اعمال روشهای ناروا در تربیت کودکان

والدین  گاهی برای اصلاح کودک و یا جلوگیری از انحرافاتش  راه و روشی را در پیش می گیرند که اغلب به صلاح آنان نیست. هدف شان سازندگی است ولی نتیجه ای معکوس به بار می آید. اینگونه اعمال روشها درباره کودکان اندک نیست. بدین نظر نمی توان از همه آنها بحثی به میان آورد. آنچه ذیلا می بینیم گوشه ای از آن و اشاره ای به بخشی از این قسمتها است:

زندانی کردن کودک

گاهی والدین برای این که طفل را بترساند و یا از ارتکاب به عملی بازدارند او را در اطاق یا محلی تاریک زندانی می کنند. این عمل گاهی خطراتی را برای کودک در پی دارد بخصوص اگر محیط حبس برای کودک رعب آور باشد و یا طفل از آن سابقه بدی داشته باشد. اصولا زندانی کردن طفل کاری نارواست از آن بابت که یا برای او قابل تحمل است که در آن صورت رفتارش تکرار می شود و پس از ساعتی دوباره آن برنامه را شروع می کند. و یا فوق العاده ترسناک است که در آن صورت خطرات روانی برای کودک خواهد داشت و ممکن  است به برخی از بیماریها دچار گردد. و بالاخره اگر هم برایش محیطی بی تفاوت باشد که گره ای از مشکل شان نخواهد گشود. اصولا زندانی کودک یعنی به خطر انداختن امنیت جسمی، فکری و روانی طفل. معنی زندانی کردن کودک این است که والدین او را از خود طرد کرده اند و یا او به هیچ عنوان قابل اصلاح و درمان نیست. شر و بدی و زشت کاری عادی او شده و دیگران نمی توانند به اصلاحش بپردازند. وجود چنین اندیشه و فکری برای حال و آینده  کودک مناسب نیست. وانگهی به هنگامی که کودک خود را وامانده و طرد شده بیابد تن به هر زشتی و پلیدی خواهد داد، و قطعا والدین از زندانی کردن کودکان چنین قصد و هدفی را ندارند.

اخراج از خانه:

خانه محل امن و آسایش برای کودک است و طفل با اخراج شدن از آن حیثیت خود را در خطر می بیند و معلوم نیست پس از بازگشت به خانه بتواند وضع و رفتار عادی خود را بازیابد. چه بسیار از کودکان که پس  از اخراج از خانه به دیگران پناهنده می شوند و به محض اینکه محل امن و مطمئنی را بیابند دیگر حاضر به بازگشت به خانه نمی شوند و حتی اگر هم برگردند دیگر آن حال و وضع سابق را ندارند. در این پناهندگی هاست که ویرانگری هائی پدید می آید و گاهی این امر به بهای فروش عفت و شرف کودک تمام می شود. گاهی کودک که از خانه اخراج شده فوق العاده تضرع می کند، عجز و لابه می نماید و می خواهد به هرگونه ای است او را به خانه راه دهند، شاید برای والدین این تصور پدید آید که او به اندازه کافی تنبیه و اصلاح شده است. در حالی که این عجزها و الحاح ها یک فور مالیته ای بیش نبود. او این رفتار را برای پیروزی و نجات خود بروز داد و گرنه برایش اصالت و اعتقادی در این زمینه وجود نداشت. پیداست که در چنین صورتی چه کسی ضرر کرده است.

رسوا گری در حضور جمع:

خجالت دادن کودک به خاطر اشتباهش بدانگونه که طفل احساس آس و یاسی کند اشتباهی نابخشودنی است. هرگز نباید طفل را در حضور دیگران رسوا کرد زیرا این امر نه تنها سازنده نیست بلکه موجب فسادهائی نیز خواهد شد. کودکی که آبروی خود را ریخته ببیند، طفلی که احساس کند شخصیتش خرد و مضمحل شده و دیگر نزد کسی آبرو ندارد به مراتب شرورتر و خطرناک تر خواهد شد. این ضرب المثل یا تکیه کلام «آب از سر ما گذشته چه  یک نی چه صد نی» درباره  او کاملا مصداق دارد. اشتباه کودک را گاهی باید به رخش کشید، اما در خلوت نه در حضور. صورت اول گامی به سوی اصلاح کودک است و صورت دوم گامی به سوی  افساد و انحراف او. طفل چون دیگران خود را شخصیتی می داند و چون در نزد دوستان و بستگان برای خود احترامی و ارزشی قائل است، این نارواست که شخصیت او را در حضور دیگران در هم شکنیم و او را بی آبرو کنیم.

سختگیریهای بیجا:

در مواردی که نه از نظر اخلاق و نه از جهات دیگر برای کودک بد نیست نباید کودک را محدود کنیم. بسیاری از محدودیت ها به خاطر این است که پدر و مادر سخنی گفتند و نمی خواهند از حرف خود عدول کنند. از خود بتی در برابر کودک ساختند و نمی خواهند آن را بشکنند. گاهی والدین چون خود خسته و آماده خوابند می خواهند طفل را هم مجبور به خوابیدن کنند در حالی که او در آن لحظه تشنه بازی است. یا برای رفتن به میهمانی او را از خواب بیدار می کنند، در حالی که هنوز او تشنه خواب است. این کارها  باعث می شود که کودکان در سنین بعدی آرزو کنند ای کاش والدین فهمیده تری داشتند.  کنترل و محدودیت کودک خوبست به شرطی که به سختگیری نکشد و او تصور نکند زندگی یعنی رنج کشیدن و زجر بردن. محدود کردن آزادی طفل خوب است چون او همه گاه صلاح و فساد خود را تشخیص نمی دهد. ولی این کار نباید به گونه ای باشد که او اصلا مزه آزادی را نچشد. و بالاخره واداشتن طفل به انجام وظایفی رواست ولی نه به گونه ای که او محیط خانه را چون ارتش به حساب آورد و جای چون و چرا برای خود نبیند.

