برهان عدالت، یکی از دلایل وقوع معاد از دیدگاه قرآن

می دانیم از اوصاف خداوند، «عدالت» است، عدالتی که نشانه های آن در جای جای عالم هستی، در آسمانها، در زمین، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او، و بالاخره در سراسر این جهان  دیده می شود. (بالعدل  قامت السماوات والارض) «آسمانها و زمین با عدالت بر پا است».

آیا انسان می تواند یک وصله ناجور در این عالم پهناور باشد و از عدالت عمومی جهان برکنار بماند؟! از سوی دیگر: تاریخ گذشته انسان و حوادث امروز به خوبی نشان می دهد که احقاق حق مظلومان، و کیفر ظالمان، هرگز در این جهان به طور کامل انجام نشده، ممکن است به صورت «قضیه جزئیه» این مسأله دیده شود، ولی نه به صورت یک «قضیه کلیه» و فراگیر. پس عدالت حاکم بر این عالم که پرتوی از عدالت خدا است ایجاب می کند روزی فرا رسد که پرونده اعمال همه انسانها بدون استثناء با دقیقترین حساب، مورد برسی قرار گیرد، و این همان روزی است که رستاخیزش می نامیم.  با این اشاره به قرآن مجید باز می گردیم و به آیات زیر گوش جان می سپاریم:

1- افتجعل المسلمین کالمجرمین – مالکم کیف تحکمون ( قلم/35-36)

2- ام نجعل الذین امنوا و عملو الصالحات کالمفسدین فی الارض  ام نجعل المتقین کالفجار (ص/28)

3- ام حسب الذین اجتر حوا السیئات ان نجعلهم  کالذین امنوا و عملو الصالحات سواء محیاهم و مماتهم ساء ما یحکمون – و خلق الله  السماوات  و الارض بالحق ولتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون (جاثیه/21 و 22)

ترجمه:
1- آیا مومنان را همچون مجرمان قرار دهیم؟ شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟

2- آیا کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح را انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟!

3- آیا کسانی  که مرتکب سیئات شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند قرار می دهیم که حیات و مرگشان یکسان باشد؟ چه بد داوری  می کنند- و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده  است تا هر کس در برابر اعمالی که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ستمی نخواهد شد.

تفسیر و جمع بندی:
اگر قیامتی نباشد عدالت نخواهد بود

در نخستین آیه که در سوره قلم بعد از بیان پاداش عظیم متقین آمده است، می فرماید: «آیا مومنان را همچون مجرمان قرار دهیم»؟ (افتجعل المسلمین کالمجرمین). آیا سزاوار است این دو با هم برابر باشند، آیا عدالت چنین چیزی را  ایجاب می کند؟ سپس می افزاید: «شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید»؟! (مالکم کیف تحکمون).

هیچ انسان عاقلی  باور نمی کند سرنوشت مسلم و مجرم، مطیع و عاصی، عادل و ظالم، یکسان باشد، آن هم در پیشگاه خداوندی که همه کارش روی حساب و موافق اصل عدالت است. بعضی از مفسران دو احتمال در تفسیر این آیه داده اند: نخست اینکه ناظر به مسأله معاد باشد، زیرا از آنجا که مسلم و مجرم، در این دنیا غالبا یکسانند، بلکه گاه مجرم مواهب نامشروع بیشتری به چنگ می آورد، بنابراین برتری «مسلم» بر «مجرم» که مقتضای عدالت است باید در سرای دیگری تحقق یابد. دیگر اینکه: پاسخی است برای گروهی از مشرکان که می گفتند: اگر قیامتی در کار باشد  وضع ما در آنجا مانند این دنیا خوب است (و سالی که نکوست از بهارش پیدا است!).

قرآن به آنها پاسخ می گوید: آیا چنین چیزی امکان دارد که خداوند عادل، مسلم و مجرم را یکسان قرار دهد. ولی ظاهرا میان این دو تفسیر منافاتی نیست، و هر دو معنی ممکن است در مفهوم  آیه درج گردد. ضمنا از این آیه حاکمیت عقل به حسن و قبح و ادراکات عقلی قطع نظر از شرع نیز ثابت می شود ( دقت کنید).

