قرآن درباره زمان قیامت به دلیل اینکه این سؤال جواب ندارد زمان و تاریخ را تعیین نمی کند ولی خصوصیاتی را که در آنجا واقع می شود بیان می کند. زیرا اولا مسئله قیامت به یک اعتبار که علم الساعة است (اگر درباره آن ما بتوانیم «کی» بگوییم) مطلبی است که در قرآن مکرر آمده است که علمی است که خدا آن علم را پنهان کرده است حتی از انبیاء و اولیاء، یعنی جز ذات حق کسی آن را نمی داند؛ یعنی جزو اسرار عالم هستی است که حتی به پیغمبران گفته می شود که علم الساعة را بگویید در نزد خداست.
بعلاوه این گونه سؤالها یک سؤالهایی است که جواب ندارد، به معنی اینکه شما جواب صحیحش را هم که بدهید برای طرف قابل اثبات نیست. به عنوان مثال، در بعضی از کتب تاریخ نوشته اند که امیرالمؤمنین امام علی (ع) در منبر فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی» قبل از آنکه مرا نیابید هرچه می خواهید از من بپرسید، هرچه بپرسید جواب می دهم. شخصی از پای منبر بلند شد و گفت: اگر تو همه چیز را می دانی بگو عدد این موهای ریش من (یا موهای سر و ریش او) چقدر است؟ فرض کنید که موهای ریش او (یا موهای سر و ریش او) پانزده هزار و چهارصد و نود و شش تا باشد. حالا اگر کسی این عدد را گفت مگر این قابل اثبات است و می شود بیاییم یک نفر را بخوابانیم بعد یکی یکی موی سر و ریش او را بشماریم، ببینیم جور در می آید یا جور در نمی آید.
امیرالمؤمنین جواب دیگری واضح و روشنتر داد، فرمود: این که سؤالی نیست که کسی بخواهد بکند. یک جواب واضح من به تو می دهم و آن اینکه تو یک توله (یعنی یک بچه کوچک) در خانه ات داری که عن قریب قاتل فرزند من خواهد بود. به جای یک امری که برای طرف قابل اثبات نیست یعنی اگر انسان بخواهد آن حقیقت را بگوید او می گوید از کجا که این قدر باشد، چیز دیگری در جوابش فرمود که همه مردم بدون اینکه احتیاجی به آن گونه جریان ها داشته باشند بعدها به طور روشن قضیه را درک می کنند.
حالا فرض کنیم که دانستن علم ساعت از اسرار هم نباشد و فرض کنیم که تاریخ زمانی و تقویمی دارد یعنی بشود آن را با تقویم دنیایی تعیین کرد. مثلا بگویند که زمان قیامت ده میلیون و چهارصد و نود و هشت هزار و هشتصد و شصت و پنج سال و بیست روز و هفت ساعت و ده دقیقه و سه ثانیه دیگر است. از کجا برای این طرف می شود ثابت کرد که واقعا چنین تاریخی داشته باشد. کسی بگوید تاریخ آن را بگو، تاریخ واقعی اش را هم بگویند؛ می گوید به چه دلیل؟ این برای او قابل اثبات نیست.
ثانیا: اینکه مسئله قیامت قابل تعیین و تقدیر با زمان دنیا باشد از یک فکر کودکانه برمی خیزد؛ یعنی به معنی زمانی دنیایی اصلا تاریخ ندارد، یک حقیقت مافوق تاریخ است. او روی نادانی خودش خیال می کند که قیامت یک واقعه و یک حادثه ای است نظیر و جزء حادثه های دنیایی و همین طوری که حادثه های دنیایی را با تقویم می شود اندازه گیری کرد آن را هم با تقویم می شود اندازه گیری کرد. پس اصلا خود سؤال پوچ است.
ثالثا: -که این خود مسئله دیگری است– انسان چیزی را باید بپرسد و بداند و دنبال آگاهی و علمی باید برود که در عمل برای او مفید باشد، که می دانید این یک مسئله ای است که در اسلام خیلی مطرح است و امروز روی آن خیلی تکیه می کنند: چیزی را بیاموز که در عمل برای تو مفید است. چیزی که در عمل برای انسان مفید نباشد از یک طرف لغو است ولی از یک جنبه دیگر اگر نگاه کنیم مضر است یعنی به همان اندازه که ذهن انسان را به خود مشغول می کند انسان را از حقیقت و واقعیت باز می دارد؛ که این خودش یک مسئله ای است که در اسلام زیاد مطرح است و اتفاقا در میان مردم عکس قضیه مطرح است.
