رهبران گمراه، یکی از موانع شناخت حقایق در قرآن کریم

حجابهای برونی، حجابهائی هستند ماورای صفات و اعمال خود انسان که روی عقل و درک و حس تشخیص او اثر می گذارند و مانع معرفت و شناخت حقائق می شوند. یکی از این حجابها، رهبران فاسد و گمراه است که قرآن در آیات مختلف به طرز بسیار جالبی به آنها اشاره کرده است.

1- «و قالوا رنــنا انا اطعنا سادتنا و کبــرائنا فاضلونا السبیلا- ربنا آتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا» (سوره احزاب / آیات 67-68)

2- «ولو تری اذ الظالمون موقوفون عندربهم یرجع بعضهم الی بعض القول یقول الذین استضعفوا للذین استکبروا لولا انتم لکنا مومنین – قال الذین استکبروا للذین استضعفوا نحن صددنا کم عن الهدی بعد اذ جائکم بل کنتم مجرمین» (سوره سبا/ آیات 31-32)

3- «قال ادخلوا فی امم خلت من قبلکم من الجن و الأنس فی النار کلمادخلت امه لعنت اختها حتی اذا اذا رکوا فیها جمیعا قالت اخریهم لاولیهم ربنا هولاء اضلونا فآتهم عذابا ضعفا من النار قال لکل ضعف ولکن لا تعلمون» (سوره اعراف / آیه38)

ترجمه:

1- «می گویند: پروردگارا! ما از روسا و بزرگان خود اطاعت کردیم و آنها ما را گمراه ساختند – پروردگارا! آنها را از عذاب، دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگی فرما».

2-«اگر هنگامی که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان ( برای حساب و جزاء) بازداشت شده اند آنها را ببینی که هر کدام گناه خود را به گردن دیگری می اندازد تعجب خواهی کرد، در این حال مستضعفان به مستکبران می گویند: اگر شما نبودید ما مومن بودیم. اما مستکبران به مستضعفان پاسخ می دهند: آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آن که به سراغ شما آمد( و آن را به خوبی دریافتید) بلکه شما خود مجرم بودید».

3-«( خداوند به آنها) می گوید: داخل شوید در صف گروههای مشابه خود از جن و انس در آتش، هر زمان گروهی وارد می شوند گروهی دیگری را لعن می کنند تا همگی با ذلت در آن قرار گیرند، ( در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود می گویند: خداوندا اینها بودند که ما را گمراه ساختند، پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن. خداوند می گوید برای هر کدام ( از شما) عذاب مضاعف است ولی نمی دانید!

تفسیر و جمع بندی

نخستین بخش از آیات فوق حال گروهی از کفار دوزخی را بیان می کند که وقتی نتیجه کار خود را می بینند به پیشگاه خدا عرضه می دارند: این سرنوشت شوم را ما بر اثر پیروی از روسا و بزرگترهای خود پیدا کردیم، آنها بر ما مسلط بودند و قیادت فکری ما را در اختیار داشتند، ما نیز بر آنها تکیه کردیم و گمراه شدیم، پروردگارا ! عذابشان را دو چندان کن ( عذابی بر کفرشان و عذابی بر گمراه کردن ما) و آنها را مورد لعن کبیره قرار ده. آنها می خواهند به این صورت خود را تبرئه کنند ولی درست است که روسای گمراه نقش موثری در انحراف آنها داشتند اما این هرگز به معنی سلب مسئولیت از آنها نخواهد بود. درست است که وسوسه این پیشوایان فاسد و رهبری زعمای ضال و مضل حجابی بر عقل و فکر آنها افکند، ولی مقدمات این کارا را خودشان فراهم ساختند، چرا که دربست تسلیم آنها گشتند بی آنکه صلاحیتشان را برای رهبری احراز کرده باشند. در اینکه آیا واژه «سادتنا» و «کبرائنا» دو مفهوم مختلف دارد یا نه؟ در میان مفسران گفتگو است. جمعی معتقدند که «سادتنا» اشاره به پادشاهان و سلاطینی است که بر شهرها و کشورها مسلط بودند، کبرائنا اشاره به روسای محلی و منطقه ای است که اطاعت گروه اول را به جای اطاعت خدا، و اطاعت گروه دوم را به جای اطاعت پیامبر قرار دادند، بنابراین اولی از قدرت بیشتری برخوردار است، و به همین دلیل در عبارت مقدم داشته شده. بعضی نیز اولی را اشاره به پادشاهان و صاحبان قدرت دانسته اند، و دومی به کسانی که از نظر سنی بزرگترند، و مردم به همین دلیل از آنها تبعیت می کنند. بعضی نیز احتمال داده اند که هر دو یک معنی دارد و تأکید است. معنی اخیر مناسبتر به نظر می رسد. این نکته نیز قابل توجه است که «ساده» جمع «سید» و سید به معنی کسی است که سرپرستی «سواد» (جمعیت انبوهی) را به عهده دارد ( جمعیت انبوه را نیز از این رو «سواد» گویند که از کثرت به سیاهی می زند) سپس به هر شخص بزرگی کلمه «سید» اطلاق شده است.

