معرفی امامان اسماعیلی در دوره خلافت فاطمیان

از استقرار خلافت فاطمیان در سال 297ق. / 909 م. تا پایان خلافت المستنصربالله در سال 487 ق. / 1094م. هیچگونه اختلافی درباره سلسله امامان رخ نداده و این دوره بطور اخص دوره اسماعیلیه فاطمی است که 185 سال به درازا کشیده است. در این دوره که باید آن را عصر طلایی مذهب اسماعیلی نیز خواند، امامان فاطمی نه فقط دولت قدرتمندی را در افریقیه و پس از انتقال مرکز خلافت به مصر در سال 362 ق. / 973م. در آن سرزمین برپا کردند، بلکه در دیگر سرزمینها هم از آنان بعنوان امامان برحق یاد می شد. در این دوره همچنین اندیشمندان و متفکران اسماعیلی مذهب بزرگی چون ابوحاتم رازی، محمد بن احمد نسفی، ابوحنیفه نعمان بن محمد معروف به قاضی نعمان،  ابویعقوب سجستانی، حمیدالدین کرمانی، الموید فی الدین شیرازی و ناصر خسرو ظهور کردند و بخش عمده ای از آثار اسماعیلی نیز  مربوط به همین دوره است. در این دوره هشت تن از خلفای فاطمی که خود از امام یازدهم تا هیجدهم اسماعیلیه نیز هستند امامت کردند و حکم راندند. این هشت تن عبارت بودند از:

1- مهدی: عبدالله بن حسین مشهور به عبیدالله مهدی و ملقب به سعید و المهدی بالله. در دوره حکمرانی او قاضی نعمان به خدمت این خاندان درآمد.

2- قائم: محمد بن عبدالله مشهور به القائم بأمرالله که در سال 257ق. /871 م. در سلیمه دیده به جهان گشوده بود، از 322 ق. / 933م. تا 334ق. /946م. فرمانروایی کرد و در روزگار فرمانروایی او اسکندریه به تصرف درآمد و نخستین حمله ها به مصر نیز صورت پذیرفت.

3- منصور: اسماعیل بن محمد مشهور به المنصور بالله که در سال 302 ق. /914م. در قیروان بدنیا آمده بود از سال 334 ق. / 946م. تا 341ق./953م. بی آنکه خود را خلیفه بخواند یا سکه را تغییر دهد حکم راند. در دوره فرمانروایی او اهتمام به اندیشه دینی و فقه اسماعیلی رو به فزونی نهاد و در این میان قاضی نعمان نقش مهمی را عهده دار شد. منصور شهر جدید منصوریه را نیز بنا کرد و این شهر از 325 ق. /947م. تا 362ق. / 973م. مرکز خلافت فاطمیان بود.

4- معز: محمد بن محمد مشهور به المعز لدین الله یا المعز بدین الله و ملقب به ابوتمیم که در سال 319ق./ 931م. در مهدیه بدنیا آمده از سال 341ق. / 953م. تا 365ق. /975م. خلافت کرد. در دوره فرمانروایی او خلافت فاطمیان به ثبات و استقرار و قدرت فراوانی دست یافت و توانست مصر را فتح کند، تشکیلات دیوانی پیچیده ای را پایه گذاشت و دعوت را نیز شکلی نوین بدهد که به جای اندیشه پردازی برای مبارزه، به طرح اندیشه فلسفی و فقهی اسماعیلیه بپردازد. در همین دوره بود که قاضی نعمان ( د.363ق./ 974 م.) کتاب دعائم الاسلام خود را که شالوده ای از مکتب مالکی دارد و مشتمل بر فقه اسماعیلی و گاه مورد استناد امامیه نیز هست به پایان برد. در کنار قاضی نعمان در همین دوره، جعفر بن منصور الیمن پسر ابن حوشب به تدوین افکار و اندیشه های فلسفی اسماعیلیان پرداخت و این اندیشه را در کتاب الکشف و اسرار النطقه به انجام رساند. در سالهای پایانی حکومت معز دوره ای از مسالمت یا بازگشت قرمطیان به مکتب پیشین خود و آشتی با فاطمیان آغاز شد و آنان به فاطمیان خراج پرداختند. این خود مدیون اصلاحات دینی معز به کمک قاضی نعمان بود، و در این اصلاحات عقاید فاطمیان به آنچه قرامطه و اسماعیلیه نخستین داشتند نزدیک شد، و مجددا جایگاه محمد بن اسماعیل بعنوان قائم حقیقی مورد توجه قرار گرفت، و برخلاف آنکه عبیدالله سلسله نسب فاطمیان را به عبدالله بن جعفر صادق بازگردانده بود، دیگر بار بر این تأکید شد که در این سلسله نسب به محمد بن اسماعیل می رسد، همین اصلاحات سبب شده بود قرامطه شرق و از جمله ابویعقوب سجستانی به فاطمیان بگروند و این خاندان بتوانند نفوذ خود را به هند نیز گسترش دهند. معز شهر قاهره را بنا کرد و در سال 362ق. / 973م. مرکز خلافت را بدان شهر انتقال داد و در همین شهر بود که مراسم شهادت امام حسین علیه السلام با شکوه برگزار شد و در سال 364ق. / 975م. برای نخستین بار عید غدیر در مصر جشن گرفته شد.

5- عزیز: نزار پسر دوم معز مشهور به الغزیز بالله و ملقب به ابوالمنصور که در سال 344ق./ 955م. به دنیا  آمده بود و پس از مرگ برادر بزرگترین جانشین پدر شده بود از سال 365ق. / 975م. تا 386ق./996م. خلافت کرد. در روزگار او سیاست تسامح فاطمیان به اوج خود رسیده بود، چونانکه عزیز «مناظره میان عالمان مسیحی و مسلمان را تشویق می نمود و اهل ارتداد را مجازات نمی کرد و به اجازه او کلیسای مسیحیان واقع در نزدیکی فسطاط تجدید بنا گردید.»