قابل توجه اینکه فخررازی در آغاز سخنش این آیه را از دلائل «حسن و قبح عقلی» می شمرد و می گوید: مطابق این آیه آنچه از اهل سنت نقل شده که جایز است خداوند کفار را در بهشت، و مطیعان را در دوزخ وارد کند، به حکم عقل قبیح است، ولی چون خودش از اشاعره  و منکران حسن و قبح عقلی بوده، از آن چنین پاسخ می دهد: انکار این مساوات و برابری به حکم فضل و احسان خدا است نه اینکه کسی بر او حقی  دارد»!! سستی این سخن ناگفته پیداست. قرآن صریحا داوری منطقی آنها را در این باره می طلبد، سپس با لحنی آمیخته با سرزنش و ملامت می گوید: شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟ یعنی این داوری شایسته یک انسان عاقل نیست و این دلیل روشنی است بر حاکمیت عقل و منطق در این گونه امور.

دومین آیه همین معنی را با صراحت و گسترش بیشتر دنبال می کند، می فرماید: «آیا ممکن است کسانی را که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار دهیم»؟ (ام نجعل الذین امنوا و عملو الصالحات کالمفسدین فی الارض)، «و آیا امکان دارد که متقین را همچون فاجران قرار دهیم؟» (ام نجعل المتقین کالفجار).

جالب اینکه در آیه قبل از این آیه در همان سوره «ص» اشاره به هدفدار  بودن آسمان و زمین و آنچه در میان آن دو است می کند، و می فرماید: ( و ما خلقنا السماء والارض و مابینهما باطلا). بیهود و باطل نبودن آفرینش آسمان و زمین از یکسو، و عدم برابری مومنان صالح با مفسدانی فاجر از سوی دیگر، ایجاب می کند که قیامت و دادگاه عدلی در کار باشد، و به این ترتیب «برهان حکمت» و «برهان عدالت» در این دو آیه به  هم آمیخته شده است. آری تنها کسی می تواند انکار معاد کند که هم در حکیم بودن خدا شک داشته باشد، و هم در عدالت او، زیرا در این صورت نه هدف شایسته ای برای آفرینش دنیا دیده می شود، و نه امتیاز روشنی برای مطیعان نسبت به فاسقان.

قابل توجه اینکه در این آیه «مفسدان» در برابر «مومنان صالح» قرار گرفته اند، و «فاجران» در برابر «متقین». این مقابله اشاره لطیفی به این حقیقت است که اگر انسان ایمان و عمل صالح نداشته باشد خواه ناخواه در صف مفسدان قرار می گیرد، و اگر تقوی یعنی نیروی بازدارنده از گناه نداشته باشد در صف فجار قرار می گیرد، («فجار» از ماده «فجر» به معنی شکافتن وسیع است، گوئی شخص فاجر، پرده اطاعت و دین را پاره می کند). این آیه نیز به روشنی از حاکمیت عقل و حجیت اداراکات عقلی انسان در مورد انسان و قبح سخن می گوید، و دلیل روشنی بر این حقیقت است که عقل بخشی از خوب و بد را قبل از ورود شرع درک می کند، و عجب این که فخررازی در اینجا این مسأله را به طور ضمنی کاملا پذیرفته است، در حالی که در بحث قبل انکار کرده بود! این نشان می دهد که اگر انسان به وجدانش بازگردد، حجابهای تعصب کنار رود، در درون جان به این واقعیت معترف است.

در سومین آیه همین معنی در قالب دیگری ریخته شده می فرماید: «آیا کسانی که مرتکب گناهان شدند گمان کردند آنها را همچون کسانی قرار می دهیم که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، به طوری که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (ام حسب الذین اجتر حوا السیئات ان نجعلهم  کالذین امنوا و عملو الصالحات سواء محیاهم و مماتهم). چنین کاری دور از عدالت خداوند دادگر است و صدور چنین امر  قبیحی از خدا محال است محال.

