بررسی مراحل مقدماتی حج

هنگامی که برای سفر معنوی حج عازم هستیم، صحیح این است که این سیر عجیب آسمانی را علاوه بر عالم جسم، در عالم نفس خود نیز آغاز کنیم و به موازات حج بدن، حج روح را هم محقق سازیم و همچنان که مراقب آداب ظاهری و شرایط صحت آن هستیم، با دقت بیش تری، مواظب حالات باطنی و آثار روحی و شرایط مقبولیت آن نیز باشیم و با  آمادگی کامل حرکت کنیم.

مرحله ی اول: اصلاح نیت و اخلاص

«اذا اردت الحج فجــر قلبک لله تعالی من کل شاغل» (مصباح الشریعه – باب / 21)، «چون اراده ی حج کردی، دل از هر چه از خدایت باز دارد، برهنه و عریان ساز».

صاحبدلان از زوار بیت محرم، بعد از تفهم و شناختن معنا و موقعیت حج و عزم ز یارت، پیش از پرداختن به تهیه ی اسباب سفر، به آماده ی ساختن قلب و اصلاح نیت خود می پردازند و قبل از هرکاری، به کار دل می رسند، عوامل و موجبات و انگیزه ها را زیر و رو می کنند تا ببینند در این تصمیم حج، غیر خدا هم دخالت دارد یا حقا خالصا لوجه الله است، موضوع، عبادت و عرض بندگی به ساحت قدس خداست. باید از هرچه مربوط به هوی است برکنار باشد و صرفا به قصد امتثال امر خالق یکتا، به عمل بیاید و منظور، تحصیل ثواب آخرت و فرار از عقاب باشد. نه این که العیاذ بالله، غرض، تحصیل اعتبار در اجتماع و فرار از مذمت مردم و تفسیق مقدسین و اشباه این امور از تجارت و سیاحت و تفریح و تفرج باشد که کلا مضر به اخلاص است و مفسد نیت و انسان عاقل هرگز کار عظیم  و پر بهره ی خود را با این اغراض سفیهانه، تباه نمی سازد و در سلک «خاسرین» درنمی آید. و هر کسی اندک تأملی در حال خود بنماید، پی به صلاح و فساد نیت خود می برد و می فهمد که محرکش در این حرکت، صرفا خداست یا بعضا و بلکه «کلا» مربوط به هوی است. از باب مثل، فرض کنید اگر تمام کارهای مقدماتی را انجام داد و گذرنامه ی حج را با تحمل مخارج و مشکلات فراوان بدست آورد و از تمام افراد فامیل و دوستان، خداحافظی کرد و روز حرکت خود را هم به وسیله ی روزنامه اعلان نمود و کاملا موضوع عزیمت به مکه اش سر زبان ها افتاد، ناگهان از یک راهی برای او یقین حاصل شد- مثلا فقیه و مجتهدی جامع الشرایط به او تذکر داد- امسال وظیفه ی شرعی و الهی شما این است که از سفر حج، منصرف گردی و این مبلغ هزینه ی حج را، در فلان مصرف معین خرج کنی بدون این که کسی از آن با خبر گردد، و اگر چنین کنی، خدا از تو راضی می شود و ثواب چندین حج و چندین عمره برایت می نویسد و او هم یقین پیدا کرد که وظیفه ی شرعی اش، واقعا همین است که از این سفر منصرف شود و آن مبلغ را در همان مصرف معین صرف کند، بدون اطلاع احدی از جریان، اینجاست که می تواند سری به نیت خود زده و آن را بیازماید که آیا این جریان بر او سنگین و گران می آید، یا خیر! بسیار سهل است و آسان؟ آیا واقعا ناراحت می شود که حال، مردم چه خواهند گفت و ملامت و مذمت خواهند کرد که چرا مکه رفتن خود را به ز بان ها  افکندی و نرفتی؟ یا خیر! این نرفتن با آن رفتن برای او یکسان است. چون منظورش فقط تحصیل رضای خدا بوده است، می گوید: حال که رضای خدا در این است مکه نروم و هزینه ی حج را در این مصرف صرف کنم، بسیار خوب! اطاعت فرمان می کنم؛ مردم هم هر چه می خواهند بگویند. مدح و ذم مردم را اصلا به حساب نمی آوردم. ببینید اگر به راستی انصراف از حج، در این مورد که مرضی خداست، هیچگونه سنگینی و ناراحتی برای او ندارد، بداند نیتش خالص است و غیر خدا در نیتش دخیل نبوده، اما اگر دید، نه! مطلب برای او خیلی گران آمد و سخت ناراحت شد که پیش مردم مایه ی خفت است و شرمندگی، مثلا یک میلیون تومان خرج سفر را، به مصرف دیگری رساندن و مکه نرفتن (با آن که آن مصرف مورد رضای خداست) بسیار مشکل است و شدیدا دشوار، پس بداند که آن نیت حج، خالص نبوده و جلب توجه مخلوق، بیش از تحصیل رضای خالق، در نظر بوده است. باید برای همان نیت حجش، توبه و استغفار کند و در مقام اصلاح نیت و اخلاص عمل برآید.