در آیه دوم نیز سخن از کفار ستمگری است که در قیامت در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و هرکدام می خواهند گناه خویش را به گردن دیگری بیندازند، در این حال، «مستضعفین» یعنی افراد بی خبری که چشم و گوش بسته دنباله رو دیگران بودند رو به «مستکبرین» یعنی سلطه جویان ظالم که با دادن خط فکری شیطانی، دیگران را گمراه کردند، نموده می گویند: اگر وسوسه های فریبنده و شیطنت آمیز شما نبود ما در صف مومنان بودیم، شما ما را شستشوی مغزی دادید و ناآگاهانه به دنبال خود کشاندید و آلت دست خود ساختید و وسیله نیل به هوسهای شیطانی، و اکنون می فهمیم چقدر در اشتباه بودیم. البته مستکبران نیز خاموش نمی مانند در جواب می گویند: چگونه ما شما را از هدایت بازداشتیم؟ در حالی که پیامبران گفتنیها را گفتند و به قدر کافی اتمام حجب کردند، اشتباه می کنید، ما مسئول گمراهی  شما نیستیم ، خود شما گناهکار بودید که با داشتن اراده و اختیار سخنان منطقی انبیاء را رها کرده و به دنبال گفتار بی اساس ما افتادید!

سومین آیه نیز به درگیری «پیشوایان» و «پیروان» گمراه در دوزخ اشاره می کند که هر گروهی وارد می شوند دیگری را لعن و نفرین می کنند، و او را مسئول بدبختیهای خویش می شمرند. پیروان گمراه به پیشگاه خداوند عرضه می دارند: این اغوا گران بودند که ما  را گمراه ساختند، عذابشان را مضاعف فرما! عذابی به خاطر گمراهی خودشان و عذابی به خاطر گمراه ساختن ما! ولی خداوند خطاب می کنند که هر دو گروه عذاب مضاعف دارید ولی نمی دانید: (قال لکل ضعف ولکن لا تعلمون). مضاعف بودن عذاب سردمداران باطل تعجبی ندارد، ولی مضاعف بودن پیروان گمراه در ظاهر عجیب بنظر می رسد، هرچند با دقت روشن می شود که آنها نیز باید دو گونه عذاب داشته باشند، عذابی به خاطر  گمراهی خودشان و عذاب دیگری به خاطر ریختن آب به آسیاب سردمداران کفر، و داغ کردن تنور آنها، و سینه زدن پای پرچمهای آنان، چنانکه در حدیث معروف آمده است که امام صادق (ع) به یکی از عمال بنی امیه که همراه یکی از یارانش به قصد توبه خدمت امام (ع) رسیده بود، فرمود: "لولا أن بنی امیه وجدوا من یکتب لهم ویجبی لهم الفی ء و یقاتل عنهم ویشهد جماعتهم لما سلبونا حقنا"، «اگر «بنی امیه» افرادی را پیدا نمی کردند که برای آنها نویسندگی کنند، و خراج جمع آوری نمایند، و از طرف آنها بجنگند، و در جماعتشان حضور یابند هرگز نمی توانستند حق ما را سلب کنند».

