تفسیر آیاتی از قرآن پیرامون مفهوم خالقیت، یکی از صفات فعل خداوند

«صفات فعل» صفاتی است که با ملاحظه انجام فعلی از ناحیه آن ذات مقدس بر او اطلاق می شود. مثلا می گوئیم خداوند خالق و رازق است، مسلما این صفت، قبل از آنکه مخلوقی را بیافریند و روزی دهد بر او اطلاق نمی شد (البته قدرت برخلقت و روزی دادن را داشت اما وصف خالق و رازق براو صادق نبود) بنابراین صفات فعل در واقع حادثند، و طبعا عین ذات خدا نیستند، و در حقیقت آنها مفاهیمی  هستند در ذهن ما.

1- خالق 2- خلاق 3- أحسن الخالقین

این اوصاف در آیات متعددی در قرآن مجید در موارد مختلفی به کار رفته است:

1- قل الله خالق کل شیی: «بگو خداوند خالق همه اشیاء است» (رعد/16). در اینجا ناظر به آفرینش همه موجودات جهان می باشد.

2- انی خالق بشرا من طین: «من انسان را از گل می آفرینم» (ص/71). در اینجا نظر به آفرینش انسان که گل سرسبد عالم خلقت است آنهم از موجد ناچیزی همچون گل می باشد.

3- هو الله الخالق الباری: «او خداوندی است خالق و آفریننده ای است بی سابقه» ( حشر/24). در اینجا وصف خالقیت به صورت مطلق به کار رفته است، و نامی از مخلوقات به میان نیامده.

4- ان ربک هو الخلاق العلیم: «پروردگار تو بسیار خلق کننده آگاه است» (حجر/86). در اینجا نظر به آفرینشهای وسیع و گوناگون الهی دارد.

5- ثم انشاناه خلقا اخر فتبارک الله احسن الخالقین: «سپس به انسان آفرینش تازه ای دادیم، پس بزرگ و جاودان است خدائی که بهترین خلق کنندگان است» (مومنون/14). در اینجا اشاره به مهمترین و عالیترین مخلوقات خدا یعنی نوع انسان شده، آن هم در مرحله دمیدن روح، و به همین جهت خداوند به عنوان بهترین خلق کنندگان توصیف شده است.

توضیح و پیام
«خالق» از ماده خلق در اصل به معنی «اندازه گیری مستقیم» و «ایجاد و ابداع بی سابقه» است. بعضی از ارباب لغت برای آن دو ریشه قائل شده اند: یکی معنی فوق و دیگری معنی صاف و مسطح بودن است ولی بعید نیست که هر دو به یک معنی باز گردد که همان اندازه گیری وتنظیم و ابداع است. به هرحال خلقت در مورد خداوند به آنچه گاه در مورد بندگان اطلاق می شود و تعبیر «احسن الخالقین» نیز ناظر به آن است، بسیار متفاوت است، بلکه «خلقت» به معنی حقیقی کلمه، تنها در مورد خداوند صادق است که موجودات را از عدم به هستی می آورد بدون هیچ سابقه، درحالی که اگر انسان یک اثر صنعتی یا هنری یا معماری ابداع می کند، نتیجه ترکیب و پیوند مواد مختلفی است که از جهان طبیعت و خلقت گرفته، و به اشکالی که آن را نیز قبلا در عالم آفرینش دیده در می آورد (یا اشکال مختلفی را به هم ترکیب می نماید) به این ترتیب، نه ماده آن ابداع او است، و نه صورت آن.

باید توجه داشت وصف «خالقیت» یا «خلاقیت»، گسترده ترین صفات فعل است، که تمام جهان هستی را در برمی گیرد، و مظهر آن آسمان و زمین و عالم ماده و ماوراء ماده است. خالقیت خداوند بزرگترین نشانه هستی او است، چرا که هرجا قدم می نهیم نمونه های خلقت و آفرینش او را که نشانه های وجود او هستند می بینیم. و از آنجا که هر یک از صفات الهی پیامی برای انسانها دارد، و یکی از اهداف مهم طرح آنها در قرآن که یک کتاب «معرفت» و «تربیت» است همان می باشذ، این صفت او نیز به انسان می گوید: دلیل وجود تو آثار وجودی تو است، ابداع و آفرینش آثار علمی، اجتماعی، و مانند آن و اگر اثری از خود نگذاشتی هیچ شباهتی با آن ذات بی مثال نداری، و تخلق به اخلاق او نیافته ای و راهی به سوی او نبرده ای. بکوش تو هم آثاری بیافرین، و نقشی بیفکن! و پرتوی از این صفت بارز الهی در خود داشته باش.

4- فاطر 5- باری 6- خالق 7- بدیع 8- مصور

اوصاف پنجگانه فوق در حقیقت شبیه وصف خالقیت است، ولی آمیخته با مفاهیم تازه، ویژگیها و نکته ها به آیات زیر گوش جان فرا دهیم.

1- فاطر السماوات والارض «پدیده آورنده آسمانها وزمین» (یوسف/10)

2- هو الله الخالق الباری المصور: «او خداوندی است خالق، و آفریننده ای بی سابقه، و صورتگری بی نظیر) (حشر/24)

3- ان الله فالق  الحب و النوی: «خداوند شکافنده دانه و هسته است» (انعام/95)

4- فالق الاصباح: «او شکافنده صبح» (انعام/96)

5- بدیع السماوات والارض «ابداع کننده آسمانها وزمین اواست»(انعام/101)

توضیح و پیام
«فاطر» ازماده «فطر» (بر وزن ستر به معنی «شکافتن»، یا به معنی «شکافتن از طول» است، همانگونه که در آیه 1- سوره انفطار نیز آمده است "اذا السماء انفطرت" (هنگامی که آسمان شکافته شود) این واژه به معنی دوشیدن شیر از گوسفند، و شکستن روزه و همچنین ابداع و ایجاد چیزی بدون سابقه نیز آمده است، گوئی پرده ظلمانی عدم شکافته می شود و موجودی پا به عرصه هستی می گذارد.