مرحله دوم: «توبه»

«ثم اغتسل بماء التوبه الخالصه من الذنوب»، «پس با آب توبه ی خالص، خود را از گناهان شستشو ده».
شکی نیست که آلودگان و ناپاکان را، به جایگاه پاکان، راهی نیست. تحصیل طهارت، اولین شرط آهنگ خانه ی معبود است. همچنان فرموده اند: «لا صلوة الا بطهور». نماز که معراج پرواز انسان است و رو به جمال اعلی رفتن، جز با طهارت و پاکی میسر نخواهد بود. پس حج که طواف بر گرد آن جمال است و یکی از اجزائش نماز است، بطور مسلم و به طریق اولی باید رکن عمده اش تحصیل طهارت باشد که با آب توبه ی خالص و کامل، خود را از جمیع گناهان که اهم آن ها «مظالم عباد» است و تضییع «حقوق الناس»، شستشو داده و تطهیر نماید. حقوق مردم، اگر «حق مالی» است، مانند خمس و زکات و مظالم و کفارات به دیون (بدهکاری ها به اشخاص) باید بپردازد و اگر «حق عرضی» است، مانند غیبت و تهمت و هتک حرمت و آزار و اذیت، باید از صاحبانش حلیت بخواهد زیرا هر حقی که بر گردن دارد، مانند طلبکاری سمج، گریبانش را گرفته و می گوید: کجا می روی؟ آیا به خانه ی خدا می روی در حالی که فرمانش را در خانه ات زیر پا می گذاری؟! تو که با بی اعتنایی به امر و نهیش بی حرمتی ها نسبت به او و اولیائش روا داشته ای، حالا با چه رویی وارد خانه اش می شوی و کنار سفره اش می نشینی؟! تو اگر براستی بنده ی مطیع و فرمانبرداری و برای عرض بندگی می روی، از همین جا شروع به اطاعت کن و حقوقی که بر ذمه ات نهاده است، ادا کن. والدین و اقارب و ارحام و همسایگان و دیگر ذوی الحقوق را از خود، راضی و خشنود گردان. لغزش هایی را هم که بین خود و خدا داشته ای، به یاد بیاور و از صمیم  قلب، اظهار ندامت بر گذشته و عزم بر ترک در آینده و استغفار جدی بنما، «تائب واقعی» باش تا داخل در زمره ی «متطهرین» گردی و مورد «محبت» حضرت معبود واقع شوی که «ان الله یحب التوابین و حب المتطهرین»(سوره بقره / آیه 222)، «محققا خدا، توبه کاران و پاک شدگان را دوست می دارد». و بسیار بجاست که دستور توبه ای را از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با کیفیت خاصی منقول است، به جا بیاورد و از برکات عظیمه ی آن برخوردار گردد.

مرحله سوم: انقطاع از غیر خدا؛ هر که هست

«و ودع الدنیا و الـــراحه و الخلق»، «دنیا و آسایش و دلبستگی به خلق را واگذار و با همه، تودیع نما».

