نگاهی به فلسفه حاضر و نامتناهی بودن خداوند

فلاسفه و متکلمان دلائل متعددی برای اثبات علم خداوند نسبت به همه چیز ذکر کرده اند که از همه مهمتر دلائل سه گانه زیر است، و جالب اینکه در آیات قرآن اشارات روشنی به تمام این دلائل دیده می شود:

الف- برهان خلقت و نظم: نظام شگرفی که بر جهان خلقت حکومت می کند و قوانین دقیقی که بر تمام ذرات جهان حکمفرماست، از اتم گرفته تا منظومه ها و کهکشانهای آسمانی، و از موجودات زنده ذره بینی تا انسان که نمونه اتم آفرینش است، و از گیاهان تک سلولی شناور در اقیانوسها، تا درختان عظیمی که طول آنها به پنجاه متر می رسد! همچنین نظم پیچیده و عجیبی که بر روح و جان انسان حکمفرما است، و تنوع فوق العاده ای که در موجودات زنده اعم از گیاهان و جانداران دیده می شود و به صدها هزار نوع بالغ می گردد، هه اینها گواه بر علم بی پایان او است. مگر ممکن است کسی خالق چیزی باشد و از اسرار آن آگاه نباشد؟ خالق چشم، و نظام پیچیده مغز، و گردش عجیب الکترونها بر گرد هسته اصلی اتم، مسلما از همه این نظامات آگاه بوده و هست. بنابراین برهان نظم همانگونه که ما را به اصل وجود خداوند آشنا می سازد علم بی پایان او را نیز به روشنی اثبات می کند. و با توجه به این حقیقت که مسأله خلقت یک امر مستمر و دائمی است و موجودات در حال «شدن» هستند و نه «بودن»، و ارتباط آنها با مبدأ آفرینش نه فقط در آغاز که در تمام طول حیات و هستی  آنها برقرار است، علم او نسبت به همه اشیاء و در هرحال و در هر زمان و مکان ثابت می گردد.

ب- برهان امکان و وجوب: واجب الوجود تنها او است و غیر او همه ممکناتند، و نیز ثابت شد که ممکنات هم در اصل وجود، و هم در بقاء، وابسته به ذات پاک او هستند، و به تعبیر دیگر همگی نزد او حاضرند، این حضور دائمی دلیل بر علم او نسبت به همه چیز  است، چرا که علم واقعی به چیزی جز حضور معلوم نزد مبدأ عاقل نیست.

ج- برهان عدم تناهی: قطع نظر از مسأله علت و معلول، خداوند وجودی است بی نهایت از هر نظر، بنابراین هیچ مکان و زمانی از او خالی نیست، (هرچند او مافوق زمان و مکان است) چرا که اگر قبول کنیم زمان و مکان از او خالی باشد دلیل بر محدودیت او است. بنابراین نامتناهی بودن او دلیل بر حضور و احاطه او به همه جهان است، و یا به تعبیر دیگر همه کائنات نزد او حاضرند. مگر علم چیزی جز این حضور می تواند باشد؟ اصولا موانع علم یا حجابهای مادی است و یا بعد و دوری و فاصله و مسافت است، و می دانیم هیچیک از این معانی در مورد خداوند وجود ندارد. در آیات قرآن اشارات روشنی به این دلائل عقلی وجود دارد که از قدرت استدلال  و منطق فوق العاده  قرآن حکایت می کند.

علم خداوندی حضوری است
همانگونه که حقیقت علم از بدیهیات است این معنی نیز جزو واضحات است که ما دو گونه «علم» در خود می یابیم که با هم کاملا متفاوت است.

گونه اول، ما به وجود خود، به اراده و تصمیم و علاقه و عشق و تنفر و تفکار خودمان  علم داریم و بدون نیاز به هیچ واسطه ای این معنی برای ما حاصل است، یعنی ما نزد خودمان حضور داریم و افکار و پدیده های روحی ما همه نزد ما حاضرند، و حجابی میان ما و آنها نیست (اینها را علم حضوری می نامند).

گونه دوم، ما به موجوداتی که بیرون از وجود ماست نیز علم داریم، ولی مسلما آسمان و زمین و ستارگان در درون روح ما جای ندارند بلکه عکس و نقشی از آنها از طریق  آثارشان به درون روح ما راه می یابد، و در حقیقت معلوم واقعی ما همان مفاهیمی است که از آنها در روح ما جای گرفته است این را علم حصولی می نامند. علم خداوند به تمامی موجودات جهان از قبیل قسم اول است چرا که او همه جا حاضر است، و به همه چیز احاطه وجودی دارد و چیزی از او دور نیست. او هرگز نیاز به حواس و انعکاس صورت موجودات در ذهن و مفاهیم ذهنی ندارد اصلا او ذهن ندارد، و علم او به همه چیز «علم حضوری» است.

نامتناهی بودن علم خدا
تلاش مستمر انسان برای گشودن رازهای هستی که عشق و علاقه به آن از نخستین روز زندگی در درون  قلبش جای داشته، گنجینه هائی از علوم و دانشها را با خود همراه آورده است که از مشاهده میلیونها کتاب که در قفسه های کتابخانه های بزرگ جهان وجود دارد به ابعاد آن پی می بریم. تعداد کتب بعضی از کتابخانه های دنیا به بیست وپنج میلیون! بالغ می شود. درست است که قسمتی از آنها تکرار و ترجمه از یکدیگر است ولی بی شک حقایق زیاد نامکرری در آنها نهفته است که محصول تلاشهای فکری و تجربی کل جامعه انسانی در طول تاریخ بشریت است، قطع نظر از علومی که دانشمندان با خود به خاک برده اند. ولی تمام این معلومات در برابر مجهولاتی که ما داریم همچون قطره ای در برابر دریا، یا کاهی در برابر کوهی ست. دلیل این محدویت را در امور زیر می توان پیدا کرد.

الف- قدرت حواس ما محدود است، ما تنها بخش کوچکی از موجودات عالم محسوس را درک می کنیم، همانگونه که قدرت تحلیل عقلیب ما نیز قادر به درک قسمت کوچکی از مسائل عقلی است.

ب- تمام دوران عمر بشر در برابر عمر جهان ساعتی بیش نیست.

ج- مکانی که ما در آن زندگی می کنیم یعنی کره خاکی ما در میان ستارگان بیشمار کهکشانها محل بسیار کوچک و محدودی است (طبق برآورد دانشمندان تنها در کهکشان ما حدود یکصد میلیارد! ستاره دارد، و تعداد کهکشانهائی که بشر با دستگاههای ناچیزش آنرا شناخته تقریبا به یک میلیارد! می رسد) و از اینجا می توان به مسأله وسعت علم پروردگار آشنا شد، و چقدر زیباست تعبیر قرآن در این زمینه که در آیات فوق آمده: «اگر تمام درختان قلم شوند، و اقیانوسها مرکب، و هفت چندان بر آن افزوده شود قادر به نوشتن کلمات خدا نیستند!» ( لقمان/27) از همه مهمتر اینکه خداوند به ذات خویش نیز عالم است، و چون ذاتش بی پایان نیز بی پایان است، اعداد و ارقام هرگز توانائی بیان عظمت آن را ندارند.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 89 تا 92

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/400609