فطرت به معنی آغازیدن، نو آوردن و آفریدن است؛ چنان که در آیه شریفه "الحَمدُ اللهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الارضِ...." (سوره فاطر/ آیه 1) به همین معنی آمده است. همچنین فطرت آن گونه آگاهی و شناخت است که خداوند در سرشت آدمی نهاده و به سخن دیگر، استعداد تکوینی انسان برای شناخت خداوند- سبحانه و تعالی – است و همه چیزها و ارزشهای انسانی که در سعات آدمی نقش اساسی دارند و نیز «فطرت»، آن هیئت و ساختار جسمانی و روانی است که جنین در بطن مادر با آن هیئت و آن ساختار آفریده می شود و فرموده خداوند: ".....الذَّی فَطَرنی فَإنَّهُ سَیَهدینِ" (سوره زخرف/ آیه 27) و نیز آیه کریمه: "وَ ما لی لا أعبُدُ الذَّی فَطَرنی..." (سوره یس/ آیه 22) "به الذَّی خَلَقَنی" (آن مرا آفرید) تفسیر شده است. در حدیث شریف: "کُلُّ مَولُودِ یُولَدُ علیَ الفِطَره" نیز مراد از فطرت همان خلقت و آفرینشی است که نوزاد در رحم مادر بدان گونه سرشته شده و پدید آمده، یعنی بر استعداد و آمادگی پذیرش اسلام و توحید.
نشانه هایی از فطرت
فطرت سالم نشانه هایی بسیار دارد که هریک نموداری از آن هستند و انسان می تواند از طریق این نشانه ها- که در رویدادهای عادی زندگی با آنها روبه رو می شود – وجود فطرت را در نهاد خود احساس کند و بشناسد. برای مثال:
1. اگر در نخستین لحظات برآمدن خورشید به کنار دریا رفته باشید، با مشاهده بازتاب پرتلالو پرتوهای خورشید در سطح آب و شنیدن صدای روح افزای امواج دریا و احساس ورزش نسیم لطیف صبحگاهی برای لحظاتی کوتاه در خود فرو می روید و پرده ها و حجاب ها از برابر دیدگان شما کنار می رود و این حقیقت در ضمیرتان جلوه می نماید که این جهان بیکران به خواست و به دست آفریننده ای دانا و توانا پدید آمده است. این گونه دریافت، دریافتی فطری است. این فطرت است که این واقعیت را به شما الهام و القاء می کند که همه زیبایی ها و زیبندگی ها از منبع خیر و زیبایی مطلق نشئت می گیرد.
2. اگر شبی مهتابی، در روستایی در کنار صحرا به آسمان چشم دوخته باشید، تماشای نور ماه و درخشش و چشمک زدن ستاره ها و خط روشن کهکشان ها شما را چنان شیفته و دلباخته خود می کند که همه وابستگی های دنیوی را از یاد می برید و تنها مجذوب عظمت وهم انگیز کائنات و قدرت آفریینده آن می گردید. این جذبه و کشش که گاه شما را به مرز حیرت و سرگشتگی می کشاند، برخاسته از فطرت و دلیل وجود آن است.
3. شاید برای شما پی آمده باشد که در کنار خیابان پیری سالخورده را دیده باشید که با باری در دست یا بر دوش، خسته و کوفته می خواهد از این سوی خیابان به سوی دیگر آن برود و ترسان و هراسان گامی به پیش و گامی واپس می گذارد و در این حال نیرویی ناشناخته و درونی شما را به کمک او برمی انگیزد؛ به جانب او می شتابید و بارش را به دست و دستش را در دست می گیرید و او را به مقصد می رسانید و آنگاه لذتی وصف ناپذیر احساس می کنید، آن نیرو و این لذت هر دو از نمایه های فطرتند.
4. سرانجام شاید از کسی شنیده باشید که شبی تاریک به هنگام رانندگی در جاده ای خلوت با عابری تصادف کرده و از ترس او را به حال خود واگذاشته و گریخته است و اینک از سرنوشت او بیخبر است؛ اما درونش پیوسته او را سرزنش می کند و بر او بانگ می زند و افسوس می خورد که کاش چنان تند نمی راندم! و کاش آن مصدوم را به بیمارستانی رسانده بودم! این هشدار درونی همان ندای فطرت و همان تازیانه فطرت است که پیوسته در گوش او و بر روان او نواخته می شود و هرگز او را آرام نمی گذارد و رها نمی کند.
