در قرآن در آیه 46 سوره الرحمن آمده: «و لمن خاف مقام ربه جنتان؛ و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو جنت است، دو بهشت است». تعبیر قرآن کریم این است: کسانی که از مقام پروردگار بترسند. تعبیر این نیست: کسانی که از پروردگار بترسند. از پروردگار بترسند، یک معنای اعمی است. از چه چیز پروردگار بترسند؟ کسانی که از عقاب پروردگار هم می ترسند باز از پروردگار می ترسند، اما کسانی که از مقام پروردگار بترسند (مقام یعنی جایگاه، مرتبه) معنی دیگری دارد و در آن، مفهوم معرفت خوابیده است. کسانی که خدا را می شناسند و مرتبه الوهیت را درک می کنند و چون مرتبه الوهیت را درک می کنند در آنجا احساس عظمت می کنند و در غیر پروردگار (از خود و هر چه هست، ماسوای پروردگار) احساس حقارت می کنند، در واقع کسانی که به عظمت الهی پی می برند و خشیت و خوف آن عظمت، هیبت الهی در دل آنها جا دارد، برای اینها دو بهشت است.
و در جای دیگر می فرماید: «لا اله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب ابائکم الاولین؛ هیچ معبودى جز او نیست زنده مى كند و مى میراند او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (دخان/ 8). پشت سر ربوبیت مطلقه الهی الوهیت مطلقه الهی ذکر می شود. الوهیت، استحقاق ذات پروردگار است برای پرستش و استحقاق نداشتن هیچ موجود دیگر برای پرستش، یعنی به دلیل اینکه او رب مطلق است به همین دلیل او معبود مطلق است. به همین دلیل که ربی غیر از او نیست و تدبیری جز به دست او نیست پس معبودی جز او نیست چون هر معبودی را که انسان عبادت می کند به حساب این است که خیال می کند تدبیر کار در دست اوست، امری را در دست او مستقلا خیال می کند، ولی وقتی که فهمید تدبیر امر مطلقا در دست خداست، رب مطلق خداست، قهرا معبود مطلق هم اوست.
«لا اله الا هو» پس معبودی جز او نیست. «یحیی و یمیت» دو شأن و دو صفت دیگر از پروردگار ذکر کرده است، احیاء و اماته، اوست که می میراند و اوست که زنده می کند، او هم می میراند و هم زنده می کند. احیاء و زندگی در دست اوست، همه چیز در دست اوست. باز بار دیگر: «ربکم و رب ابائکم الاولین» الله رب شما، اوست که شما را در همین حدی که یک موجود جسمانی هستید در رحم مادر پرورش داد، اوست که شما را از دوره کودکی به دوره جوانی و از دوره جوانی به دوره پیری برد، نه تنها پروردگار شما، پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما، یعنی همه شما با دست او پرورش یافته اید.
بعد می فرماید: «بل هم فی شک یلعبون؛ ولى نه آنها به شك و شبهه خويش سرگرمند» (دخان/ 9) با همه این حقایق روشن، باز اینها در یک حال شکی به سر می برند، شک توأم با لعب. این تعبیر بی ادبانه از من است: این (سخن) مثل این است که بعد که همه اینها را گفتیم بگوییم در عین حال همه این حرفها یاسین به گوش کی خواندن است. به گوش اینها چیزی فرو نمی رود. اینها در همان حالت شک و تردید خودشان هستند. در این آیه در توصیف خداوند مى فرماید معبودى جز او نیست، او زنده مى كند و او مى میراند. حیات و مرگ شما به دست او است و پروردگار شما و همه جهانیان او است، بنابراین معبودى جز او نمى تواند وجود داشته باشد، آیا كسى كه نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالك حیات و مرگ است، مى تواند معبود واقع شود؟! و در هفتمین و آخرین توصیف مى افزاید او پروردگار پدران نخستین شما است: «وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِینَ».
اگر مى گوئید بتها را مى پرستید به خاطر اینكه نیاكانتان آنها را پرستش مى كردند، بدانید پروردگار آنها نیز خداوند یگانه یكتا است، و علاقه شما به نیاكانتان نیز ایجاب مى كند كه جز بر آستان خداوند یكتا سر فرود نیاورید، و اگر آنها راه و رسمى غیر از این داشته اند مسلما در اشتباه بوده اند. روشن است مسأله حیات و مرگ از شئون تدبیر پروردگار است، اگر مخصوصا آن را ذكر كرده هم از جهت اهمیت فوق العاده آن مى باشد، و هم اشاره اى است ضمنى به مساله معاد، این نخستین بار نیست كه قرآن روى مساله حیات و مرگ تكیه مى كند، بلكه بارها آن را به عنوان یكى از افعال مخصوص پروردگار بیان داشته، چرا كه سرنوشت سازترین مسأله در زندگى انسانها و در عین حال پیچیده ترین مسائل عالم هستى و روشنترین دلیل بر قدرت خداوند همین مساله حیات و مرگ است.
خلقت و ایجاد موجودات (آیات) دلیل بر الوهیت و نعمت بودن (به كار آمدن هر موجود براى موجود دیگر) دلیل بر ربوبیت و تدبیر خداى تعالى است. خداوند می فرماید: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى عَمَّا یُشْرِكُونَ؛ آسمانها و زمین را به حق آفرید او برتر است از اینكه همتایى براى او قرار مى دهند» (نحل/ 3). معناى به حق بودن خلقت آسمانها و زمین گذشت، و لازمه به حق بودن خلقت آنها این است كه براى باطل خلق نشده باشند و حتى كوچكترین باطل در آنها راه نداشته باشد، و لذا مى بینیم جمله مزبور را متعقب كرد به منزه بودن خدا از شركائى كه برایش تراشیده و آنها را براى شفاعت به درگاه او مى خواندند، تا آن شركاء ایشان را به سوى خیر رهنمون گشته و از شر، حفظ كنند، البته این شركاء از باطل هایى هستند كه كمترین راهى به درگاه خدا و به خلقت آسمان و زمین ندارند. این آیه و آیات بعدش بر وحدانیت خدا در الوهیت احتجاج مى كند، هم از راه خلق كردن و هم از راه تدبیر، و این دو جهت با هم فرق دارند، زیرا خلقت و ایجاد آیت، دلیل بر الوهیت خدا است، ولى نعمت بودن بعضى از این مخلوقات براى بعضى دیگر آیت ربوبیت و تدبیر خداست، چون یك موجود، نعمت براى موجود دیگر نمى شود مگر وقتى كه میان آن دو یك نحوه ارتباط و اتصالى باشد، ارتباطى كه باعث برقرارى نظامى بین آن دو گردد، نظامى واحد كه حكایت از تدبیرى واحد كند، و وحدت تدبیر، نشانه وحدت مدبر است، پس نعمت بودن همه موجودات كه در آسمانها و زمین است براى انسانها، خود دلیل است بر اینكه خداى سبحان به تنهایى رب انسان و رب هر چیزى است.