نظر اقبال لاهوری درباره نیاز به معجزه در زمان پیامبر

اقبال لاهوری می گوید: پیامبر اسلام در یک مقطع تاریخی قرار گرفته است که گذشته اش تعلق دارد به دوره کودکی و توحش بشر و آینده اش تعلق دارد به دوره علم و منطق بشریت. به این دلیل ماهیت وحی پیغمبر آخرالزمان با وحی های دیگر تفاوت دارد و اصولا پیامبر اسلام آمد برای اینکه مردم را وارد مرحله تعقل و منطق کند.
اقبال لاهوری قریب به این مضمون ادامه می دهد که: پیامبر اسلام از نظر منشأ کارش که وحی است تعلق دارد به دوره گذشته و از نظر روح رسالتش که دعوت به عقل و منطق و علم و تجربه و آزمایش و پند گرفتن از تاریخ است، تعلق دارد به دوره آینده. از نظر اقبال، فلسفه ختم نبوت هم همین است. یعنی بیان گذشته دو مطلب را به دنبال خود نتیجه می دهد. یکی ختم نبوت و دوم بی نیازی از معجزه. یعنی با آمدن این نوع نبوت و رسالت که نبوت و رسالت ختمیت است نه بعد از این زمینه ای برای نبوت و رسالت دیگری است و نه دیگر نیازی به معجزه است، زیرا معجزه مربوط به دوره های گذشته بوده است.
این بیانی است که اقبال طرح کرده و بعضی از نویسندگان اسلامی نیز آن را پیروی نموده اند. اجمالا باید گفت در فلسفه ای که اینها برای ختم نبوت ذکر کرده اند، اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شده اند. اشتباه نکنید؛ نمی خواهم بگویم اقبال ختم نبوت را انکار کرده! (چنانچه بعضی این اشتباه را کرده اند)، خیر، بر عکس؛ اقبال ختم نبوت را قبول دارد ولی توجیهی که برای ختم نبوت ذکر کرده درست نیست. فلسفه ای که او ذکر می کند درست بر خلاف تصورش نتیجه می دهد او می خواهد با این توجیه ختم نبوت را اثبات کند؛ اما متأسفانه اگر آن حرف درست باشد، ختم دیانت نتیجه می دهد نه ختم نبوت.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1-2- صفحه 223-224

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/2657