6- حاکم: ابوعلی منصور ملقب به الحاکم بأمرالله که در 375ق. / 985م. در قاهره متولد شده بود از 386ق. / 996م. تا 411 ق. /1021م. حکم راند، هرچند در بخشی از این دوران به سبب خردسالی حاکم در آغاز عهده دار شدن حکومت، یکی از سرداران به نام بارجوان یا برجوان کفالت حکومت و فرماندهی را برعهده داشته و البته سرانجام در سال 390 ق./ 1000م. به دستور حاکم برکنار شده و به قتل رسیده است. حاکم شخصیتی بسیار پیچیده داشت و در دوره حکمرانی او از اقدامهایی گاه متعارض با هم یاد می شود، گاه از این سخن به میان می آید که او دارالحکمه - مرکزی بسان بیت الحکمه عباسیان در بغداد - را پایه گذاشت یا بازگشایی کرد، لعن بر سه خلیفه اول را بر دیوارهای مساجد نوشت، به صحابه و نیز به اهل سنت اهانت روا داشت، مسکرات را منع کرد، تاکستانها را از میان برد، نماز تراویح را ممنوع و بدعت اعلام کرد، ظهور زنان در محافل و حتی به بیرون نگریستن آنها از پنجره ها را حرام اعلام بداشت، و خود در شهر می گشت تا اگر خطایی از کسی ببیند او را کیفر دهد. حاکم همچنین به سیاست تسامح دینی پایان داد و به فرمان او یهودیان و مسیحیان مجبور بودند عمامه سیاه بر سر گذارند و طوقهای فلزی و صلیبهای سنگین به گردن آویزند و فقط بر الاغ سوار شوند تا از این رهگذر از دیگران بازشناخته شوند. از همین دوره بود که شماری از کلیساها نیز ویران گردید. یکی از کسانی که سخت در این دوره به حاکم خدمت کرد حمیدالدین کرمانی داعی مشهور اسماعیلی بود که کتابی با نام مباسم المباشرات در اثبات امامت حاکم نوشت. حاکم در سال 408ق. / 1017م. رسما دعوی خدایی کرد و بر همه واجب شد هنگام شنیدن نام او در خطبه ها به پاخیزند و این رسم در همه شهرها و حتی مکه و مدینه اجرا شود. برخی حتی در مصر پا را از این نیز فراتر گذاشته بودند و به هنگام شنیدن نام حاکم به سجده در می افتادند. حاکم سرانجام در سال 411ق./1021م. ناپدید شد و برخی ادعا کردند که او نمرده است. در این زمان دو تن از کسانی که اندیشه های تندروانه را هم در دوره حیات حاکم و هم پس از او تقویت می کردند یکی ابوعبدالله محمد بن اسماعیل رازی و دیگری علی بن احمد هادی مشهور به حمزه بود که بعدها نیز از جریان عمومی اسماعیلیه جدا شدند و فرقه دروز را پایه گذاشتند. به روایت دروزیان که اکنون در شمار فرقه های شیعه قلمداد نمی شوند آغاز تاریخ آنان «دو حمزه» یعنی سال 408ق./ 1017م. بوده است. دروزیان پس از سرکوب شورشی که در 411ق./1020و 1021م. در مصر به راه انداخته بودند به لبنان گریختند.

7- ظاهر: حسن علی، مشهور به الظاهر لاعزازدین الله که در سال 395 ق. / 1004 و 1005م. در قاهره زاده شد از سال 411ق./ 1021 تا 427ق./1036م. حکم راند، هر چند در چهار سال نخست دوره امامت او به دلیل آنکه هنوز شانزده سال بیشتر نداشت عمه او ست الملک کارها را عهده دار بود. در دوره ظاهر تحول عمده ای در اندیشه و تاریخ اسماعیلیان رخ نداد و تنها فقه مالکی که فقه غالب در مصر بود جای خود را به فقه شافعی سپرد و فقهای مالکی تبعید شدند.

8- مستنصر: معد پسر ظاهر که در سال 420ق./ 1029م. دیده به جهان گشوده بود در هفت سالگی یعنی سال 427ق. / 1036م. خلیفه شد و تا سال 487ق. / 1094م. خلافت کرد. هرچند سالهای آغازین خلافت او با هرج و مرج همراه بود، اما از آن پس در دوران وزارت یازوری اوضاع سامان یافت و گرچه با مرگ یازوری پس از هشت سال وزارت دیگر بار کارها به نابسامانی کشید، اما بدرالجمالی توانست دوباره اوضاع شام و سوریه و مصر را برای فاطمیان آرام کند. دو تن از ناموران اندیشه اسماعیلی یعنی ناصر خسرو و مویدالدین شیرازی در همین دوره به مصر رفتند و گویا این هر دو در سال 439ق. / 1047م. در قاهره بودند. در همین دوره و به سال 429ق. / 1037م. صلیحیان یمن با خلیفه فاطمی بیعت کردند و بدینسان یمن به حوزه فرمانروایی فاطمیان پیوست. ورود حسن صباح به مصر در همین دوره و به سال 471ق./ 1078م. روی داده و در پایان همین دوره است که میان فاطمیان بر سر جانشین مستنصر اختلاف روی می دهد و دو شاخه بزرگ نزاریه و مستعلویه از همدیگر جدا می شوند. بدینسان با پایان زندگی مستنصر نخستین دوره از روزگار خلافت فاطمیان به پایان می رسد.


منابع :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – صفحه 122 و صفحه 124 تا 128

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402102