توضیحات

1- «مستضعفان» و «مستکبران» در قرآن مجید

در آیات قرآن مجید کرارا سخن از «مستکبران» و «مستضعفان» به میان آمده است و موضوعی است مهم و قابل ملاحظه که در اینجا باید اشاره ای گذرا برای تبیین آیات فوق به این مسأله داشته باشیم. «راغب» در «مفردات» می گوید: کبر و تکبر و استکبار معانی نزدیک به هم دارد، سپس می افزاید: «استکبار» دو معنی دارد نخست اینکه انسان تلاش و کوشش کند بزرگ شود و به اصطلاح شرائط لازم را برای بزرگی از هر نظر آماده کند، این استکباری است ممدوح، دیگر اینکه بزرگی را به خود ببندد بی آنکه شایسته آن باشد، و این مذموم است و قرآن مجید از آن مذمت شده، چنانکه درباره شیطان می خوانیم: "أبی و استتکبر"، «او از سجده کردن بر آدم اباء کرد و تکبر نمود» (سوره بقره / آیه 34). سپس می افزاید: گاه قرآن مجید مستکبران را در مقابل ضعفا قرار داده، اشاره به اینکه برتریجوئی آنها به خاطر قوت جسمانی یا مال و ثروت بوده است. نقطه مقابل استکبار، استضعاف است که به معنی «طلب کردن ضعف و ناتوانی» است، منتها چون این ماده غالبا در قرآن مجید به صورت «فعل مجهول» یا «اسم مفهول» به کار رفته به معنی ضعفی است که از سوی مستکبران بر گروهی تحمیل می شود، و آنها را به ناتوانی می کشانند، البته گاهی به صورت فعل معلوم دربار مثل فرعون که بنی اسرائیل را به ضعف و ناتوانی و بردگی کشانده بود به کار رفته است: "ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم"(سوره قصص/آیه 4). این نکته نیز قابل توجه است که «مستضعف» در قرآن مجید به دو معنی به کار رفته است: نخست افراد مظلومی که به ناحق تحت ستم قرار گرفته اند و مورد الطاف الهی هستند، چنانکه درباره ستمدیدگان بنی اسرائیل می فرماید: "ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"، «ما اراده کرده ایم بر مستضعفان در زمین منت گذاریم و آنها را پیشوایان و وارثان حکومت قرار دهیم» (سوره قصص/آیه 5). معنی دومی که غالبا در قرآن مجید در آن استعمال شده کسانی هستند که بر اثر جهل و نادانی و تقلید و تعصب به ناتوانی فکری کشیده شده اند، و چشم و گوش بسته دنبال سران ظالم و رهبران گمراه حرکت می کنند، و همینها هستند که آیات فوق به مخاصمه و مجادله آنها با مستکبران در روز قیامت اشاره می کند، و تصریح می نماید که آنها همچون مستکبران عذاب مضاعف دارند: عذابی به خاطر گمراهیشان و عذابی به خاطر آنکه تنور مستکبران را داغ کردند و پایه های حکومت جبار آنها را محکم نمودند.

2- نقش رهبران در روایات اسلامی
در روایات از امیرمومنان علی (ع) می خوانیم: "الناس بامرائهم اشبه منهم بابآئهم"، «شباهت مردم به امیران و حکمفرایانشان بیشتر است از شباهت به پدرانشان»! این شباهت ممکن است از این طریق باشد که گروهی چشم و گوش بسته به دنبال امرا حرکت می کنند و دین و دل در گرو فرمان آنها دارند تا آنجا که ضرب المثل مشهور شده است که «الناس علی دین ملوکهم»، مردم بر دین پادشاهان و زمامدارانشان هستند. آنها در نظر گروهی از مردم قهرمان و الگو و اسوه اند، و حتی بعضی از کم خردان آنها را برتر از آن می دانند که اعمالشان مورد نقد و بررسی قرار گیرند، و گاه زمامداران خودکامه با قراردادن خویش در هاله ای از قداست این معنی را در مغز عوام بی خبر تقویت می کنند، و حجابی بر فکر و عقل آنها می افکنند. اصولا گروهی «قدرت» را دلیل بر «حقانیت» می دانند، و هر فرد یا گروه پیروز را محقق می شمرند، و همین طرز تفکر سبب می شود که در محسبات اجتماعی خود گرفتار انحراف و اشتباه فراوان گردند. پادشاهان و زمامداران جبار با استفاده از این ضعف و ناتوانی فکری که در گروهی وجود دارد هر جا گام می نهند آنجا را به فساد می کشانند، چنانکه در قرآن مجید از زبان ملکه سبأ این سخن نقل شده است: "قالت ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها وجعلوا اعزه اهلها اذله وکذلک یفعلون"، «پادشاهان در هر منطقه آبادی وارد شوند و آن را به فساد و تباهی  می کشانند و عزیزانشان را ذلیل می کنند و کار آنها همین است»( سوره نمل / آیه34). گرچه این سخن خود از زبان پادشاه ظالمی است، ولی ذکر آن در قرآن مجید بدون انتقاد از یکسو، و شناختی که آن پادشاه ظالم از امثال خودش داشته است از سوی دیگر، دلیل بر واقعیت این تعبیر اعتراف گونه است، و لذا ملکه سبأ گفت من سلیمان را امتحان می کنم ببینم واقعا پیامبر است یا پادشاه؟ هدایائی برای او می فرستم تا عکس العمل او را ببینم، زیرا می دانم شاهان فکر و قلبشان در گرو مقام و هدایا و زر و زیور است، در حالی که پیامبران جز به صلاح امتها نمی اندیشند!


منابع :

  1. آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 389 تا 395

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401559