ام المؤمنین عایشه در همه موارد و جهات زندگی خونین، از رسول خدا (ص) حدیث می گوید و بسیاری از صحابه این احادیث را از او گرفته و یا به او مراجعه می کنند، قسمتی از احادیث عایشه درباره ازدواج خودش با حضرت رسول اکرم (ص) می باشد در زیر به آنها اشاره می کنیم:
در صحیح بخاری و دیگر کتب از عایشه روایت کنند که گفت: رسول خدا (ص) به من فرمود: «در خواب دیدم که آن فرشته تو را در پاره حریر نزد من آورد و گفت: «این زوجه توست، و چون پرده از چهره ات برگرفتم دیدم تو همان هستی. لذا گفتم: اگر این از سوی خدا باشد به انجامش می رساند.»
و در صحیح مسلم چنین است که: «آن فرشته سرشب تو را در پاره حریر نزد من آورد»
و در صحیح ترمذی چنین است که: عایشه گفت: جبرئیل صورت مثالی اش را در پاره حریر نزد رسول خدا (ص) آورده و گفته است: «این زوجه توست در دنیا و آخرت»
این اصل روایت است که گروهی از محدثان صاحب صحاح و سنن و مسانید و سایر مجموعه های حدیثی آن را تنها از «ام المؤمنین عایشه» روایت کرده اند. حالِ این روایت، حالِ دیگر روایاتی است که مباهات کنندگان را به شگفتی واداشت تا بر آن
پیرایه ها بسته و بر دامنه اش بیفزایند. و به دنبال آن، از ابوهریره روایت کنند که گفت: «طول آن پاره حریر دو ذراع و عرضش یک وجب بود.»
و از حبیب مولای عروة بن زبیر روایت کنند که گفت: «هنگامی که خدیجه وفات کرد پیامبر از مرگ او اندوهگین شد. جبرئیل عایشه را در گهواره ای نزد او آورد و گفت: «این بخشی از اندوه تو را می کاهد و می تواند جای خدیجه را بگیرد.» زرکشی در توضیح این حدیث گوید: «احتمال دارد که این کار دو بار انجام گرفته باشد، زیرا این روایت با روایت پیشین اختلاف دارد، و روایت بخاری آن را تأیید می کند.» از این حدیث حکم شرعی نیز گرفته اند. زرکشی گوید: «بخاری این حدیث را در باب «نگاه به زن با قصد ازدواج» آورده است، و برخی از فقها گفته اند: این استدلالی صحیح است زیرا عمل پیامبر در خواب و بیداری یکسان است، و آن حضرت پرده از رخسار او برگرفته است.»
این بخشی از سخنان ایشان پیرامون این روایات بود، اما این روایات چه هدفی را دنبال می کند؟ شاید بتوان گفت که هدف از انتشار روایات پیشین مقابله با «ام المؤمنین زینب» و افتخار ویژه او بر سایر «امهات المؤمنین» باشد. زیرا داستان ازدواج زینب با پیامبر (ص) به گونه ای است که مایه مباهات او و قبیله اش بنی اسد گردید، گویند: «زینب بنت جحش» از زنانی بود که همراه پیامبر به مدینه هجرت کرد. رسول خدا (ص) او را که زنی زیبا بود برای پسر خوانده اش «زید بن حارثه» خواستگاری کرد. زینب گفت: یا رسول الله! من او را نمی پسندم. من أیّم و بی شوهر قریش باقی می مانم!
رسول خدا (ص) فرمود: «من او را برای تو پسندیدم» پس از آن با زید بن حارثه غلام و پسر خوانده پیامبر (ص) – با اکراه - ازدواج کرد، با او چنان رفتار می نمود که زید نزد رسول خدا می آمد و از او شکوه می کرد.
مشروح داستان از زبان «ام المؤمنین زینب» چنین است: گوید: «عده ای از قریشیان مرا خواستگاری کردند. خواهرم «حمنه» را برای مشاوره نزد رسول خدا (ص) فرستادم. پیامبر (ص) به او فرمود: «نظرش درباره آن کس که کتاب و سنت پیامبرش را به او بیاموزد، چیست؟» پرسید: او کیست؟ فرمود: «زید بن حارثه». گوید: خواهرم حمنه شدیداً خشمگین شد و گفت: یا رسول الله! دخترعمه ات را به ازدواج غلامت در می آوری؟! پس از آن نزد من آمد و از ماجرا آگاهم کرد، من نیز شدیدتر از او خشمگین شدم و سخنانی تندتر از سخنان او بر زبان راندم که خدای عزّوجلّ این آیه را فرستاد: «وَ ما کانَ لِمُومِنِ وَ لا مُومِنَهِ إذا قَضَی اللهُ و َرَسُولُهُ أمراً أن یَکُونَ لَهُمُ الخِیــَرَة ُ مِن أمرِهِم ....؛ هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنه ای را نرسد که چون خدا و پیامبرش حکمی کردند آنها را در کارشان اختیاری باشد...» (احزاب/ 36) گوید: خدمت رسول خدا فرستادم و عرض کردم: یا رسول الله! من از خداوند آمرزش می طلبم و خدا و پیامبرش را اطاعت می کنم. هر چه نظر شماست همان کنید، رسول خدا (ص) مرا به ازدواج زید درآورد، ولی من تحقیرش می کردم. زید از من نزد رسول خدا شکایت کرد و پیامبر مرا سرزنش فرمود، ولی من دوباره با زبان آزارش دادم و او از من به رسول خدا شکوه کرد. پیامبر (ص) به او فرمود: «زوجه ات را نگهدار و از خدا بترس.» زید گفت من او را طلاق می دهم، و طلاقم داد.»