5. دو نفر را با هم مقایسه کنید که یکی غرق شهوت است و همه وقت خود را در عیش و نوش و تباهی می گذراند و دیگری جوانی متدین و وارسته؛ آیا ساعت های نیمه شب این دو همانند و شبیه هم می گذرد؟ یکی خسته از گناه و با چهره ای گرفته به خواب رفته و دیگری بیدار و با وضو، دلی آرام و چهره ای باز و روحی پرامید نشاط در حال راز و نیاز خدا! یکی خدا از لذت حس و دیگری سرشار از لذت فطرت! آیا امید به آینده این دو یکی است؟ هرگز! یکی مأیوس و ناامید از زندگی و دیگری امیدوار و شاد و باقلبی مطمئن. این امید برخاسته از فطرت و آن یأس و حرمان میوه تلخی جدایی و گسستن از فطرت است.
جایگاه معلومات فطری
آگاهی های انسان از سه طریق حاصل می گردد:
الف.حس
ب. فطرت
ج. عقل
و بی شک آگاهی های وسیع عمیق دیگری نیز هست که از جانب غیب و ماورای طبیعت نشئت می گیرد. این آگاهی ها- که از آنها به وحی تعبیر می شود –خاص انبیاء و پیامبران است که از سوی خداوند به آنان وحی و الهام می گردد و پیامبران نیز برخی از آنها را برای راهنمایی و هدایت بشر به همگان ابلاغ می کنند و برخی دیگر را- که در شمار اسرار و رازهای الهی است- تنها به اوصیای خود می سپارند؛ چنان که پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه وآله سلم درحدیثی معروف – که از طرق معتبر عامه و خاصه و به ویژه از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت شده- می فرماید: "أنا مَدِینه العِلمِ و علی بابُها". بنابراین فطرت و حس و عقل و وحی و الهام ابزارها خاستگاه های ادارک و معرفتند که در انسانهای استثنایی همچون انبیاء و اولیا وجود دارند. دانسته های حسی آگاهی هایی هستند که از طریق حواس پنجگانه حاصل می آیند و ادراکات فطری حقایقی هستند که فطرت آدمی خود به خود می تواند آنها را درک کند؛ همچون گرایش به خدا و شناخت اسماء و صفات باری تعالی، حقیقت جویی، کمال خواهی، عشق به زیبایی و طلب سعادت و نفرت از شقاوت که برخی از آنها ندای فطرت دل و برخی دیگر معلوم فطرت عقلند. اما دانسته های عقلی از طریق فکر و نظر فَرادَست می آیند؛ همچون قانون علیت و دیگر قوانین حاکم بر طبیعت و کائنات؛ و همه فیلسوفان گفته و پذیرفته اند که گسترده عقل محدود است و نمی تواند بر همه اسرار هستی احاطه یابد؛ لکن حکمای متأله معتقدند که هرگاه عقل از نور غیب روشنایی گیرد، گام در سرای وحی می نهد و به ماورای طبیعت راه می یابد. افزون بر حس و عقل و فطرت، منبع شناخت دیگری نیز هست که وحی نامیده می شود و معارفی که وحی به آدمیان عرضه می دارد، بسان مشعل فرزوانی است که راه انسان را در مسیر تکاملی خویش روشن می سازد و دانسته های فطری بزرگترین سرمایه آدمی برای بهره گیری از آموزه ها و حقایق غیبی و وحیانی است و بدین گونه است که نقش برجسته و کلیدی گرایش ها و بینش های فطری در میان دیگر معلومات آدمی نمایان می گردد. اصل گرایش و عشق به خیر و کمال و نفرت از شر و نقصان در نهاد آدمی نهفته است و انسان، اگر بر مرکب فطرت بنشیند و راه خیر و کمال را بپیماید، فطرت او نیرو خواهد یافت و بالنده و بارور خواهد شد؛ اما اگر بر استر چموش شهوت و خشم بنشیند و راه خواسته های نفسانی و حیوانی را در پیش گیرد، فطرت او سُست و ناتوان و از کار وامانده خواهد گردید.