حرکت منظومه شمسی از نظر قرآن

خداوند در زمینه حرکت منظومه شمسی در سوره یس می فرماید: «والشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیرالعزیز العلیم لاالشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لااللیل سابق النهار و کل فلک یسبحون»؛ «و خورشید که پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است، این تقدیر خداوند قادر و دانا است و نه برای خورشید سزاوار است که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند» (یس/ 38-40). دلیلی دیگر بر قدرت کامله ما آفتاب است که می رود و حرکت می کند برای قرارگاهی که او راست یعنی همیشه حرکت می کند تا هنگام انقضای دنیا و یا برای حد معینی که هر شبانه روز دور به آن منتهی می شود و قرائت ائمه (ع) است که مستقرلها، به نصب یعنی آفتاب همیشه متحرک است و نیست آن را سکونی.
در کتاب توحید از ابوذر غفاری رحمه الله نقل کرده که روزی من دست مبارک حضرت رسالت پناه را گرفته پیاده به راهی می رفتیم و نظر بر آفتاب داشتیم تا آنکه غروب کرد، پس من گفتم ای رسول خدا آفتاب به کجا فرود می رود؟ حضرت فرمودند: در آسمان بلند می شود از سمائی به سمائی دیگر تا آنکه به آسمان هفتم در زیر عرش می رسد و در آنجا سجده می کند و فرشتگانی که موکل برآنند آنها نیز به سجده در می آیند. پس آفتاب می گوید ای پروردگار من به کجا امر می کنی که طلوع کنم از محل غروب من یا از موضع طلوع؟ و این است معنی قول خدای تعالی که فرموده: «والشمس تجری لمستقر لها». «ذلک تقدیرالعزیز العلیم»؛ این است که صنع پرودگار که غالب است بر مملکت خود، دانا است بر ظواهر و بواطن اشیاء. (لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) نیست آفتاب را سزاوار که اینکه ادراک کند ماه را و دریابد ماه را در آن سرعت زیرا که قمر تمام دوازده برج را در عرض یک ماه قطع کند و آفتاب در یک سال (و لااللیل سابق النهار) محتمل است که مراد از لیل قمر باشد و از نهار شمس یعنی نه ماه پیش گیرنده است بر آفتاب و حاصل کلام آنکه چنانچه آفتاب سرعت ماه را در نمی تواند یافت، همچنین ماه نیز در ضیاء و روشنی بر آفتاب سبقت نتواند گیرد و به نور آفتاب نتواند رسید بلکه ماه کسب نور از آفتاب کند، و بعضی این چنین تفسیر کرده اند که نیست آنکه شب غلبه کند به روشنی روز بر وجهی که دو شب یا بیشتر با هم جمع شوند که میان آنها روز نباشد. بلکه همیشه شب و روز متعاقبانند و آنچه از حدیث حضرت (ع) استفاده می گردد مراد این است که شب در خلقت سبقت بر نهار گرفته بلکه اول نهار خلق شده و بعد از آن شب.
در مورد این گفتار خداوند که «لمستقر لها» چند قول است: جماعتی از مفسرین گفته اند خورشید حرکت می کند برای پایان عمرش در موقع سپری شدن دنیا پس همواره حرکت می کند تا دنیا آخر شود. ابومسلم گوید: و این معنا با معنای لامستقر لها یکی می باشد. یعنی برایش قرار و توقفی نیست تا دنیا تمام شود. قتاده می گوید: که خورشید برای یک وقت سیر و حرکت می کند و از آن تجاوز نمی کند و متخلف نمی شود. اینکه خورشید حرکت می کند به سوی دورترین منازلش در زمستان و تابستان که از آن تجاوز نمی کند و کم هم نمی گذارد و مقصود این است که برای آن در بلندی حدی است که از آن تجاوز نمی کند و نیز برای خورشید در هبوط و فرود آمدن حد و غایتی است که از آن نمی گذرد و کوتاهی نمی کند پس آن مستقر است.
(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) خورشید را نه سزد که ادراک کند ماه را در سرعت حرکت و سیرش برای آنکه خورشید از ماه کندتر حرکت می کند، زیرا او منازلش را در یک سال سیر می کند و ماه در مدت یک ماه و خداوند سبحان آن دو را به طرز تدویر و دور زدن جاری می نماید و بین فلک و مدار آن دو را جدا و دور نموده پس امکان ندارد که یکی از آن دو ادراک دیگری کند مادامی که بر این صفت و حرکت هستند.
(و لا اللیل سابق النهار) یعنی نه شب از روز پیشی و سبقت گرفته، یعنی هیچگاه دو شب با هم جمع نمی شوند که میان آنها روز نباشد. بلکه شب و روز در تعقیب و دنبال یکدیگرند چنانچه خدای تعالی تقدیر فرموده است.
ابن عباس می گوید یسبحون، یعنی هریک از آنها در مدار خودش حرکت می کند. چنانچه نخ رشته شده در چرخ خودش دور می زند و می پیچد. آنچه گفته شد به وضوح حرکت خورشید را به طور مستمر بیان کرده، اما در اینکه منظور از این حرکت چیست بحث های فراوان می باشد. گروهی اشاره به حرکت ظاهری خورشید بر گرد زمین می دانند که این حرکت تا پایان جهان ادامه دارد. بعضی دیگر اشاره به میل شمس در تابستان و زمستان به سوی شمال و جنوب زمین دانسته اند. و بعضی دیگر آن را اشاره به حرکت وضعی، آفتاب دانسته اند، زیرا مطالعات دانشمندان بطور قطع ثابت کرده که خورشید به دورخود گردش می کند. آخرین و جدیدترین تفسیر بر این آیه همانست که اخیراً دانشمندان کشف کرده اند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره دور دستی که آن را ستاره وگا نامیده اند می باشد. به هر حال حرکت دادن خورشید این کره بسیار عظیمی که یک میلیون و دویست هزار مرتبه از کره زمین بزرگتر است آن هم با حرکت حساب شده در این فضای بیکران از هیچکس میسر نیست جز از خداوندی که قدرتش فوق همه قدرت ها و علم و دانشش بی انتها است و به همین جهت در پایان آیه می فرماید: این تقدیر خداوند قادر و داناست؟
(لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر) اما در مورد شب و روز چون با هم فاصله چندانی ندارند و دقیقاً پشت سرهم قرار گرفته اند می گوید: شب از روز پیشی نمی گیرد. می بینیم این دو تعبیر در اینجا بسیار حساب شده است و در این تعبیر نشان می دهد که روز قبل از شب آفریده شده و شب به دنبال آن است. و در این آیات به دو موضوع که از مهمترین مسائل زندگی انسانهاست به عنوان دو آیت الهی اشاره دارد؛ یکی موضوع تاریکی شب و دیگری موضوع خورشید و نور آفتاب. و نظم بسیار دقیق که حاکم بر این دو می باشد بوجود آورنده تاریخ منظم زندگی انسانهاست. تاریخی که اگر نبود روابط اجتماعی به هم می ریخت و زندگی برای انسان بسیار مشکل می شد، از این نظر نیز این دو از آیات الهی هستند. در عصر نزول قرآن و قرن ها قبل و بعد از آن در محافل علمی در مورد آسمان و زمین نظریه حاکم، نظریه بطلمیوس بود که زمین را مرکز جهان می شمرد و ستارگان و خورشید را در دل فلکهایی بلورین میخکوب دانسته و فلک ها در اطراف زمین در گردش بودند. اما قرآن مطلبی کاملاً بر خلاف آن می گوید: خورشید به سوی قرارگاهی در حرکت است نه اینکه خورشید به دور زمین، آن هم نه به دور خودش، بلکه به دنبال فلک بلورینش در حرکت است.خورشید و ماه هر کدام در مسیر خود شناورند. بعد از فرو ریختن فرضیه های بطلمیوس و کشفیات دیگر و پیشرفت علم و مشاهدات نجومی که با استفاده از تلسکوپ های بسیار نیرومند صورت گرفت ثابت کرد حداقل خورشید دارای دو حرکت است. حرکت وضعی به دور خودش و حرکت انتقالی به اتفاق تمام منظومه شمسی به سوی نقطه مشخصی از آسمان یا به تعبیر دیگر به سوی ستاره وگا که از ستارگان صورت فلکی می باشد. خورشید علاوه بر حرکات ظاهری حرکات واقعی دارد. حرکت دورانی کهکشان، خورشید را با سرعت حدود یک میلیون و یکصد و سی هزار کیلومتر در ساعت در فضا می گرداند و در داخل کهکشان خورشید ثابت نیست و این که ما از این حرکت سریع خورشید در فضا بی خبریم، به سبب دوری اجرام فلکی است. و بدون شک جمله «کل فی فلک یسبحون» با افلاک بلورین بطلمیوسی که هر یک از کرات را در جای خود میخکوب می کرد سازگار نیست و دقیقاً با آنچه علم امروز پرده از آن برداشته است هماهنگ می باشد، همچنین حرکت به سوی مستقر نیز اشاره دیگر به حرکتی است که خورشید به یک سویی از کهکشان دارد، و بیان این مطلب به راستی معجزه است.
جریان شمس همان حرکت آن است و اینکه خورشید به طرف قرار گرفتن خود حرکت می کند، یعنی تا سرآمدن اجلش و یا تا زمان استقرار و یا تا محل استقرارش حرکت می کند. و آفتاب لایزال در جریان است مادامی که نظام دنیوی بر حال خود باقی است. «ذلک تقدیرالعزیز العلیم»، یعنی جریان نامبرده خورشید، تقدیر و تدبیری است از خدایی که عزیز است یعنی هیچ غالبی بر اراده او غلبه نمی کند و علیم است یعنی به هیچ وجه از جهات صلاح در کارهایش جاهل نیست. تدبیر الهی چیزی نیست که روزی جاری شود و روزی از روزها متوقف گردد بلکه تدبیری است دائمی و خلل ناپذیر. پس خورشید و ماه ملازم آن مسیری هستند که بر ایشان ترسیم شده، نه خورشید به ماه می رسد و نه شب از روز جلو می افتد. و این معنا این را می رساند که چون خورشید بزرگتر و قوی تر از ماه است و ماه کوچکتر و ضعیف تر، لذا رسیدن خورشید به ماه را ذکر کرد و از ذکر آن حال عکسش روشن می شود. و مشخص می شود که ماه به طریق اولی نمی تواند به خورشید برسد.
و کلمه فلک عبارت است از همان مدار فضایی که اجرام آسمانی هر یک در یکی از آن مدارها سیر می کنند. و در جمله یسبحون، ضمیر جمع آورده شده برای این است که هر یک از اجرام فلکی در برابر مشیت خدا رام است و امر او را اطاعت می کند.


منابع :

  1. شريف‌ لاهيجی- تفسیر شریف لاهیجی- جلد 3- ص747

  2. شیخ طبرسی- تفسیر مجمع البیان- جلد 20- صفحه 405-403

  3. مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 18- صفحه 381 و390

  4. پیام قرآن، جلد8- صفحه 155

  5. سید محمدحسین طباطبایی- تفسیرالمیزان- جلد17- صفحه 142-139

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/27993