انس بن مالک روایت کند و گوید: «هنگامی که عده «زینب بنت جحش» به سر آمد، پیامبر (ص) به «زید بن حارثه» فرمود: «برو و برای من خواستگاری کن» زید گوید: هنگامی که رسول خدا چنین فرمود، احساس بزرگی کردم و به سوی خانه او رفتم و پشتم را به در خانه کردم و گفتم: ای زینب! رسول خدا خواستگارت شد.
زینب گفت: من تا با پروردگارم مشورت ننمایم هیچ کاری نمی کنم. سپس برخاست و به نمازگاه خود رفت که خداوند عزّوجلّ این آیه را فرستاد: «فَلَمّا قَضی زَیدُ مِنها وَ صَراً زوَّجناکَها؛ و چون زید از او نیاز خویش برگرفت، وی را به ازدواج تو در می آوریم.» (احزاب/ 37) پس از نزول این آیه، رسول خدا (ص) بدون اجازه نزد او می رفت.
در روایت قبلی آمده است که «امّ المؤمنین زینب» پس از آنکه گفت: «طلاقم داد» گوید: «هنگامی که عدهّ ام سر آمد بدون آنکه اجازه بگیرد، رسول خدا ناگهان وارد خانه ام شد و من که سر برهنه بودم دانستم که این فرمانی آسمانی است. (با این حال) گفتم: یا رسول الله! بدون خطبه و شاهد؟ فرمود: خداوند تزویج نموده و جبرئیل شاهد آن.»
راویان این حدیث گفته اند که نزول وحی بر رسول خدا (ص) درباره او، در خانه عایشه بوده است. چنان که ابن سعد در طبقات روایت کرده و گوید: «رسول خدا نشسته بود و با عایشه سخن می گفت که خداوند متعال درباره زینب به او وحی کرد و فرمود: «وإذا تَقُول للِذَّی أنعَمَ اللهُ عَلَیهِ وَ أنعَمتَ عَلَیهِ أمسِک عَلَیکَ زَوجَکَ؛ و چون به آن کس که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودی، می گفتی: زوجه ات را نگه دار...» (احزاب/ 37)
عایشه گوید: «انبوه خیالات وجودم را فراگرفت، زیرا وصف جمال و زیبایی اش را شنیدم و اکنون می دیدم که به چیزی اعظم و اشرف از آن مفتخر گردیده است؛ خداوند در آسمان او را به ازدواج رسول خدا (ص) درآورده است! لذا با خود گفتم: او با چنین ویژگی هایی بر ما مباهات می کند.»
ام المؤمنین عایشه همچنین گوید: «هیچ یک از زنان پیامبر در برتری جایگاه به من نمی رسید مگر زینب بنت جحش که بر همه زنان پیامبر مباهات می کرد و می گفت: شما را پدرانتان شوهر داده اند و مرا خداوند از فراز آسمان ها به ازدواج رسول خدا درآورده است.»
