داعیان قلعه الموت در فرقه اسماعیلیه

مستنصر پیش از مرگ خود ابومنصور نزار را به جانشینی منصوب کرده بود، اما به هنگام درگذشت مستنصر، افضل بن بدر الجمالی از غیاب نزار بهره جست و برادر کوچکتر او ابوالقاسم احمد مشهور به مستعلی را بر کرسی خلافت نشاند. از آن پس نزاع بر سر مشروعیت این جایگزینی و مسأله امام بر حق، سبب جدایی دو شاخه بزرگ اسماعیلی از همدیگر شد. در مصر، یمن و از آن پس هندوستان از جانشینی مستعلی طرفداری شد، اما در برابر این شاخه از اسماعیلیه که بعدها اسماعیلیه مصر یا مغرب نام گرفت، در شرق شاخه ای دیگر از اسماعیلیان از نزار طرفداری کردند و او را امام برحق دانستند. این شاخه از اسماعیلیه که بعدها شرق یا اسماعیلیه ایران نام گرفت و آن را «حشاشین» نیز خواندند وامدار بیعت و وفاداری حسن صباح به نزار بود، و این بیعت دوره ای دیگر از امامان ستر را فراروی اسماعیلیه در این سرزمین نهاد. حسن صباح که در ساال471ق./ 1078م.  یعنی در دوره فرمانروایی مستنصر به مصر رفته و در سلک داعیان اسماعیلی در آمده بود، تا سال 487ق./ 1094م. یعنی سال درگذشت مستنصر، قدرت فراوانی در ایران به دست آورده و به رهبر بلامنازع اسماعیلیان در سرزمینهای شرقی بدل شده بود. حسن صباح که نام کاملش حسن علی بن جعفر بن حسین صباح حمیری و ازخانواده ای امامی مسلک بود، بعدها به کیش اسماعیلیان گروید و پس از آنکه حضور او را در قاهره برنتافتند راهی سواحل سوریه و از آنجا روانه ایران شد و دعوت خویش را در الموت آشکار ساخت. او سرانجام در سال 483ق./1090 م. قلعه الموت را از کارگزاران سلجوقی ستاند و به تصرف خود درآورد و به تدریج پایه های دولتی را گذاشت که تا سال 654ق./1256م. به حیات خویش ادامه داد. حسن که خود را شیخ خوانده و او را شیخ کوهستان یا پیر کوهستان و نیز بابا سیدنا خوانده اند مبلغ برداشتهای نوینی در آیین اسماعیلی بود که از آن با عنوان دعوت جدید یا تعالیم نو یاد کرده اند، چونانکه در برابر، دعوت فاطمیان مصر را دعوت قدیم گفته اند. حسن صباح که خود متکلمی برجسته بود در تعالیم سختگیرانه خویش که تا اندازه ای شرایط و اوضاع و روش مبارزاتی اسماعیلیان شرق آن را اقتضا می کرد، به امامی اعلام وفاداری کرده که اینک مردم به او دسترسی نداشتند و البته اطاعت او بی چون و چرا بر مردم واجب بود. حسن خود را مطابق آموزه های اسماعیلی داعی یا حجت می دانست و در دولتی که پایه گذاشت هم او و هم دو تن از جانشینانش خود را بدین عنوان خواندند، هر چند پنج تن که از آن پس آمدند خود را امام می خواندند. در دولتی که حسن صباح پایه گذاشت هشت تن حکم راندند که در منابع فارسی از آن با نام خداوند الموت یاد می شود.

