اقسام تقیه با توجه به آیات قرآن

باید توجه داشت تقیه انواعى دارد، یک نوع از آن تقیه خوفى است که طبق آیه 39 سوره احزاب: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحدا إلا الله و کفى بالله حسیبا»؛ «پیامبران پیشین کسانى بودند که تبلیغ رسالت هاى الهى مى کردند و تنها از او مى ترسیدند و از هیچکس جز خدا واهمه نداشتند، و همین بس که خداوند حسابگر و پاداش دهنده اعمال آنها است». (احزاب/ 39) در مورد دعوت انبیاء و ابلاغ رسالت منتفى است. جمعى از آیه فوق استفاده کرده اند که براى انبیاء هرگز تقیه کردن در ابلاغ رسالت جائز نیست، زیرا قرآن مى گوید: «و لا یخشون أحدا إلا الله». ولى تقیه اقسام دیگرى نیز دارد، از جمله "تقیه تحبیبى" و "پوششى" است. منظور از "تقیه تحبیبى" آن است که گاه انسان براى جلب محبت طرف مقابل عقیده خود را مکتوم مى دارد تا بتواند نظر او را براى همکارى در اهداف مشترک جلب کند. و منظور از "تقیه پوششى" آن است که گاه براى رسیدن به هدف باید نقشه ها و مقدمات را کتمان کند، چرا که اگر برملا گردد و دشمنان از آن آگاه شوند ممکن است آن را خنثى کنند. زندگى انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام (ص) پر است از این گونه تقیه ها، زیرا مى دانیم در بسیارى از مواقع هنگامى که به سوى میدان نبرد حرکت مى کرد مقصد خود را مخفى مى داشت، نقشه هاى جنگى او کاملا در خفا کشیده مى شد، و استتار که نوعى از تقیه است در تمام مراحل اجرا مى گشت. گاه براى بیان حکمى از روش مرحله اى که نوعى از تقیه است استفاده مى کرد. فى المثل مساله "تحریم ربا" یا "شرب خمر" در یک مرحله بیان نشد، بلکه به فرمان خدا در چندین مرحله صورت گرفت یعنى از مراحل سبک تر شروع شد تا به حکم نهایى و اصلى رسید.
به هر حال تقیه معنى وسیعى دارد که همان "پوشاندن واقعیت ها براى پرهیز و اجتناب از به خطر افتادن هدف ها است" و این چیزى است که در میان همه عقلاى جهان وجود دارد و رهبران الهى هم براى رسیدن به هدف هاى مقدسشان در پاره اى از مراحل آن را انجام مى دهند، چنان که در داستان حضرت ابراهیم (ع) قهرمان توحید مى خوانیم که او مقصدش را از ماندن در شهر در آن روز که بت پرستان براى مراسم عید به خارج شهر مى رفتند مکتوم داشت، تا از یک فرصت مناسب براى در هم کوبیدن بت ها استفاده کند. و نیز "مؤمن آل فرعون" براى اینکه بتواند در مواقع حساس به موسى (ع) کمک کند و او را از قتل نجات دهد ایمان خود را مکتوم مى داشت. و به همین جهت قرآن از او به عظمت یاد کرده است.

خداوند در آیات 19 تا 20 سوره کهف به یکی از اقسام تقیه سازنده اشاره می کند و می فرماید: «کذلک بعثناهم لیتسائلوا بینهم قال قائل منهم کم لبثتم قالوا لبثنا یوما أو بعض یوم قالوا ربکم أعلم بما لبثتم فابعثوا أحدکم بورقکم هذه إلى المدینة فلینظر أیها أزکى طعاما فلیأتکم برزق منه و لیتلطف و لا یشعرن بکم أحدا إنهم إن یظهروا علیکم یرجموکم أو یعیدوکم فی ملتهم و لن تفلحوا إذا أبدا»؛ «همین گونه ما آنها را از خواب برانگیختیم تا از یکدیگر سؤال کنند، یکى از آنها گفت چه مدت خوابیدید؟ آنها گفتند یک روز یا بخشى از یک روز و چون درست نتوانستند مدت خوابشان را بدانند گفتند پروردگارتان از مدت خوابتان آگاهتر است، اکنون یک نفر را با این سکه اى که دارید به شهر بفرستید تا بنگرد کدامین نفر از آنها غذاى پاکترى دارند، از آن مقدارى براى روزى شما بیاورد، اما باید نهایت دقت را به خرج دهد و هیچ کس را از وضع شما آگاه نسازد. چرا که اگر آنها از وضع شما آگاه شوند سنگسارتان مى کنند، یا به آئین خویش شما را بازمى گردانند، و در آن صورت هرگز روى رستگارى را نخواهید دید» (کهف/ 20-19).
از تعبیرات آیات فوق به خوبى استفاده مى شود که اصحاب کهف اصرار داشتند در آن محیط کسى از جایگاه آنها آگاه نشود، مبادا آنها را مجبور به قبول آئین بت پرستى کنند، و یا به بدترین وضعى آنها را به قتل برسانند یعنى سنگسارشان کنند، آنها مى خواستند ناشناخته بمانند تا از این طریق بتوانند نیروى خود را براى مبارزات آینده، و یا لا اقل براى حفظ ایمان خویش نگهدارند. این خود یکى از اقسام "تقیه سازنده" است، زیرا حقیقت تقیه این است که انسان از به هدر دادن نیروها جلوگیرى کند و با پوشاندن خویش یا عقیده خویش موجودیت خود را حفظ کند، تا در موقع لزوم بتواند به مبارزات مؤثر خود ادامه دهد. بدیهى است آنجا که اخفاى عقیده باعث شکست هدف و برنامه ها است در اینجا تقیه ممنوع است، باید همه چیز را آشکار کرد «و لو بلغ ما بلغ»؛ (هر آنچه باداباد!).


منابع :

  1. مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏17- صفحه 334- ج‏لد 12- صفحه 376ا

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/28094