رابطه میان ظن و تفرقه در برخی از آیات قرآن

قرآن کریم راههای خطای اندیشه را زیاد ذکر کرده. مرتب ذکر می‏کند افرادی حرف‏ غلط می‏گویند، اشتباه می‏کنند، چرا اشتباه می‏کنند؟ این چرا اشتباه‏ می‏کنند را قرآن دارد. اینها خطا می‏کنند، چرا خطا می‏کنند؟ قرآن یک منطقی دارد که پیروی از ظن و گمان را عجیب نهی می‏کند، بعضی صریح و بعضی صریحتر: «و لا تقف ما لیس لک به علم؛ از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن» (اسراء/ 36)، در جای دیگر: «ان هم الا یظنون؛ تنها به پندارهایشان دل بسته‏ اند» (بقره/ 78). می‏گویند منطقی‏ دارند اما این، منطق گمان است نه منطق علم و یقین. اگر اینها می‏خواستند به یقین خودشان اعتماد کنند چنین حرفی نمی‏زدند. در یک جا صریح می‏گوید علت خطای اکثریت مردم پیروی از گمان است: «و ان تطع‏ اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون؛ اگر تو بخواهی اکثر مردم روی‏ زمین را پیرو باشی، اگر بخواهی پیرو بشر باشی (می‏خواهد بگوید پیرو بشر نباش) این را بدان اکثر مردم روی زمین این جورند که تو را منحرف‏ می‏کنند زیرا جز گمان را پیروی نمی‏کنند و کارشان جز تخمین چیز دیگری نیست» (انعام/ 116).

پیروی مکاتب بشری از ظن و گمان
اکثر افراد و مکتبهای مخالف که در مقابل همدیگر قرار گرفته‏ اند او به جزم چنین می‏گوید او به جزم چنان می‏گوید، اگر دل او را بشکافی جز یک سلسله گمانها چیزی‏ نیست، در دل او هم جز گمان چیزی نیست. البته ممکن است یکی حق باشد. 99 درصد مردم در عقایدی که شدید از آن عقاید دفاع می‏کنند از علمشان دفاع‏ نمی‏کنند از گمانشان دفاع می‏کنند. راجع به خصوص مادیین قرآن همین منطق را دارد می‏گوید اینها هیچ وقت به یقین به نفی‏ خدا نمی‏رسند و محال است برسند. راهی به این مطلب نیست. هر وقت‏ در کمال جزم انکار خدا را می‏کنند بدان یک گمانی در ذهنشان آمده این را به صورت جزم بیان می‏کنند: «و قالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا؛ گفتند که جز این زندگی دنیا زندگی دیگری نیست، می‏میریم و زنده می‏شویم» (مومنون/ 37)، یعنی مردن و زندگی یک امری است که به حسب تصادف و اتفاق‏ در سطح طبیعت رخ می‏دهد.
تا اینجا را می‏شود بگوییم انکار معاد است ولی‏ نه: «و ما یهلکنا الا الدهر و ما لهم بذلک من‏ علم ان هم الا یظنون؛ آن چیزی هم که ما را می‏برد جز دست‏ طبیعت و روزگار چیز دیگری نیست به همین چیزی که می‏گوید علم ندارد، گمان‏ می‏برد که این جور باشد» (جاثیه/ 24) انکار خداست. قرآن در جواب اینها می‏گوید اصلا این منطق تو منطق متکی به علم نیست، مثل اینکه ما می‏گوییم فکر می‏کنم چنین باشد. بسیار خوب، آدم فکر می‏کند چنین باشد، اما فکر می‏کند چنین باشد غیر از این است که یقین دارد که چنین باشد. و اگر واقعا بشر بتواند خودش را قانع کند که از همین یک آیه پیروی کند 99 درصد اختلافات افراد بشر از میان می‏رود. بشر گمان می‏کند، اما وقتی می‏خواهد بیان کند نمی‏گوید گمان می‏کنم چنین است، می‏گوید جزما چنین است. پس در این آیه، قرآن منشأ خطای اکثریت مردم را پیروی نکردن از علم‏ می‏داند، علم در مقابل گمان، یعنی یک مطلب، صددرصد روشن نشده‏ دنبالش می‏رود. می‏خواهد بگوید این خطا بیشتر به فکر بشر بستگی ندارد، به اراده و اختیار بشر بستگی دارد.
ما بشر را طوری ساخته‏ ایم که اگر در مسائل قناعت کند به آنچه که می‏داند، اینهمه گرفتار اشتباه نمی‏شود. اشتباه می‏کنند کسانی که خیال می‏کنند این فرد بشر یک جور می‏داند، آن فرد جور دیگر و آن جور دیگر. اینطور نیست، خدا بشر را این گونه نساخته که‏ آن یک جور بداند، آن جور دیگر و آن جور دیگر. بشر طوری ساخته شده که‏ اگر با گامهای آهسته قدم بردارد، فقط آنچه را یقین دارد بپذیرد، چیزی‏ را که یقین ندارد نپذیرد و به حالت تردید بماند بعد می‏بینید اختلافات‏ بشر رفع شد. منشأ اشتباهها این است که ندانسته یک چیزی را می‏پذیرد و آن را به صورت امر دانسته تلقین و اظهار می‏کند و روی آن قسم می‏خورد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 251-250

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/26519