ام المؤمنین ام سلمه، نیز، این درگیری را یادآور شده و صاحب طبقات آن را چنین روایت کرده است: «امّ سلمه» به یاد زینب بنت جحش افتاد و بر او رحمت فرستاد و بخشی از آنچه بین او و بین عایشه بود بدین گونه بیان داشت که، زینب گفت: به خدا سوگند من همانند هیچ یک از زنان پیامبر نیستم. ازدواج آنها با مهریه و دخالت اولیا بوده است و مرا خداوند به ازدواج پیامبرش درآورد، و چگونگی آن را در کتاب آسمانی اش بیان فرمود، کتابی که تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. تا مسلمانان همیشه آن را بدین گونه تلاوت نمایند»: «وإذا تَقُول للِذَّی أنعَمَ اللهُ عَلَیهِ وَ أنعَمتَ عَلَیهِ أمسِک عَلَیکَ زَوجَکَ وَ أتَّقِ اللهَ وَ تُخفی فی نَفسِکَ وا اللهُ مُبدیهِ وَ تَخشیَ الناسَ و َاللهُ أحَقَّ أن تَخشاهُ فَلَمّا زَیدُ مِنها وَ صَراً زوَّجناکَها لِکَی لا یُکُونَ علی المُومنینَ حَرَجُ فی أزواجِ أدعیائِهِم إذا قَضَوا مِنهُنَّ وَ طَراً و َ کانَ امرَ الله ِ مَفعُولاً؛ و چون به آن کس که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودی، می گفتی: زوجه ات را نگه دار و از خدا بترس و در دل خود چیزی را پنهان می داشتی که خدا آشکارش ساخت و از مردم می ترسیدی، در حالی که خدا سزاوارتر است که از او بترسی. پس چون زید نیازش را از او برگرفت، او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با زنان پسرخوانده های خود- اگر نیاز خویش از آنان برگرفته باشند- تنگنایی نباشد، و حکم خداوند شدنی است.» (احزاب/ 37)
کار مفاخره، به مباهات زینب با اّم المؤمنین عایشه در اندرون خانه زن های پیامبر محدود نشد، بلکه آن را به خارج کشاندند. ابن سعد در طبقات خود گوید: «مردی از بنی اسد بر مرد دیگری مباهات می کرد و می گفت: آیا در میان شما زنی هست که خداوند از فراز آسمان های هفت گانه او را شوهر داده باشد؟ مقصودش زینب بنت جحش بود.» این گونه تفاخر و مباهات با سیاست خلفا تا شش سال اول خلافت عثمان منافات داشت. زیرا مقتضای سیاست خلفا آن بود که اّم المؤمنین عایشه را بر همه مسلمانان از جمله سایر امّهات المؤمنین، برتری بخشند، و آن را به نیکوترین وجه نیز به انجام رساندند: او را در حقوق و عطایا بر همه مسلمانان و سایر امّهات المؤمنین برتری دادند و از بین همه صحابه و امّهات المؤمنین برای فتوا تنها به او مراجعه می کردند، و دیگر برتری ها که در جلد اول گذشت.
بدین خاطر، برای چنین تفاخری که با سیاست خلافت نظام یافته در تضاد بود، چاره ای می بایست، که چاره آن نیز، انتشار و تبلیغ این گونه احادیث بود. چه، پس از انتشار چنین احادیثی اگر امّ المؤمنین زینب به نزول آیاتی در شأن خود مباهات می کرد و می گفت: مسلمانان همیشه آن را تلاوت می کنند، و اگر بنی اسد به ازدواج زینب از فراز آسمان های هفت گانه مباهات می کردند، امّ المؤمنین عایشه نیز می توانست به داستان تصویرش در پاره حریر مباهات نماید، چنان که افراد عشیره اش نیز، پس از انتشار این روایات در جامعه اسلامی، می توانستند به این داستان مباهات کنند.
نتیجه آنکه، تبلیغات پیروز شد و این خبر منتشر گردید تا دانشمندی همچون زرکشی آن را از ویژگی های امّ المؤمنین عایشه قرار دهد و بگوید: چهل دوم اینکه: خداوند متعال او (عایشه) را برای پیامبرش برگزید. و از «فتوح الفتوح» ابن جوزی در پاسخ مباهات زینب بر عایشه نقل کند که گوید: «ای زینب! تو راست گفتی ولی عایشه با تو در این باره شریک است چون خداوند متعال تصویر او را در پاره حریر با جبرئیل فرستاد و آن را گشود و گفت: «این زوجه توست: و این تزویجی است پیچیده در سرّ قدر که اثر آن در روز پیوند ازدواج آشکار شد، جز اینکه عایشه برگزیده خداوند برای پیامبرش بود، و تو ای زینب! برگزیده پیامبر برای خویش.»
باری، بدین گونه، سیاست خلفا ظفرمند آمد و در برابر هر فضیلتی که برای دیگران روایت شده بود، فضیلتی را برای مقربان خویش انتشار داد. حتی در برابر آنچه که در قرآن کریم آمده بود نیز کوتاه نیامد. گذشتگان هم، نسل به نسل آن را روایت کردند. برخی از ابنای امت اسلامی نیز، که خود را به هر چه حاکمان مقرر داشته اند ملتزم می دانند، بدان تمسّک جستند تا واقع امر بر بسیاری از مسلمانان پوشیده ماند و شناخت حق از سیره پیامبر (ص) و تاریخ صحابه او تا به امروز، بر آنان دشوار گردید. پس، برای شناخت صواب از ناصواب چاره ای جز پژوهش و بررسی روایات نباشد.