منع های بی حساب:

ما از کودک انتظار داریم که چون ما در جائی آرام بنشیند، سرو صدا راه نیندازد، بازی نکند، ندود، حرف نزند، دست به غذا دراز نکند و... در حالی که بسیاری از این موارد به تناسب رشد ضروری زندگی کودک است. و منع بیجای والدین از این امور اشتباه است. اگر دست درازی کودک را به سوی غذا نمی پسندیم لااقل خودمان برای او غذا بکشیم، اگر از تماشای تلویزیون او در منزل همسایه نارحتیم اقلا برایش شهرفرنگ و یا عکس ها و تصاویر دیگر تهیه کنیم. منظور این است که همه منع و دیگر هیچ برای کودک قابل قبول نیست و از لحاظ تربیتی هم نارواست. چه بسیار والدینی که در قبال دستکاری کودک از اشیاء برایش منع ها دارند، مثلا کودک می خواهد دست به سماور زند منعش  می کنند، می خواهد قلم را از روی میز بردارد و کاغذی را با آن خط خطی کند نمی گذارند، می خواهد استکان را از جایش بلند کند جلویش را می گیرند، دست به میز و مبل بزند، بر سرش  داد می کشند، در کمدی را باز کند و مثلا شکلاتی از آن در آورد بی ادبش  می خوانند و.... در جمع خانه ای که کودک در آن زندگی می کند مرکز منع ها و نهی ها است. او هر گز خود را آزاد حساب نمی کند. دست به هر کاری که می زند باید چشم به دهان پدر و مادر و گوش به امر و نهی شان داشته باشد. بدیهی است که تحمل چنین امری چه قدر زجر آور است. والدین اگر طفل را از امری منع می کند باید لااقل زمینه آزادی او را در امر دیگری فراهم سازند. اگر به او اجازه نمی دهند که دست به کتاب و دفتر زند لااقل کاغذ و قلمی در اختیار او بگذارند که او آزادنه با آن ها کار کند. و بالاخره اگر او را از دست کاری با اسباب و اشیاء خانه منع می کنند لااقل وسایل و اسباب بازی بی خطری را در اختیارش قرار دهند.

بی جواب گذاردن سول های کودک:

کودک برای سوالات خود بالاخره پاسخ پیدا خواهد کرد. اگر این پاسخ ها از سوی والدین باشد طبعا با هدایت و دلسوزی همراه خواهد بود و اگر آن ها از آن امتناع ورزند افراد غیر مطمئن به پاسخ گوئی اقدام خواهند کرد. و در آن صورت عوارض نامطلوبی را ممکن است به بار آورد. شک نیست که برخی از سوالات کودکان به گونه ای است که حتی والدین هم نمی توانند مستقیما پاسخگوی آنها باشند. در عین حال اگر به همان سوالات هم والدین به گونه ای پاسخ بگویند به مراتب بهتر از آن است که آن را بی جواب بگذارند. شک نیست که در پاسخگوئی توجه به میزان سن، هوش، رشد، و استطاعت فکری و ذهنی مهم است. پاسخ ها باید به گونه ای اقناع کننده، صریح و دور از هر گونه ابهام باشد. و حتی ضروری است که پس از پاسخگوئی از کودک بخواهیم که جواب را به زبان خود بیان کند تا اطمینان حاصل شود که او غلط نفهمیده است.

شتاب در تصمیم گیری

برای هر گونه تصمیم گیری درباره کودک باید نخست اندیشید و اول فکر کرد، فکری که بعدها موجب پشیمانی نشود و خطرات و زیانهائی را در پی نداشته باشد- برخی از والدین بدون اینکه در زمینه ای فکر کنند ناگهان کودک را محروم می کنند، به تبیهش اقدام می نمایند، زندانیش می کنند و...  و بعدها که لحظات و ساعاتی گذشت پی می برند که کودک مقصر نبوده است. شک نیست که در چنین صورتی سعی دارند که آن را جبران نمایند ولی بنا به مثل معروف آب ریخته کی به ظرف بر می گردد. روح کودک از خطاکاری ما آزرده است و کمتر می توان دوباره نظر او را به سوی خود جلب و فکرش را درباره ما به مانند روز اول کرد. اگر والدین قبل از هر اقدامی نخست بیندیشند و جوانب قضیه را در نظر گیرند شاید از بروز نیمی از خطرات و عواقب سوء جلوگیری خواهد شد. از دیگر روشهای ناروا که درباره کودک اعمال می شود سر به سر گذاشتن او، مقایسه و تطبیق وضع او با دیگر همسالان، تحمیلات، فرستادن به کودکستان، آموزش زبان فقط به خاطر چشم و همچشمی، و.... است که برای رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می شود.


منابع :

  1. علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 392 تا 396

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401779