خداوند تعالی: «إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذ'لک لمن یشآء؛ خداوند کسی را که به او شرک آورده است نمی آمرزد، و اما غیر از شرک را درباره هر کس که بخواهد می آمرزد» (نساء/48). این آیه در غیر مورد توبه است، چون در آن شرک که به واسطه توبه بخشیده می شود استثناء شده است.
و اما حلی: وعده شفاعت و یا تبلیغ آن در صورتی موجب إغراء و تشویق مردم به معصیت می شود که دو شرط متحقق باشد:
اول: تعیین کردن مجرم به عینه و به صفاته، یا تعیین خصوص آن گناهی که در آن شفاعت واقع می شود، تعیینی که منجز بوده و هیچ شائبه تعلیق به شرطی در آن نبوده باشد.
دوم: آنکه شفاعت در انواع عذاب ها و اوقات آنها مؤثر گردد و عذاب را من جمیع الجهات بردارد.
و بنابراین اگر مثلا گفته شود تمام طبقات مردم، یا فلان طبقه به خصوص مورد عذاب و مؤاخذه قرار نمی گیرند، یا فلان گناه به خصوص عذاب ندارد، این مستلزم لغویت و بازیچه قرار گرفتن احکام متوجه به سوی مکلفین می گردد.
و اما اگر از جهت این دو شرط، امر شفاعت مبهم بماند و مشخص نگردد که شفاعت درباره چه گناهانی است و درباره کدام دسته از گناهکاران است و یا آنکه برداشتن عذاب از جمیع انحاء عذاب است و در تمام اوقات و احوال و یا در بعضی از احوال و اوقات و بنابراین انسان نداند که حتما مورد شفاعت موعوده قرار می گیرد یا نه؛ در این صورت هیچ گونه تجری واقع نمی شود و اغراء و ترغیب بر هتک محرمات الهیه نمی گردد. بلکه این وعده شفاعت، موجب بیداری قریحه رجاء و امید شخص گنهکار می گردد، که آن گناهانی را که به جا آورده است و آثام و معاصی را که در برابر دیدگان خود مشاهده می کند، او را از پای در نیاورد و یأس و نومیدی از رحمت خدا را در کانون وجود مشتعل نگرداند و معلوم است که یأس سر منشأ همه بدبختی ها و شقاوت ها و امید سرچشمه همه گونه سعادت ها و تحرک ها و پیشرفت هاست.
از این گذشته ما می بینیم که خداوند نسبت به گناهان صغیره مطلقا وعده مغفرت داده است: «إن تجتنبوا کبآئر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیـاتکم؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده اید دوری کنید، بدی های (کوچک) شما را می پوشانیم» (نساء/31).
این آیه بسیار به طور روشن و واضح دلالت دارد بر آنکه در صورت اجتناب از معاصی کبیره، معاصی صغیره خود به خود مورد مغفرت و آمرزش واقع می شود؛ پس اگر جایز باشد که خدا بگوید اگر شما از معاصی کبیره اجتناب کردید ما معاصی صغیره شما را می آمرزیم، چرا جایز نباشد که بگوید اگر شما ایمان خود را حفظ کردید و در روز قیامت با ایمان سلیم بر من وارد شدید! شفاعت شافعان درباره شما مورد قبول من واقع می شود؟ ولیکن چه کسی مطمئن است که با ایمان سلیم بر خدا وارد می شود، و ایمان خود را تا آن وقت حفظ می کند؟
چون گناهان، موجب قساوت دل، و ضعف ایمان، و استجلاب شرک می شود، مگر خدا نفرموده است: «فلا یأمن مکر الله إلا القوم الخـ'سرون؛ از مکر خدا ایمن نیستند مگر طائفه زیان کاران» (اعراف/99)
و مگر نفرموده است: «کلا بل ران علی ' قلوبهم ما کانوا یکسبون؛ أبدا این چنین نیست! بلکه مطلب از این قرار است که کارهایی را که انجام داده اند بر روی دل هایشان چرک و آلودگی ایجاد کرده است» (مطففین/14)
و مگر نفرموده است: «ثم کان عـ'قبة الذین أسـ'ؤا السوأی ' أن کذبوا بـایـ'ت الله؛ و پس از آن، بدی و سختی عذاب، فقط عاقبت امر کسانی است که کارهای بدی انجام داده اند، به سبب آنکه آیات خدا را تکذیب نموده اند» (روم/10)
و همین امید شفاعت چه بسا موجب جدا کردن شخص معصیت کار از گناهانش می شود، و در صراط تقوی گام می نهد و از محسنان و نیکوکاران می گردد، چون اگر هیچ درجه و روزنه امیدی در وی نباشد چه بسا با خود می گوید: کار ما که گذشت و خرابی به بصره رسید و آب که از سر گذشت چه یک کله چه صد کله؛ بنابراین ما که حتما جهنمی هستیم، دیگر چرا کار خیری انجام دهیم؟ و اما در صورت امید شفاعت همچون توبه، روزنه بخشایش و طلیعه رحمت به چشم می خورد و چه بسیار می شود که گنهکار را از گناه خود منقلع و ریشه کن می سازد و یکسره او را به طاعات و عبادات سوق می دهد؛ و ذ'لک هو الفضل العظیم.
و همچنین اگر شخص مجرم را و یا خصوصیت جرم را مشخص کنند که مورد شفاعت واقع می شود، لیکن تصریح کنند که شفاعت نسبت به بعضی از جهات عذاب، یا بعضی از اوقات عذاب است؛ در این صورت نیز موجب تجری نخواهد بود. و قرآن کریم نه در خصوص مجرمان و نه در خصوص گناهان مشخص، تصریحی به وقوع شفاعت نکرده است و در رفع عذاب فقط به بعضی از اقسام آن ناطق است، و بنابراین هیچ اشکالی در بین نیست.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 9- صفحه 354-358

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/26286