مراحل و دوره های مرجعیت دینی در عصر غیبت کبری

اسلام، دینی است جامع، کامل، جهانی و ابدی. جامعیت اسلام به معنای توجه به تمام ابعاد وجودی انسان در تمام مراحل زندگی است. پس در این نگرش، جامعه نیز، چون فرد، مورد توجه است و دنیا همچون آخرت است. بنابراین، بهترین برنامه مناسب را برای انسان به ارمغان آورده و کمال بشریت را به مبارزه و تحدی طلبیده  است. جهانی بودن و جاودانگی ( ابدیت اسلام) نیز مسأله رهبری را حیاتی ترین بخش از نظام اسلام قرار می دهد. با توجه به پیش بینی های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از آینده جامعه اسلامی و ایمان آوردن آیندگان به آرمان والای اسلام و توجه دادن به امامت 12 امام پس از او، و غیبت طولانی دوازدهمین امام، ناچار برای تضمین تداوم رهبری اسلامی که باید حافظ و پاسدار تمام ارزش های انقلاب باشد- در عصر غیبت کبری- باید برای امام غایب جایگزین و قائم باشد تا کمال، جامعیت و جاودانگی اسلام مورد مخاطره قرار نگیرد. بنابراین، «رهبری» در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام، اصلی منطقی و معقول، و نهادی عقلائی و بسیار ضروری و هماهنگ با اصول اولیه اسلام است. انکار چنین نهادی در متن دین و شریعت، انکار کمال، جامعیت و توانائی شریعت در اداره امور زندگی جوامع بشری است. مرجعیت فقیه با کفایت و جامع شرایط، بهترین فرض ممکن در صورت غیبت امام معصوم علیه السلام می باشد. به همین دلیل نهاد مرجعیت در متن تعلیمات دین؛ یعنی قرآن و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و معصومین علیهم السلام و سیره مبارک آنان، مطرح بوده و عملا نهاد مرجمعیت را در جامعه اسلامی تأسیس و عینیت بخشیده و مشکل و معضل جامعه اسلامی را در عصر غیبت تا حدود زیادی برطرف نمودند و شیعه، به برکت چنین نهادی در طول تاریخ پرپیچ و خم و با بدترین شرایط اجتماعی و حکومتی، در بهترین وضعیت فکری، علمی و سیاسی قرار داشته است.

آیه مبارکه «تفقه انذار» و آیه «سوال از اهل ذکر» خط کلی شریعت را در فهم و فراگیری احکام دین از متخصصان مطرح نموده، و آیه حکومت دین توسط انبیا و اوصیا، «ربانیون و احبار» ( علما و دانشمندان)، مرجعیت سیاسی خط علم و فقاهت را که در پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام و فقهای جامع شرایط متبلور می باشد، تشریع و تقنین نموده است. روایات وارده از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز علما را وارثان انبیا دانسته و فقها را امانتداران پیامبران، و حاکمان بر مردم و امیران قرار داده است. روایات وارده از معصومین علیهم السلام نیز لزوم تقلید از فقها و مرجعیت علمی و دینی آنان را یاد کرده و آنان را حاکم و حجت بر مردم قرار داده  است، و عملا مردم را در طول مدت دو قرن و نیم بر همین مسلک تربیت نموده و بزرگترین مشکل عصر غیبت را عملا چاره اندیشی کرده است. نهاد وکالت و نیابت در عصر «غیبت صغری» فعالترین و مهمترین نهاد متصل و مربوط به نهاد امامت امام معصوم علیه السلام بوده و حلقه وصل میان عصر حضور و عصر غیبت به شمار می رود. لذا تمام وظایف ممکن و لازم برای یک رهبر در عصر حضور، به نایب و وکیل خاص یا عام محول گشته و به تناسب شرایط زمانی و مکانی موجود، فقیهان، همچون امامان معصوم علیهم السلام وارد میدان عمل شده و کم و کیف مسائل را بررسی کارشناسانه نمودند. در شرایط تقیه به گونه ای، و در شرایط غیر تقیه به گونه ای دیگر عمل کرده اند. تبیین و تبلیغ دین، رفع شبهات فکری و اعتقادی و رفع مشکلات علمی، سیاسی و قضائی از اولین وظایف مراجع بوده و در طول تاریخ، مرجعیت شیعه در عصر «غیبت کبری» انواع تألیفات در علوم مختلف داشته اند. اسناد تاریخی، گویای حضور فعال آنان در صحنه های علمی و سیاسی است.

مراحل و دوره های مرجعیت

در عصر «غیبت کبری» با توجه به شرایط عینی جامعه اسلامی و جامعه شیعه و با توجه به اهداف کلی دین و امکانات و تجربیات فقها و مراجع، می توانیم برای نهاد مرجعیت مراحلی را ترسیم نماییم که در این مراحل، حرکت بالنده این نهاد مجسم می شود. با توجه به اهداف حرکتی و انقلابی دین، و اصول و شیوه های مبارزه برای رسیدن به حاکمیت دین، سه مقطع تاریخی به نظر می رسد که مورد توجه مورخین برای نهاد مرجعیت بوده و می باشد:

1- مرحله تقیه: پنهان کاری در زمینه ارتباط دینی و سیاسی پیش از شروع «غیبت کبری» آغاز می گردد و به تناسب شرایط سیاسی هر منطقه، درجه «تقیه» تنظیم گشته و رابطه مردم با فقها و مراجع خود تحقق می یابد. دولت های انقلابی شیعی در این دوره، زمینه را برای ظهور - البته به تناسب قدرت و فضای جغرافیای آن دولت – مهیا نمودند و یک حالت یکنواخت برای تمام مناطق نمی یابیم.

