اولین وحی

سوره مدثر، از اولین سوره هایی است که بر رسول خدا در مکه نازل شده است. بعضی می گویند این دو سوره (مزمل و مدثر) با یکدیگر نازل شده است و بعضی می گویند سوره مدثر زودتر نازل شده است، بعد از سوره علق سوره مدثر نازل شده است.

اولین وحی
البته اینکه کسانی می گویند مدثر دومین سوره است، نه در مورد سوره علق مقصود این است که تمام سوره علق قبل از غیر خودش نازل شده است و نه درباره مدثر این مطلب گفته می شود. سوره علق، همان قسمت اولش آیات اولی است که نازل شده است: «اقرأ باسم ربک الذی خلق* خلق الانسان من علق* اقرأ و ربک الاکرم* الذی علم بالقلم* علم الانسان ما لم یعلم؛ بخوان بنام پروردگارت که آفرید* انسان را از خون بسته ای آفرید* بخوان که پروردگارت از همه کریم تر است* همان که به وسیله قلم آموخت* به انسان آنچه نمی دانست آموخت» (علق/ 1-5). اینها همان آیات اولی است که بر پیامبر اکرم در کوه حراء نازل شد که تفسیرش را در روایتی که از خود رسول اکرم نقل شده است مکرر شنیده اید راجع به اولین نوبتی که وحی بر آن حضرت فرود می آید و فرشته بر او ظاهر می شود و به او فرمان می دهد که «اقرأ» بخوان و او می گوید: «ما انا بقارئ؛ من نمی توانم بخوانم»، بار دوم و بار سوم، و می گوید مرا فشار داد، در آن حال احساس کردم که بر قلبم چیزی نوشته شده است و من از کتاب قلب خودم آن خطوط نوشته شده نورانی را می توانم بخوانم و از کتاب قلب خود همینها را خواندم. معلوم است در سوره مزمل خواندیم که «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا؛ همانا ما به زودی بر تو گفتاری گران القا خواهیم کرد» (مزمل/ 5).

وحی الهی
اتصال به وحی الهی پیدا کردن یک امر کوچکی نیست، یک امری است که از نظر نوعی سنگینی، از اینکه انسان کوهی را بخواهد حمل کند مشکلتر و سنگین تر است. مثل این است که انسان در جایی قرار بگیرد و اتصال پیدا کند به محل یک انفجاری که از بالا صورت می گیرد. یک تاب و توانی می خواهد که مافوق تصور ماست. بعد از آن می گوید که من از کوه به زیر آمدم، بار دیگر همان فرشته را دیدم که وجودش تمام مشرق و مغرب را پر کرده است. در بین راه که می آمدم دنیا را دنیای دیگر می دیدم و احساس می کردم که تمام ذرات جهان دارند به من سلام می دهند. همین حالت روحی و حالت معنوی قهرا در جسم انسان هم خستگی ایجاد می کند. گویی یک نوع اضطرابی او را فرا گرفته بود. وقتی که به خانه می رسد فورا به خدیجه (س) می فرماید که «دثرینی دثرینی؛ می خواهم استراحت کنم، من را بپوشان، من را بپوشان». می رود استراحت کند، حالا استراحتی می کند یا نه، یکمرتبه در همان حال باز فرشته ظاهر می شود و این جمله ها را به او می خواند، می گوید: «یا ایها المدثر* قم فانذر؛ اى كشيده رداى شب بر سر* برخيز و بترسان» (مدثر/ 1-2). این کلمه «یا ایها المدثر» بوی استیناس و انس می دهد، بوی محبت می دهد: آهای کسی که خودت را به این جامه محکم پیچیده ای! قم قیام کن، برخیز، وقت استراحت گذشت، برخیز و انذار کن، برخیز برو در میان مردم و به این مردم اعلام خطر کن که این وضعی که دارند و راهی که دارند چه وضع بدی و چه راه بدی است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 95-93

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/27133