اختفای پیامبر اکرم در غار ثور از نظر آیات قرآن

قبل از اینکه پیامبر اکرم (ص) از مکه خارج شوند، امام علی (ع) و هند بن ابی هاله (دایی فرزندان امام علی) آن نقطه ای که رسول اکرم باید بروند در آنجا مخفی بشوند یعنی غار ثور را در نظر گرفتند، چون قرار بود در مدتی که حضرت در غار هستند، رابطه مخفیانه ای در کار باشد و این دو نفر مرکب فراهم کنند و آذوقه برایشان بفرستند.
در بین راه که حضرت رسول می رفتند، به ابوبکر برخورد کردند. حضرت (ص)، ابوبکر را با خودشان بردند. در نزدیکی مکه غاری است به نام غار ثور در غرب مکه و در یک راهی است که اگر کسی بخواهد به مدینه برود از آنجا نمی رود. مخصوصا راه را منحرف کردند. پیغمبر اکرم (ص) با ابوبکر رفتند و در آن محل مخفی شدند.
کفار قریش بعد از اینکه فهمیدند پیامبر از مکه خارج شده است، حضرت را تعقیب کردند. دنبال اثر پای حضرت را گرفتند تا به آن غار رسیدند. دیدند اینجا اثری از کسی که به تازگی درون غار رفته باشد نیست. عنکبوتی هست و در اینجا تنیده است و مرغی است و لانه او.
گفتند: نه اینجا نمی شود کسی آمده باشد. تا آنجا رسیدند که حضرت رسول و ابوبکر صدای آنها را می شنیدند. همین جا بود که ابوبکر خیلی مضطرب شده و قلبش به تپش افتاده بود و می ترسید.
این آیه قرآن کریم است که در این باره می فرماید:
«الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل کلمة الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا و الله عزیز حکیم؛ اگر او را یاری نکنید، خدا یاریش کرده، آن دم که کافران او را بیرون راندند (که یک همراه بیشتر نداشت و او) دومین دو نفر بود، آنگاه که آن ها در غار بودند، وقتی به همراه خود (ابوبکر) می گفت: اندوه مدار که خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را بر او نازل کرد و او را با سپاهیانی که نمی دیدید تقویت نمود و سخن کافران را پست ترین قرار داد و سخن خدا است که برترین است و خدا شکست ناپذیر حکیم است.» (توبه/ 40)
یعنی اگر شما مردم قریش پیغمبر را یاری نکنید، خدا او را یاری می کند؛ همچنان که در داستان غار، پیغمبر را یاری کرد، در شب هجرت در حالی که آن دو در غار بودند.
«هما» نشان می دهد که غیر از پیغمبر یک نفر دیگر هم بوده است که همان ابوبکر است.
کلمه «صاحب» اصلا در لغت عرب یعنی همراه. حتی به حیوانی هم که همراه کسی باشد، در عربی صاحب می گویند. آنگاه که پیغمبر به همراه خود گفت: نترس، غصه نخور، خدا با ماست. آنگاه خداوند وقار خودش را بر پیغمبر نازل کرد. نمی گوید وقار را بر هر دو نازل کرد. رحمت خودش را بر پیغمبر نازل کرد و پیغمبر را تأیید نمود. نمی گوید هر دو را تأیید کرد.
تا به این مرحله رسید، کفار قریش از همانجا برگشتند. گفتند: ما نفهیدیم این چطور شد؟ به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو رفت؟ مدتی گشتند. پیدا نکردند که نکردند.
سه شبانه روز یا بیشتر پیغمبر اکرم (ص) در همان غار بسر بردند. در نیمه های شب، هند بن ابی هاله که پسر حضرت خدیجه (س) از شوهر دیگری و مرد بسیار بزرگواری است محرمانه آذوقه می برد و بر می گشت.
قبلا قرار گذاشته بودند مرکب تهیه کنند. دو تا مرکب تهیه کردند و شبانه بردند کنار غار، آنها سوار شدند و راه مدینه را پیش گرفتند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 3- صفحه 30-33

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/2685