2- مرحله تلاش برای تصدی حکومت: با توجه به این که فقها خودشان زمام امور را مستقیما به دست نگرفته بودند، می توانیم قرن دهم به بعد را به مرحله دوم از دوران های سه گانه مرجعیت اختصاص دهیم.

3- مرحله تصدی حکومت: این مرحله از قرن پانزدهم و آغاز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در «ایران» شروع می گردد که یک «فقیه جامع شرایط»، خود مستقیما مسئولیت ولایت و رهبری سیاسی را بر دوش گرفته و با توجه به تجربیات تلخ گذشته که فقها، به دیگران اعتماد می نمودند و بتدریج دولت و حاکمان دچار انحراف فکری یا عملی می شدند و به فساد قدرت کشیده می شدند و زمام امور و حاصل خون های پاک شهیدان را به هدر می دادند، در تجربه  اخیر، امام خمینی قدس سره با استفاده از تمام تجربیات گذشته، نهاد «ولایت فقیه» را قانونا و عملا در رأس امور قرار داده و تمام شوون دولت را به این نهاد (مرجعیت فقیه جامع شرایط) در مسائل سیاسی کشور وابسته کرده و زمینه غلطیدن قدرت به سوی ابر قدرت ها یا دست نشاندگان آنان را از بین برده است.

* مراحل مرجعیت شیعه (از دیدگاه شهید صدر)

شهید بزرگوار و مرجع عالیقدر «سید محمدباقر صدر قدس سره» برای نهاد مرجعیت در طول تاریخ شیعه 4 یا 5 مرحله مطرح نموده که زاویه دید در این تقسیم بندی، درجه تحول در بافت این نهاد، نوع تصدی مراجع برای امور، و درجه تصدی برای انجام وظایف نیز مدنظر می باشد. مراحل ذیل مروری است بر این مراحل:

مرحله1: ارتباط فردی و مستقیم مردم با مراجع در حد استفتا و افتا که از زمان اصحاب ائمه علیهم السلام تا عصر علامه حلی بوده است.

مرحله2: تشکیلاتی شدن دستگاه و مرجعیت و ارتباط مردم توسط وکلای مرجع با مرجع و تقسیم وکلا بر مناطق مختلف و جذب حقوق به سوی آنان توسط وکلا. موسس این مرحله را مرحوم «شهید اول» می دانند و شهادت این مرجع عالیقدر را می توان در رابطه با همین موضوع دانست. این مرحله تا عصر «وحید بهبهانی» ادامه داشت. در این مرحله مراجع، متعدد بوده اند و مردم به تناسب دسترسی و شناخت خود از فقها به آنان رجوع می کردند. 

مرحله 3: مرحله گسترش و تمرکز مرجعیت که از عصر مرحوم «شیخ جعفر کاشف الغطاء» تا عصر ورود استعمار به جهان اسلام ادامه داشت. در این مرحله کارهای ویژه هر مرجع، تقسیم بندی شده و برای هر کاری مسئولی قرار داده شد، تمام مردم به سوی یک مرجع توجه داده شدند و معمولا  یک مرکز برای مرجعیت شیعه از طرف علما معرفی می شد. بدین ترتیب دایره مرجعیت از لحاظ مراجعه مردم به آنان، هم گسترش و هم تمرکز پیدا کرد.

مرحله 4: مرحله ورد به صحنه مبارزات سیاسی با استعمار خارجی و استبداد داخلی و حرکت به سوی حاکمیت اسلام در صحنه زندگی و در سطح سیاسی بین المللی که از عصر استعمار تا مطلع قرن پانزدهم هجری طول کشیده است. مرجعیت، وظیفه دفاع از هویت اسلامی جامعه را- که با ورود استعمار این هویت اسلامی مسخ می گشت- بر عهده گرفته و تمام امکانات موحود را در جهت این دفاع فکری و سیاسی و نظامی بسیج نموده، و به کار برد، و تجدید حیات اسلام را در زندگی مردم امری ضروری دانسته و مستقیما  رهبری مبارزات را با جان و دل بر دوش کشید. با رهبری مستمر این نهضت های ضد استعمار و ضد استبداد، حضور فعال خود را در صحنه سیاست های بین المللی واقعیت بخشید، و عملا تخطی قدرت ها از مرجعیت شیعه و نادیده گرفتن آن، امری غیرممکن شد، مردم نیز تمام آرزوهای خود را در حاکمیت مراجع متعهد، وارسته، امانت دار و دلسوز خود تبلور یافته دیدند و دل به این رهبری سپردند.

لذا مرحله پنجم برای مرجعیت، مرحله تصدی حکومت و ولایت همه جانبه مقام فقاهت و ولایت، برای تمام شوون زندگی جامعه اسلامی می باشد که با تأسیس نظام مقدس «جمهوری اسلامی» در مطلع قرن پانزدهم هجری شروع شد و مرجعیت به دوران تجدید حیات واقعی و بازسازی فرهنگی و دینی جامعه بر اساس تعالیم دین مبین اسلام آن هم براساس «فقه جعفری» وارد گشت و مرحله جدیدی برای مرجعیت شیعه آغاز گردید.


منابع :

  1. پورسید آقایی، جباری، عاشوری و حکیم- تاریخ عصر غیبت– از صفحه 399 تا 404

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/401857