بررسی اعتقاد امامیه به مهدویت، تنها راه نجات انسان

خداوند جامعه اسلامی را امتی متعادل و معتدل قرار داده که مقیاس و معیار سنجش سایر امت ها باشد، برخلاف اقوام دیگر همچون یهودیان و مسحیان، که در کار دنیا و آخرت راه افراط و تفریط در پیش گرفته اند و جامعه اسلامی چنان است که می تواند  نمونه و اسوه ای برای دیگر امت ها باشد تا فضایل و خوی و خلق  انسانی را سرلوحه رفتار و کردار خود قرار دهند. سوالی که در اینجا مطرح است این که آیا پیامبر اسلام وسیله بقای این دین جاودانی را در آینده زمان پیش بینی و تعیین نموده است یا نه؟ و سرانجام این که عامل بقای اسلام چیست و کدام است؟

با توجه به آیات کریمه قرآن، امت اسلامی صالح ترین و شایسته ترین امت ها در طول تاریخ است و این نشانه افتخار برای آحاد و افراد این امت، تا ابد باقی و ماندنی است و عامل بقای آن همانا امامت است، امامتی که ادامه نبوت و مبین و حامی و ناشر احکام آسمانی اسلام و سنت شریف نبوی است و اعتقاد امامیه به مهدویت شخصی تنها راه نجات انسان ها از انواع گرفتاری ها و ابتلائات و حل و رفع همه منازعات و دعاوی غیر منطقی است. اثبات این مدعا نیاز به توضیح و تبیین دو نکته دقیق دارد: نخست شئون امامت و ولایت و دوم نقش انتظار ظهور امام موعد اروحنافداه.

نکته اول: شئون امامت.
امامت در اصطلاح امامیه سه شأن دارد:

1. امامت و رهبری سیاسی و مدیریت کشوری و اجرای احکام مقدسه اسلام، همانگونه که محققان اهل سنت نیز در کتب کلامی و فقهی خود، از جمله در کتاب العائد النسفیه و شرح آن آورده اند و نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

2. تربیت و تعلیم و مقتدا بودن و اسوه بودن، و به عبارت دیگر نقش نبوت در کلام الهی است که:"یزکیهم ویعلمهم الکتاب الحکمه" و ایراد علمای اهل سنت بر غایب بودن امام، شاید از زاویه اجرای احکام اسلام و حکومت مستقیم و اداره مملکت قابل قبول باشد اما از زاویه تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی به هیچ وجه منطقی و پذیرفتنی نیست زیرا انتظار و عقیده و ایمان به مصلح و امام موعود به حق، در حقیقت داشتن رابطه روحی و معنوی با آن بزرگوار است. به عبارت دیگر نقش اجرای احکام اسلام برعهده امام احکام و صاحب قدرت و تمکن است نه امام منزوی و دست بسته، اگرچه ظاهر باشد، اما نقش تعلیم و تزکیه و تربیت و مقام اسوه و مقتدا بودن امام معصوم همواره و همیشه باقی و پابرجاست، بنابراین میان امام ظاهر و دست بسته با امام غائب تفاوتی نیست.

متاسفانه براداران اهل سنت، امامت را در بخش اجرای احکام اسلام و  تصدی امر حکومت محصور و منحصر کرده اند در صورتیکه رهبری امام در امر تعلیم و تربیت و تزکیه اخلاقی و معنوی بسیار مهم تر و ارزشمند تر از حکومت و لوازم آن است. این نکته دقیق را تفتازانی در شرح العقائد النسفیه مورد تأیید و تأکید قرار داده و می نویسد: «انتظام امور دنیوی به دست رئیس و فرمانروای صاحب قدرت و شوکت نیز حاصل شدنی است، چنان که در عصر حکومت ترکان بود، اما امر دین و شرع که مقصود مهم تر و بزرگ تر است مختل می ماند و حاصل نمی شود.»