«چه بد داوری می کنند»! (ساء ما یحکمون). مگر ممکن است خوب و بد، پاک و ناپاک، صالح و طالح، و مومن و فاسق و نور و ظلمت، یکسان باشند، امکان ندارد. در اینکه منظور از "سواء محیاهم و مماتهم" چیست؟ مفسران احتمالات متعددی داده اند: گاه گفته اند منظور حیات و مرگ دنیا است، چرا که ایمان و عمل صالح در تمام وجود انسان اثر مثبت می گذارد، قلب را روشن، و فکر را نورانی می کند، و به موازات آن هدایت و نصرت و حمایت الهی شامل حال مومن صالح می شود، در حالی که کفر و گناه، قلب را تاریک و روح را ظلمانی می سازد و انسان را از الطاف الهیه محروم می کند. و گاه گفته شده است که اشاره به حیات آخرت بعد از مرگ دنیا است، یعنی  مردن گروه اول درحالی است که فرشتگان رحمت بر آنها نازل می شوند و سلام و درود می فرستد و بشارت ورود بهشت به آنهامی دهند. ( الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلو الجنه ) (نحل/32). درحالی که هنگام مرگ گنهکاران، ملائکمه عذاب بر آنها نازل می شوند، و بر صورت و پشت آنها می کوبند  و آنها را به عذابهای دردناک الهی بشارت می دهند. ( (فکیف اذا توقئهم الملائکه  یضربون وجوههم و ادبارهم ) (محمد/27).

احتمالات دیگری نیز در تفسیر آیه داده شده است که قابل ملاحظه نیست، ولی جمع میان دو تفسیر بالا کاملا امکان پذیر است، هرچند آیه بعد از آن با تفسیر دوم سازگار تر است، زیرا می فرماید: «خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید» (و خلق الله  السماوات  و الارض بالحق)، «و هدف این بوده که هرکس را در برابر اعمالی که انجام داده جزا دهد و به آنها ظلم و ستمی نخواهد شد»، (ولتجزی کل نفس بما کسبت و هم لا یظلمون). با توجه به اینکه سخن از عدالت خداوند، و حقانیت آفرینش  آسمان و زمین، و پاداش و جزای عادلانه هرکس به مقدار عمل او در میان است، و از طرفی چنان که گفیم این امر به طور کامل در این دنیا انجام نمی شود، پس باید حیات دیگری بعد از این مرگ باشد تا حق و عدالت حاکم گردد.

توضیحات
عدل قانون عمومی آفرینش

هرکس مختصر آشنائی با علوم طبیعی داشته باشد می داند همه موجودات این جهان از قانونمندی خاصی برخوردارند. حاکمیت این قوانین حساب شده است که به دانشمندان اجازه می دهد کتب علمی را براساس  فرمولهای دقیق تنظیم کنند، و حتی مثلا برنامه های سفرهای فضائی و ورود در کرات دیگر را براساس آن مرتب نمایند. به تعبیر دیگر به هرسو می نگریم قانون نظم و عدالت را می یابیم که بر هر چیز سایه افکنده است، و از بزرگترین منظومه های شمسی گرفته، تا کوچکترین ذره اتم در زیر پوشش آن قرار دارد. از سوی دیگر انسان نمی تواند از قانون عدالت که فرمان آفریدگار در سرتاسر جهان هستی است مستثنی باشد، و وصله ناهمرنگی برای جهان خلقت گردد، زیرا این اسثنا کاملا بی دلیل است، و به این ترتیب یقین می کنیم که برای انسان نیز دادگاهی در نظر گرفته شده که همگان در آن حضور می یابند و سهم خود را از عدالت عمومی عالم هستی می گیرند.

علمای علم عقائد از قدیم الایام بر این استدلال در مسأله اثبات معاد تکیه می کردند و صحنه هایی از مظالم بشر را ارائه می نمودند که در این دنیا بدون اجرای عدالت پایان گرفته، ظالمانی که تا آخر عمر، مرفه زندگی کرده اند، و مظلومانی  که تا واپسین لحظه زندگی در شکنجه و عذاب بوده اند. آیا ممکن است خداوند عادل به این امر راضی گردد؟ آیا این صحنه ها با عدالت او در تضاد نیست؟! سپس به آسانی  نتیجه می گرفتند که باید جهان دیگری در کار باشد تا  عدل الهی در مورد انسانها تجلی کند، و هر کس مثقال ذره ای کار خیر کرده ببیند، و هر کس مثقال ذره ای کار شر انجام داده، او هم نیز به نتیجه کار خود برسد. بنابراین قیامت مظهر عدل خدا است، و پاسخ به همه این چراها.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن (معاد در قرآن مجید)- جلد 5- از صفحه 247 تا 254

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/400570