خداوندان الموت: در دعوت اسماعیلی نزاری دوره الموت که حسن صباح پایه گذار آن بود هشت تن رهبری دعوت اسماعیلی را بر عهده داشتند. سه تن به عنوان داعی به اندیشه اسماعیلی خدمت گزاردند و پنج تن نیز خود را امام خواندند. در دوره عهده داری سمت دعوت از سوی سه داعی نخستین نزاریان ایران، که خود بخشی از دوره ستر را شامل شده است، از چهار تن از امامان مستور فاطمی نام برده می شود که عبارتند از: نزار بن مستنصر (د.488ق/1095م.)، هادی (د.530 ق./1135و1136 م.) مهتدی (د. 552ق./ 1157م.) و قاهره (د. 557ق./ 1162م.) که در سلسله  امامت اسماعیلیان پس از مستنصر که خود امام هیجدهم است، به ترتیب امامان نوزدهم تا بیست و دوم هستند و از آن پس با دعوی امامت از سوی حسن علی ذکره السلام وی امام بیست وسوم بشمار آمده و از آن پس سلسه امامان ادامه یافته است. به هر روی هشت داعی ای که رهبری دوره الموت را بر عهده داشتند عبارتند از:

1- حسن صباح: حسن بن علی بن جعفر ( یا علی بن محمد بن جعفر) مشهور به حسن صباح و شیخ جبل از سال 483ق./1090م. تا 518ق./ 124م. به عنوان داعی و حجت، رهبری اسماعیلیان الموت را در دست داشت. قلمرو حکومت او پراکنده بود و مناطقی از شام تا ایران را در برمی گرفت. در دوره حسن صباح حوره حکمرانی الموتیان افزون بر استقرار در مناطق دیلم و رودبار، در قهستان نیز پایگاههای فراوانی به دست آورد و در شهرهایی چون طبس، قاین، زوزن و تون گسترش یافت. در این دوره داعیان ایرانی به شام نیز گسیل داشته شدند و قلعه هایی را به تصرف درآورند. حسن صباح در سال 518ق./ 124م. درگذشت.

2- کیا بزرگ امید: با مرگ حسن صباح، کیا بزرگ امید به عنوان رهبر اصلی دیلم و رئیس دولت نزاری ایران منصوب شد. او از سال 518ق./ 124م. تا 532ق./ 1138م. زمام دعوت و دولت نزاری را در دست داشت. در این دوره قلمرو حکمرانی خداوندان الموت افزایش یافت و کار آنان تثبیت شد، چنان که ضمن به شکست کشانده شدن تهاجمهای خوارزمشاهیان مناطق جدیدی هم در طالقان و مناطق مجاور قهستان از جمله سیستان به تصرف اسماعیلیان درآمد. بدین سان «تا پایان دوره حکمرانی بزرگ امید، نزاریان به طور واضح برای خود دولتی تشکیل داده بودند. سرزمینهای پراکنده قلمرو این دولت در اساس مرکب بود از دو منطقه در ایران یعنی رودبار و ناحیه وسیع قهستان و بخش جنوبی جبل بهراء در شام.»

3- محمد بن بزرگ امید: او سومین معلم و داعی بزرگ الموت بود که از سال 532ق./ 138م. تا 557ق./ 1162م. امور دعوت و دولت نزاری را در اختیار داشت و به تثبیت اوضاع پرداخت. با مرگ او در سال 557ق./ 1162م. نخستین دوره خداوندان الموت که باید آن را دوره تثبیت حاکمیت خواند و برخی نیز آن را با نام «دوره داعیبان دیلمان» یاد کرده اند به پایان رسید. در این دوره رهبران الموت تنها خود را داعی می خواندند و طبعا دعوت آنان را به نام نزار و امامان نزاری پس از او یعنی هادی، مهتدی و قاهره بود. اما از آن پس دوره دیگری آغاز شد که امامت دو تن از امامان نزاری را در برگرفت و از آن با نام «دوره قیامت» یاد شده است. امامان این دوره عبارت بودند از:

4- حسن علی ذکره السلام و صلای قیامت: حسن پسر محمد بن بزرگ امید در سال 529ق./ 1134م. دیده به جهان گشود و در سال 557 ق./ 1162م. جانشین پدر شد. او که بعدها به نام «حسن علی ذکره السلام» یا «علی ذکره السلام» مشهور شد در هفدهم رمضان سال 559ق./ 18اوت 1164م. صلای قیامت در داد. او که از آن پس خویش را امام خواند از جانب امام مستور اعلام داشت که «امام زمان شما را درود و ترحم فرستاده است و بندگان خاص گزیده خویش را خوانده و بار تکلیف شریعت از شما برگرفته است.» حسن علی ذکره السلام «پس از آن از منبر به زیر آمد و دو رکعت نماز واجب عید بگزارد و در سراسر آن روز مردم به یکدیگر تهنیت همی گفتند و به غایت از آن عید و از آن مراسم اظهار شادی و عیش کردند. تکالیف مناهی شرع را از مردم برداشته بودند و در آن روز بفرمود تا در مومناباد قهستان و همه جا روز راحت و عیش و فراغت باشد.» بدین سان صلای قیامت در داده شد و چند هفته پس از قلعه الموت در قهستان و پس از چندی در شام نیز مراسمی به همین سبب برگزار گردید و انقلاب دینی تمام عیاری به وقوع پیوست. با اعلام دور قیامت، خداوندان الموت که تا آن زمان حجت و داعی بودند، خود امام شدند، چنان که حسن دوم یعنی علی ذکره السلام خود را قائم قیامت، قائم مقام امام و سرانجام امامی در رتبه مستنصر و از نسل او دانست و به روایتی نیز سرانجام دعوی خدایی کرد. این رویکرد علی ذکره السلام را برنتافتند و او سرانجام در سال 561ق./ 1166م. به قتل رسید.

5- نورالدین محمد: او از 561 ق./ 1166م. تا 607ق./ 1210م. امامت را بر عهده داشت و در دوره او عصر قیامت ادامه یافت. در این دوره نزاریان شام به رهبری راشد الدین سنان (د. 589ق./1193م.)به اوج قدرت و شهرت خود رسیدند.

6- جلال الدین حسن: او پس از دوره های طولانی فرمانروایی پدر عهده دار امامت شد و از سال 607ق./ 1210م.  تا618ق./1221م. رهبری اسماعیلیان نزاری را در دست داشت. دوره او پایان دوران قیامت و آغاز مرحله جدیدی در تاریخ اسماعیلیان نزاری یعنی دوره بازگشت به دین است و از همین روی از جلال الدین با نام «نو مسلمان» یاد کرده اند. این اعلام نومسلمانی هرچند تا اندازه ای خرسندی پادشاهان و حکومتهای مجاور سرزمین او را به دنبال داشت اما در درون جامعه اسماعیلی با مخالفتهایی همراه بود و سرانجام جلال الدین خود قربانی این سیاست شد.

7- علاء الدین محمد: او از سال 618ق./ 1221م. تا 653ق./ 1255م. حکومت و امامت را در دست داشت و در سیاست نزدیک شدن به اهل سنت تغییری ایجاد کرد و تا اندازه ای خواهان بازگشت به دوره قیامت شد. شمس تبریزی را از پسران او دانسته اند که پیش از خرابی قلعه الموت آنجا را ترک کرد و به مسلک صوفیان درآمد.

8- رکن الدین خورشاه: او از سال 653ق./ 1255م. قدرت را در دست گرفت و دیری نگذشته که قلاع اسماعیلیه مورد هجوم مغولان قرار گرفت و در سال 654ق./ 1254م. «خورشاه به همراهی خواجه نصیرالدین طوسی و وزیرش مویدالدین و دیگر بزرگان نزاری از میمون دژ به زیر آمد و به این ترتیب دفتر حیات دولت نزاریان در ایران بسته شد.» از آن پس به تدریج دیگر قلعه های اسماعیلی نیز تسلیم یا فتح شدند و در شام هم قلعه ها به تسخیر سلاطین مملوک درآمد.


منابع :

  1. دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – صفحه 138 تا 142

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402107