دلائل منکران خلقت کنونی بهشت و جهنم

منکران خلقت بهشت و دوزخ با دلیل نقلى و عقلى بر مدعاى خود استدلال نموده اند از جمله:

1ـ دلیل نقلى
این استدلال مبنى بر دو مطلب استوار است:
الف: آیات قرآنى حاکى از آن است که بهشت جایگاه دائمى و قرارگاه همیشگى است آنجا که بهشت را به «جنة الخلد»: «أذلک خیر أم جنة الخلد التى وعد المتقون؛ بگو این دوزخ خوب است یا بهشت دائمى که پرهیزگاران را وعده داده شده است؟» (فرقان/ 15) و دوزخ را به «دار الخلد»: «ذلک جزاء أعداء الله النار لهم فیها دار الخلد جزاء بما کانوا بآیاتنا یجحدون؛ این است (آتش) کیفر دشمنان خدا براى آنان است در آن آتش خانه جاودانى، به خاطر این که آیات ما را انکار می کنند» (فصلت/ 28) توصیف می کند و در برخى از آیات نعمت هاى بهشتى را دائمى توصیف می کند و میفرماید: «مثل الجنة التى وعد المتقون تجرى من تحتها الانهار اکلها دائم و ظلها؛ وصف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده این است که از زیر درختانش نهرها جاری است (و) میوه ها و سایه اش دائمی است، «رعد/ 35». بنابراین بهشت و دوزخ از لحظه آفرینش باید به صورت یک بناى جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودى و ویرانى نگردد.
ب: آیه قرآن، حاکى است که قبل از برپائى رستاخیز (نفخ صور نخست) همه چیز جز ذات او نابود مى شوند چنان که مى فرماید: «کل شیء هالک الا وجهه؛ همه چیز جز ذات خداوند فانى و نابود مى گردد» (قصص/ 88). اکنون با توجه به این دو مطلب باید گفت بهشت و دوزخ آفریده نشده اند زیرا بر فرض آفرینش باید روز برپائى قیامت نابود گردند در حالى که نابودى آنها با جاودانگى آن دو که آیات نخست از آن حاکى مى باشند، ناسازگار مى باشند. ولى این استدلال قابل خدشه است، زیرا اساس آن این است که مقصود از «شیء» در آیه «کل شیء هالک» ما سوى الله است یعنى تمام موجودات امکانى اعم از دنیوى و اخروى، راه هلاک و نابودى را در پیش مى گیرند در حالى که مى توان درباره شیىء نظر دیگرى را اظهار کرد و آن اینکه مقصود، موجودات دنیوى است نه اخروى و مى توان دائره را از آن هم تنگ تر توصیف کرد و آن اینکه مقصود از شیىء، بتهائى است که آن را مى پرستیدند زیرا در آغاز آیه مى فرماید: «و لا تدع مع الله الها آخر لا اله الا هو کل شیء هالک...؛ با خدا، خداى دیگرى را مخوان، جز او خدائى نیست، همه چیز نابود مى شود جز ذات او....» (القصص/ 88).
اگر نگوئیم که مقصود از «شیء» خدایان دروغین است، با اطمینان مى توان گفت مقصود از آن اشیاء دنیوى است که در چشم انداز انسانها است و اما موجودات اخروى که در جهان دیگر هستند و از قداست خاصى برخوردارند، مشمول این آیه نیستند. مى توان بر این مطلب از قرآن شواهدى آورد آنجا که مى فرماید: «ما عند کم ینفد و ما عند الله باق؛ آنچه نزد شماست تمام شدنی است و آنچه نزد خداست ماندنی است» (نحل/ 96). این آیه به جاودانگى آنچه نزد خدا است حکم مى کند و طبعا آنچه نزد خدا است غیرخداست و محکوم به امکان است ولى در عین حال طبق مشیت الهى جاودانه مى باشد. قرآن برخى از کتابها را به لفظ حفیظ که به معنى نگهدارنده است توصیف کرده است آنجا که مى فرماید: «قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ؛ ما آنچه را که زمین از مردگان کم مى کند مى دانیم و پیش ما است کتاب نگهدارنده» (ق/ 4). این آیه در پاسخ کسانى آمده است که معاد انسانها را امرى بعید مى شمردند و گویا مى اندیشیدند که پس از مرگ، اجزاء بدن مردگان بهم آمیخته مى شود و شناسائى آنها مشکل است، قرآن در پاسخ آنان مى فرماید: «تمام این حوادث در کتابى محفوظ است و روز قیامت طبق این کتاب باز گردانده مى شوند».
به طور مسلم، آیه «کل شیء هالک» شامل این کتاب نخواهد بود، زیرا طبق ظاهر قرآن این کتاب روز برپائى قیامت ملاک احیاء انسانها مى باشد و نابودى آن با اینکه هنوز وقت بهره بردارى از آن آغاز نشده است، حکیمانه نخواهد بود. در اینجا نکته دیگرى است و آن اینکه موجود مجرد را فنائى نیست و اگر این آیه شامل این گروه از موجودات باشد باید «هالک» به معنى فقر و حاجت و نیاز به واجب تفسیر گردد (فناى ذاتى).

2ـ دلیل عقلى منکران
از میان دلائل عقلى منکران، مسأله عبث بودن آفرینش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرینش بهشت و دوزخ، این است که نیکوکاران و بدکاران در آنجا به سزاى اعمال خود برسند و این کار پس از برپائى قیامت انجام مى گیرد بنابراین آفرینش آنها قبل از قیامت عبث خواهد بود. پاسخ: درباره این نوع استدلال باید این جمله را گفت: «که مستدل به عقل و خرد بیش از حد، بهاء داده، و عدم درک مصلحت را به جاى نبود آن فرض کرده است. هرگز براى ما همه جوانب مسئله روشن نیست و شاید در آفرینش آن مصلحت باشد که از درک ما بیرون است». گذشته از این آماده کردن یک چنین مکان نعمت و یا نقمت در روح انسان مطیع، تأثیر شگرفى مى گذارد و او را به اطاعت و پیروى از تعالیم الهى بیشتر سوق مى دهد و به یک معنى در لطف الهى نسبت به بندگان تأثیر بسزائى دارد. محقق لاهیجى آنگاه که دلائل مثبتان را یادآور مى شود مى گوید: حق، مذهب اول است بنابر دلالت ظواهر آیات و احادیث بر آن با عدم ضرورت تأویل، و نیز داخل است در لطف وعد و وعید کما لا یخفى، (گوهر مراد، ص 482).


منابع :

  1. آیت الله جعفر سبحانى- منشور جاوید- جلد 9- صفحه 363

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/28433