در احادیثی که از پیامبر اکرم (ص) و ائمه روایت شده است زیاد روی این مطلب تکیه شده است که: «خذ علم مایعنیک و لاتأخذ علم ما لایعنیک»، یعنی همیشه دنبال اطلاع و آگاهی از چیزی برو که به حالت مفید باشد، آنچه که دانستن و ندانستنش برای تو علی السویه است و آن دانستن اثری برای تو ندارد رهایش کن، دنبال آن نرو، حیف وقت و نیرو و استعداد است که صرف این جور چیزها بشود. مثلا گاهی سؤال می کنند که اسم مادر موسی (ع) چه بوده است؟ بسیار خوب، حالا اسم مادر حضرت موسی هرچه بوده، آیا دانستن و ندانستن آن تأثیری در سعادت ما دارد که اگر بدانیم اسمش چیست یک اثری دارد و اگر ندانیم نه؟ خیر، هیج تأثیری ندارد و مثل هزارها اطلاعات بیهوده و پوچ که افراد دنبال کسب آنها می روند در صورتی که یک ذره به حالشان مفید نیست.
انسان باید در مسئله کسب اطلاع، نهایت صرفه جویی را به کار ببرد. قرآن حتی مخصوصا ابا می کند از اینکه به سؤالات از مسائلی که خود آن سؤال به حال شخص فایده ندارد جواب بدهد؛ برای اینکه او عادت می کند که دنبال این جور سؤالات برود و لهذا شما می بینید در قرآن هرجا قصه، حکایت، تاریخ نقل می کند، از این جزئیات و خصوصیاتی که دانستن و ندانستن آنها به حال انسان فایده ای ندارد احتراز دارد.
در باب قیامت، آنچه برای ما مفید است چیست این است که «و ان الساعة اتیة لاریب فیها؛ بی تردید قیامت در پیش است و شکی در آن نیست»(حج/7). اما اینکه تاریخ و زمانش کی خواهد بود، دانستن و ندانستنش به حال ما فایده ندارد. لهذا قرآن به جای اینکه یک سؤال بی معنی و پوچ را جواب بدهد، جوابی می دهد که جواب واقعی آن سؤال نیست. «یسئل ایان یوم القیامة؛ (از سر انکار) می پرسد: روز قیامت چه وقت است؟ (قیامت/6). ما می گوییم کی، ولی نه کی تقویمی. آنجا که چشم از دیدار خیره می شود؛ همین انسانی که امروز سؤال می کند، وقتی که مواجه می شود، آنچنان حالت تحیر و اضطراب به او دست می دهد که این چشمش پلک نمی زند. آنجا که این ماه نور خودش را از دست می دهد، آنجا که خورشید و ماه از مدارهای خودشان خارج می شوند و در یک جا گرد می آیند، آنگاه که انسان دنبال پناهگاه می گردد: این المفر به کجا می شود پناه برد؟! آنجا که انسان می گوید «به کجا می شود پناه برد» ولی پناهگاهی نیست؛ جز قرارگاه حق، جز در بارگاه پروردگار باراندازی وجود ندارد، تمام اسباب منقطع و بریده می شوند. این است آن چیزی که باید بدانید. اینهاست که باید سؤال کنید.
قرآن همان سؤال را که جواب می دهد، آن سؤالی که فرضا برای آنها درک جواب آن امکان داشته باشد تازه برایشان یک ذره فایده ندارد، مسائلی را طرح می کند که دانستن آن برای آنها فایده دارد: پس بدانید چه وضع و احوالی در آنجا وجود دارد. آن وقت در دنبال آن آیات می فرماید: «ینبؤا الانسان یومئذ بما قدم و اخر» (قیامت/13)، می گویید قیامت چه وقت است؟ قیامت همان وقتی است که به انسان خبر داده می شود از آنچه پیش فرستاده و بعد فرستاده است. قبلا صحبت انسان بود، آن انسان، انسان کلی بود به اعتبار بعضی افراد که سؤال می کنند، اینجا هم که انسان کلی ذکر می کند شخص معین در میان نمی آورد. «ینبؤا الانسان یومئذ بما قدم و اخر». آنچه که باید بدانی این است روزی که به انسان خبر داده می شود و انسان آگاهانیده می شود به تمام آنچه جلو فرستاده است و به تمام آنچه بعد فرستاده است.