نکته دوم: نقش انتظار، حقیقت معنای آن است که در احادیث متعدد بیان شده و فشرده کلام آنکه انتظار همانا آمادگی برای اطاعت و پیروی از امام زمان علیه السلام در تمام معارف دینی و نیز در خلق و خوی و عمل و امر به معروف و نهی از منکر است. و در احادیث شریفه از ائمه اهل بیت علیهم السلام تأکید شده که عبادت در عصر غیبت امام زمان علیه السلام بسیار برتر و بالاتر از عبادت در عصر ظهور آن امام علیه السلام  است. برای مثال: عمار ساباطی روایت کرده است که از امام صادق علیه السلام  پرسیدم از عبادت در در دولت حق؟ امام فرمود: ای عمار  همچنان که  صدقه در نهان برتر از صدقه آشکار است عبادت شما در نهان با امام مستتر در دولت باطل نیز برتر است. زیرا در این حال شما همیشه از دشمن بیمناک هستید و عبادت در حال بیم و خوف در دولت باطل، از عبادت در حال امنیت در دولت حق افضل است ]توجه: مراد از امام مستتر در این حدیث، ائمه شیعه قبل از خروج امام مهدی علیه السلام  است. [ عمار پرسید: چگونه است که اعمال ما از اعمال اصحاب امام ظاهر (مهدی موعود علیه السلام) در دولت حق افضل است؟ امام فرمود: چون شما در گرویدن به دین خدا (مذهب شیعه) و در انجام همه واجبات و نیکی ها بر اصحاب امام ظاهر ( امام مهدی علیه السلام ) سبقت جسته اید و در دولت دشمن، از امام مستتر خود اطاعت می کنید و بر مشکلات شکیبا  هستید و ظهور دولت حق را انتظار می کشید و می بینید که حق امام شما و حق خود به دست ظلمه افتاده و با این همه بر دین خود و عبادت خود و اطاعت از امام خود، با وجود ترس از دشمنان، استوار و پایدار مانده اید. عمار پرسید: پس ما که در عصر امامت شما و در پیروی از شما از اصحاب امام قائم افضل هستیم، چرا آرزو می کنیم که از اصحاب امام قائم باشیم؟ امام فرمود: سبحان الله، آیا دوست ندارید که خداوند عزوجل حق و عدالت را بر سراسر زمین حاکم گرداند و حال همه بندگان را به صلاح آورد و همگان را یکدل سازد....؟ حقیقت این است که در معنای انتظار علاوه بر آمادگی فکری و اخلاقی و عملی، وابستگی و دلبستگی باطنی و کشش و جذابیت روحی و عشق به شخص  منتظر نیز نهفته است و بدون اتصال و پیوستگی  دو سویه میان منتظر  و منتظر، مفهوم و معنای انتظار صدق نمی کند.

انتظار یعنی چشم به راه محبوب بودن:

حافظ هرآن که عشق نورزید و وصل خواست

                                                       احرام طواف کعبه دل بی وضو ببست

و به عبارت دیگر انتظار حقیقی معشوق چه بسا از حضور و وصول هیجان انگیز تر و آتش فراق از وصال مشتعل تر! 

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه تو                      ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

این نکته را با اعتماد و یقین می گویم که انتظار ظهور امام زمان ارواحنا فداه برای امت اسلام بخوبی تفسیر نشده و با کمال تاسف بسیاری از مسلمانان از انتظار، معنی و مفهومی منفی فهمیده و چهره ای کمرنگ دیده اند و این مفهوم و معنای منفی و نادرست خاص اهل سنت، نیست، بلکه در میان شیعیان نیز آثاری از این سوء فهم، اما به شکل و شیوه ای دیگر، دیده می شود. از جمله این آثار ناشی از سوءفهم موضوع انتظار، وظایف مسلمانان در عصر غیبت به قصد تسریع در ظهور امام زمان و رهایی بشر از یوغ ظلم و ستم است. توضیح آن که در اکثریت نزدیک به اتفاق احادیث مربوط به امام مهدی علیه السلام این عبارت آمده است که"..... یملا الارض عدلا بعد ما ملئت ظلما وجورا" و برخی از شیفتگان ظهور و خروج امام موعود چنین پنداشته اندکه گسترش و فراگیری ظلم و ستم عامل و علت تام ظهور امام علیه الست است و از این پندار باطل چنین برداشت کرده اند که «پس باید جامعه اسلامی را به حال خود رها کرد و دست ظالمان و ستمگران را باز گذاشت و دست از مبارزه با ظلم و ظالم برداشت تا دامنه ستمگری وسیع تر شود و بالنتیجه باعث تسریع  فرج و ظهور امام رهایی بخش گردد. پیداست که چنین تفسیر و تعبیری از حدیث شریف مغایر با اصل وظیفه هر مسلمان در مبارزه با ظلم و ظالمان  است و درست در نقطه مقابل  انتظار فرج قرار دارد، زیرا روح و جوهر انتظار نقش مثبت انسان در تکامل امت و جامعه است، در حالی که این تفسیر، نظریه ای کاملا منفی از نقش انسان در حرکت بشر به سوی کمال را توصیه می کند.

حدیث رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم گویای روند تاریخ است و نه بیانگر وظایف جامعه  اسلامی، و میان این دو مقوله باید فرق گذاشت. روشن است که سرنوشت تاریخ یک سیر و حرکت طبیعی و تکوینی است و وظیفه هر مسلمان عمل و حرکت به سوی پیشرفت و تعالی جامعه است و انتظار فرج نقش امید بخش و سعادت آفرین امت را ایفا می کند و پشتوانه مثبت و عمل هر انسان منتظری است.

3. شأن سوم امامت مرحله باطن آن است که حقیقت ولایت است، یعنی قرب مطلق به خدا و خلیفه و صاحب سرمبدا لابزال و این بالاترین مقام امامت و برترین امتیاز انسان کامل است و از همین روست که امام قطب عالم امکان است.


منابع :

  1. خط امان- پژوهشی در موعود ادیان- از صفحه 314 تا 318

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401121