«باری» از ماده «برء» (بر وزن قفل) در اصل به معنی بهبودی یافتن از بیماری یا رهائی از امور ناخوشایند است، سپس به معنی آفریننده ای که اشیاء را بدون کم و کاست و کاملا موزون ایجاد می کند اطلاق شده. بعضی آن را از ماده «بری» (بر وزن برگ) به معنی تراشیدن چوب می دانند. روشن است که منظور از تراشیدن چوب صاف و موزون ساختن آن است، و این مطلبی است که درباره خالق حکیم کاملا صدق می کند، چون همه چیز را موزون می آفریند. بعضی نیز تصریح کرده اند که باری به معنی کسی است که اشیاء را بدون سابقه و نمونه قلبی ایجاد کرده است.

«فالق» از ماده «فلق» (بر وزن خلق) به معنی شکافتن چیزی و جدا کردن قسمتی از قسمت دیگر است. به کار رفتن این تعبیر در مورد رویانیدن گیاهان به خاطر آن است که به فرمان خدا پوسته بذرها و هسته های گیاهان با تمام استحکام و ضخامتی که دارند شکافته می شود و جوانه بسیار لطیف و ظریف از آن مخفیگاه بیرون می آید! در حقیقت شکافته شدن دانه های گیاهان به هنگام جوانه زدن یکی از حساسترین و در عین حال زیباترین لحظه وجود گیاه است و درست شبیه  لحظه تولد انسان از مادر است، این لحظه حساس از عجائب قدرت خدا است، لحظه دگرگونی و تغییر شکل و گام نهادن از جهانی به جهانی دیگر، این چه نیروئی است که به جوانه فوق العاده ظریف این قدرت را می بخشد که دیوار محکم هسته و دانه را بشکافد، سرفراز و سربلند از آن بستر استراحت برخیزد، و از آن ظلمتکده رحم مادر خویش گام بیرون نهد و به جلوه گری پردازد؟!

«بدیع » از ماده «بدع» ( بر وزن منع) در اصل به معنی ایجاد کردن چیزی است بدون هیچ سابقه قبلی، و لذا به چاهی که تازه حفر شده «بدیع » می گویند، و کارها و سنتهای بی سابقه را بدعت می نامند. هنگامی که این واژه در مورد خداوند به کار رود به معنی ایجاد اشیاء بدون نیاز به آلات و مکان و زمان است، و این تنها در مورد خداوند صادق است. واژه بدیع،  صفت مشبهه است که دلالت بر ثبوت و دوام این وصف برای آن ذات پاک دارد.

«مصور» از ماده «صورت» به معنی نقش و هیئت چیزی است که جمع آن «صور» می باشد، و آن بر دو گونه است: «صورت محسوس» مانند صورت انسان و حیوانات و موجودات مادی دیگر، و «صورت معقول» و آن تصورات عقلی و فکری و مفاهیم مخصوص هر چیزی است. واژه «مصور»  به معنی «صورتگر» هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود اشاره به صورتهائی است که به موجودات مختلف جهان بخشیده ولی به عقیده بعضی از ارباب لغت، این واژه در لغت عرب به معنی دگرگون ساختن و متمایل نمودن است، و «صورت» به معنی «شکل و هیئت» از ریشه عبری «صوراه» گرفته شده است.

توضیح و پیام
از مجموع آنچه ذکر شد به خوبی استفاده می شود که اوصاف «فاطر» «بدع» و «بدیع» همگی اشاره به آفرینش چیزی بدون سابقه است. منتهی در بعضی از این واژه ها  این معنی واضحتر و آشکارتر است و در بعضی کم رنگتر، و به هرحال همه به این نکته مهم اشاره می کند که اهمیت خلقت خداوند در مقایسه با کارهائی که بعضی از انسانها انجام می دهند، و گاه خلقت نامیده می شود، علاوه بر وسعت فوق العاده و نامحدود از این نظر است که در خلقت الهی هم ماده و هم صورت، درتمام مخلوقات خداوند بی سابقه است، و لذا اصلا قابل مقایسه با تغییر شکلهائی که انسان در مواد این جهان می دهد و همگی مسبوق به  سابقه است، بلکه واژه خلقت به مفهوم  حقیقی کلمه هرگز درباره کارهای انسانها، صادق نیست.

مرحوم کفعمی در مصباح، از در تفسیر اسماء حسنی، چنین نقل می کند: بعضی گمان کرده اند «خالق» و «باری» و «مصور»، الفاظ مترادفی هستند و همه به معنی آفرینش و اختراع است، درحالی که چنین نیست، بلکه اشیائی که از عدم به وجود می آید، دارای سه مرحله است: «تقدیر» و «ایجاد» و «تصویر»، سپس مثالی برای این معنی ذکر کرده، می گوید: برای ایجاد یک ساختمان خوب، نخست باید یک مهندس لایق نقشه آن را بریزد، سپس بنا آن را بنا کند، و بعد رنگ کار (و استادان چیره دست گچ بری و تزیین) به تزیین آن پردازند. واژه «خالق» اشاره به معنی اول است، در حالی که «باری» ناظر به معنی دوم، و «مصور» ناظر به معنی سوم می باشد. و به هرحال پیامی را که این اوصاف الهی دارد شبیه همان است که در اوصاف گذشته بیان شد به اضافه ویژگیهائی که در اواصاف مورد بحث وجود دارد.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن - جلد 4- از صفحه 287 تا 294

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/400642