مقام و منزلت كعبه نزد اقوام مختلف

کعبه در نظر امت هاى مختلف مورد احترام و تقدیس بود. مثلا هندیان آن را تعظیم مى کردند و معتقد بودند به اینکه روح «سیفا» که به نظر آنان اقنوم سوم است، در حجرالاسود حلول کرده، و این حلول در زمانى واقع شده که سیفا با همسرش از بلاد حجاز دیدار کردند. و همچنین صابئینى از فرس و کلدانیان، کعبه را تعظیم مى کردند، و معتقد بودند که کعبه یکى از خانه هاى مقدس هفتگانه است؛ که دومین آن مارس است که بر بالاى کوهى در اصفهان قرار دارد. و سوم، بناى مندوسان است که در بلاد هند واقع شده است. چهارم نو بهار است که در شهر بلخ قرار دارد. پنجم بیت غمدان که در شهر صنعاء است، و ششم کاوسان مى باشد که در شهر فرغانه خراسان واقع است. و هفتم خانه اى است در بالاترین شهرهاى چین و گفته شده که کلدانیان معتقد بودند کعبه خانه زحل است، چون قدیمى بوده و عمر طولانى کرده است. فارسیان هم آن را تعظیم مى کردند، به این عقیده که روح هرمز در آن حلول کرده. و چه بسا به زیارت کعبه نیز مى رفتند. یهودیان هم آن را تعظیم مى کردند، و در آن خدا را طبق دین ابراهیم عبادت مى کردند؛ و در کعبه صورت ها و مجسمه هایى بود، از آن جمله تمثال ابراهیم و اسماعیل بود که در دستشان چوب هاى ازلام داشتند. و از آن جمله صورت مریم عذراء و مسیح بود، و این خود شاهد بر آن است که هم یهود کعبه را تعظیم مى کرده و هم نصارا. عرب هم آن را تعظیم مى کرده، تعظیمى کامل؛ و آن را خانه اى براى خداى تعالى مى دانسته و از هر طرف به زیارتش مى آمدند. و آن را بناى ابراهیم مى دانسته، و مسئله حج جزء دین عرب بوده که با عامل توارث در بین آنها باقى مانده بود. مکه در جزیرة العرب از نظر روحی وضع و موقعیت عجیبی داشت.
بعد از عام الفیل و داستان اصحاب فیل که حمله کردند به مکه و به آن وضع عجیب شکست خوردند، تمام مردم جزیرة العرب یک اعتقاد عظیمی به کعبه به عنوان معبد بزرگ پیدا کرده بودند. غرور قریش هم از همانجا بود. قریش این قضیه را به حساب خودشان گذاشتند و گفتند بله این کعبه است که چنین احترامی دارد که لشگری با آن قدرت می آید و آنچنان دچار بلای آسمانی می شود که کسی از ایشان باقی نمی ماند. ببینید ما چقدر مهم هستیم! از آن پس قریش عجیب غرور پیدا کردند و در مردم جزیرة العرب نیز یک نوع اطاعت و فرمانبرداری از ایشان پدید آمده بود. بازار مکه رواج بسیار یافت. آنها هر تحکمی که دلشان می خواست، به مردم می کردند. مردم هم روی همین جنبه روانی و اعتقادی که به کعبه پیدا کرده بودند، اطاعت می کردند. از آن هنگام مردم اعتقاد پیدا کردند که محال است کسی بر کعبه قدرت پیدا کند و مسلط شود.
پیغمبر اکرم (ص) مکه را فتح کرد بدون خونریزی، بدون هیچ ناراحتی و بدون اینکه کوچکترین آسیبی به کسی برسد. شاید پیغمبر اکرم که این همه عنایت داشت به اینکه مکه را بدون خونریزی فتح کند، غیر از مسئله حرمت کعبه که می خواست محفوظ بماند، این مسئله را نیز در نظر داشت. اگر در جای دیگری می جنگیدند، چنانچه صد مسلمان هم کشته می شدند، کسی به حساب چیزی نمی گذاشت، ولی اگر در فتح مکه به مسلمان ها آسیبی می رسید، می گفتند ببینید! همان کاری که بر سر اصحاب فیل آمد، بر سر اصحاب محمد آمد. پیغمبر اکرم مکه را آنچنان فتح کرد که خون هم از دماغ کسی نیامد، نه از مسلمین و نه از کفار.
فقط خالد بن ولید روی کینه های خودش، در گوشه ای از مکه که عده ای مقاومت می کردند، دو سه نفر از آنها را کشت. بعد که این خبر به پیغمبر اکرم (ص) رسید عجیب آنها را تهدید کرد که چرا چنین کاری کردید؟! و تبری جست: خدایا من از تو تبری می جویم از کاری که این مرد کرد و من هرگز به این کار راضی نبودم.
این بود که فتح مکه از نظر روانی اثر فوق العاده ای در مردم جزیرة العرب گذاشت. گفتند معلوم می شود که وضع دیگری است. محمد (ص) آمد مکه را تصرف کرد و هیچ آسیبی هم به او نرسید. بعد از این بود که دیگر مردم جزیرة العرب تسلیم می شدند، هی آمدند و اسلام اختیار کردند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 125-124

  2. رسولى محلاتى- تاريخ تحليلى اسلام- جلد 2- صفحه 119

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/29071