نمونه هایی از انتقاد سازنده از عمل نادرست و عامل آن در سیره معصومین (ع)

معمولا در انتقادهای اخلاقی، سخنان منتقد به دو هدف اصابت می کند: یکی عملی است که آن را نادرست تشخیص می دهد و خاطر نشان می سازد و آن دیگر شخصی است که عمل نادرست را انجام داده و مورد انتقاد واقع می شود. آنچه در نقد و بررسی،  دردناک و سنگین است و می تواند باعث خشم و خشونت و حتی کینه و عداوت شود ضربه روحی و آسیبی  است که به حب ذات و غرور شخص مورد انتقاد وارد می آید. گرچه او در مقام دفاع، به ظاهر از عملی که انجام داده است سخن می گوید و برای اثبات صحت آن دلیل می آورد ولی در واقع  از خود دفاع می کند و برای حفظ شخصیت و اعتبار خویش تلاش می نماید. برای آنکه انتقاد، به حب ذات اشخاص آسیب نرساند و آنان را به مقاومت و لجاج وادار نکند باید منتقد طوری سخن بگوید و گفته های خود را به شکلی القاء نماید که هدف اصلی انتقادش عمل  نادرست باشد نه عامل آن. در این صورت است که تذکرات اصلاحی مفید واقع می شود و نتیجه مطلوب عاید می گردد. اولیاء گرامی اسلام این روش را در انتقادهای خود مکرر به کار برده اند و افراد را از اعمال نادرستشان باز داشته اند و در اینجا به چند مورد اشاره می شود.

حضرت حسن و حضرت حسین علیهما السلام بر پیرمردی گذر کردند که مشغول وضو ساختن بود اما خوب وضو نمیگرفت، به جای آنکه او را مورد انتقاد قرار دهند خودشان با هم به کشمکش پرداختند و درباره وضوی خویش گفتگو کردند و به پیرمرد گفتند: «ما دو نفر وضو می گیریم و تو حکم باش و بگو کدامیک از ما وضو خوب گرفته است.» سپس وضو گرفتند و هر کدام از وضوی خود پرستش نمودند. پیرمرد که مطلب را فهمیده بود گفت: «شما هر دو خوب وضو گرفتید، این پیر نادان است که وضو خوب را نمی دانست و هم اکنون از شما دو نفر آموخت، بدست شما توبه کرد و از برکت و شفقتی که بر امت جد خود دارید برخوردار گردید.» حسن و حسین علیهما السلام از پیرمرد انتقاد نکردند و بی اطلاعی او را از دستور اسلام به رخش نکشیدند. همچنین از وضوئی که ساخته بودند سخنی نگفتند و عملش را باطل نخواندند، بلکه خود وضو گرفتند، بنام حکمیت توجه وی به وضوی خویش معطوف ساختند و غیرمستقیم نادرستی وضویش را به او فهماندند. نتیجه این انتقاد مودب و عاقلانه آن شد که پیرمرد با صراحت به جهل خود اعتراف نمود، وضوی صحیح را یاد گرفت، و با گشاده روئی از شفقت و مهر آنان تشکر کرد.

اگر حسین (ع) از شخص او مستقیما انتقاد می نمودند و به وی می گفتند عملت ناصحیح است، وضو گرفتن را نمی دانی و تکلیفت را درست انجام نمی دهی نتیجه چه می شد؟ آیا در پیرمرد اثر مثبت می گذارد؟ آیا رنجیده خاطر نمی شد؟ آیا انتقاد آنان را با عکس العمل خود پاسخ نمی داد؟ یا لااقل تذکرشان را بی اعتنائی تلقی نمی کرد؟

امام باقر علیه السلام با شخصی طرف مکالمه شد و او زیاد حرف زد. حضرت به وی فرمود: «آیا کلام را کوچک و ناچیز می شمری؟ بدان که خداوند پیامبران خود را با طلا و نقره مبعوث نفرموده بلکه آنان را با سرمایه سخن، مأمور دعوت مردم کرد و حضرت باری تعالی خود را بوسیله کلام و از راه آیات و نشانه های آفرینش به مردم شناسانده است.» امام علیه السلام از شخصی پرحرف سخنی نگفت و او را مستقیما هدف انتقاد قرار نداد، و همچنین پیرامون زیاد حرف زدنش چیزی نفرمود و با صراحت متعرض این صفت مذموم نشد، تنها ارزش و اهمیت کلام را خاطر نشان ساخت و به وی فهماند سخن را کوچک نشمار و این سرمایه گرانقدر را که در اختیار داری بی مورد و نابه جا به کار مینداز،  آنرا مغتنم بدار، و در موقع لازم به اندازه ای که مقتضی است صرف کن و با این بیان مودب و حکیمانه، پرحرفی آن مرد را به طور غیرمستقیم مورد انتقاد قرار داد.

شقرانی در عصر حضرت صادق علیه السلام زندگی می کرد. او با آنکه خود را از دوستان و پیروان آن اهل بیت علیهم السلام می دانست شراب می خورد و به این گناه بزرگ آلوده بود. روزی امام علیه السلام در رهگذر تنها با وی برخورد کرد. برای آنکه از عملش انتقاد کند و از شرب خمرش بازدارد آهسته به او فرمود: «عمل خوب از هرکس که باشد خوب است و از تو خوبتر زیرا وابسته به مائی و عمل بد را هرکس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر». امام صادق علیه السلام نه تنها شقرانی را هدف مستقیم انتقاد قرار نداد و با نکوهش خود، او را تحقیر نکرد بلکه از جهت وابستگی به اهل بیت (ع) احترامش  نمود و برتری وی را نسبت به دگران گوشزد فرمود، به علاوه کارهای خوب و بدش را یک جا نام برد و بدون آنکه گناه شرب خمرش را صریحا بازگو کند از آن انتقاد نمود و به طور کنایه قبح عملش را خاطرنشان ساخت و تأثیر این قسم انتقاد در مردم فهمیده و دانا به مراتب بیشتر از انتقاد واضح و صریح است.

علی علیه السلام فرموده: «لغزش شخص عاقل را با کنایه تذکر دادن برای او از ملامت  صریح دردناکتر است.» نتیجه آن شد که آئین اسلام، انتقادهای قانونی و اخلاقی را از وظائف مسلمین شناخته و به این پرسش که: ( آیا باید از دگران انتقاد کرد یا نه؟) پاسخ مثبت داده است، ولی برای آنکه افراد در تذکرات خود تندروی نکنند، از مرز حق و مصلحت فراتر نروند، و به نام انتقاد باعث هتک و تحقیر دگران نشوند شرایطی را مقرر  نموده است. پیروان اسلام مکلفند در چهار چوبه آن شرائط انتقاد کنند، عیوب و نقائص برادران خود را تذکر دهند، و موجبات رستگاری و سعادت آنان را  فراهم آورند.


منابع :

  1. محمدتقی فلسفی- اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی- از صفحه 383 تا 389

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401190