از مقدمات این سفر که سیر به سوی خداست، انقطاع تام و تمام از ما سوای خداست. باید چنین فرض کند که به سفر مرگ می رود و دیگر برنمی گردد. رو به حرم خاص حضرت رب العالمین کرده و به دیدار ملک العرش می رود. با چنان مقصدی اعلی، دل به مغازه و خانه و زن و فرزند بستن، راستی که سفاهت است و حاکی از فقدان معرفت. آری! سزاوار آن است که با استعانت از حول و قوه ی پروردگار و ایجاد اشتیاق به سعادت و مثوبات عالم آخرت در دل، از تمام علایق و محبو بات، بر کند و برای امتثال امر خدا و تسهیل کار بازماندگان، وصیتی جامع و قاطع بنویسد. امر صغار و ثلث اموال و دیگر  مطالب را واضح و روشن سازد که اگر از روی مشیت حضرت حق، در اثناء سفر، به رحمت ایزدی پیوست، کارها رو به روا باشد و کسی به زحمت و کلفت، مبتلا نشود. چه بجا و مناسب است که آدمی، از این قطع علایق «اختیاری» حج، به لحظه ی قطع علایق «اضطراری» مرگ، منتقل شود که عاقبت، لحظه ای می رسد که خوا ناخواه از محبوبات، جدایش می کنند. همچنان که در سفر حج، توشه ای به قدر طول سفر و مرکبی برای انتقال به مکه لازم دارد، در سفر مرگ نیز توشه به قدر طول سفر و مرکبی برای انتقال به عالم قبر می خواهد، اما چه نزدیک و قطعی است آن انتقال و چه طولانی است آن سفر. «آه من قله الزاد و طول الطریق و بعد السفر». باری! تفو یض امر به خدا کرده و اهل و عیال خود را به نگهبان و نگهدار حقیقی بسپارد و رو به راه آورد. «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» (سوره یوسف/ آیه 64«پس خدا بهترین نگهبان و مهربانترین مهربانان است». «بسم الله و بالله و من الله و الی و فی سبیل الله. اللهم الیک اسلمت نفسی و الیک وجهت وجهی و الیک فوضت امری فاحفظنی بحفظ الایمان من بین یدی و من خلفی و عن یمنی و عن شمالی و من فوقی و من تحتی و ادفع عنس بحولک و قوتک فانه لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم». این دعا از حضرت امام سجاد علیه السلام منقول است که می فرمودند: «ما ابالی اذا قلت هولاء الکلمات لو اجتمع علی الإنس و الجن»، «من با گفتن این کلمات (و سپردن خود به خدا) ترس و باکی نخواهم داشت، گر چه جن و انس، برای زیان رساندن به من همدست و مجتمع گردند «صدمه ای به من نخواهد رسید».

اتخاذ رفیق

مطلب مهم دیگری که رعایتش لازم و مناسب با مرحله ی انقطاع است، موضوع «رفیق و همسفر» در این سیر وسلوک روحانی است. به همان اندازه که موجبات مشغله ی قلبی و اسباب دل مشغولی در این سفر، مضر به حال انسان است و باید بکوشد تا چیزی یا کسی که او را از یاد خدا مشغول می کند و به بیهوده گویی و بیهوده کاری و باطل گذرانی وادارش می نماید، همراهش نباشد به همان مقدار و بیشتر، موجبات تذکر و اسباب یادآوری خدا و توجه به دقایق و اسرار حج و ایجاد حالات خوش روحی، برای این مسافر الهی بسیار نافع است و لازم، و باید در این امر، سعی بلیغی بنماید تا با کسی رفیق و همسفر گردد که به راستی مذکر و منبه او باشد، با رفتار و گفتار و حالات معنوی اش دایما او را در حال توجه نگه دارد و از عروض حال غفلت و بطالت، مانع گردد. از مرافقت با اشخاص بطال و خوشگذران که حتی در این سفر روحانی هم که ایام معدودی بیش نیست و شاید در تمام عمر، بیش از یک بار نصیب انسان نشود، نمی توانند از خواب و خوراک معتاد و بذله گو یی ها و تفریح و تفرج های همیشگی خود دست بردارند و به کار مهم و مقصد فوق العاده عظیمی که برای آن، ترک وطن کرده، و سر به بیابان های مکه و حجاز گذاتشته اند، بپردازند، آری! از مرافقت و مصاحبت با این تیپ مردم بطال و مغفل، شدیدا بپرهیزد که این سفر، غیر سفرهای دیگر است و مقصد، فوق مقاصد عادی بشر است. هدف، بی نهایت گرانمایه و از دست دادنش، موجب خسران غیرقابل جبران است. جدا باید مراقب خود باشد و هر لحظه اش را مغتنم بشمارد و به رایگان از دست ندهد و به خود بگوید: ای غافل! در گذشته ی عمر، این همه خورده و خوابیده و تفریح و تفرج ها نموده ای، با رفقا و دوستان، در سفر و حضرهای دگر، گفتن و خندیدن ها داشته ای، خرید و فروش ها کرده و بهره های مادی برده ای، حال، این توفیق بسیار بزرگ الهی نصیب گشته و رو به خانه ی حق و دیار جمیل مطلق می روی. از کجا معلوم بار دگر، عمر، وفایی کند و چنین موفقیتی نصیب شود؟ بکوش و بهره ی خود را بگیر. از مقدار خواب و خوراک معمولی ات کم کن. از تفریح و تفرج ها و ظریفه گویی های زاید، بپرهیز. از کمبود کم و کیف غذا و مسکن، نگران مباش. از خرید امتعه ی سوغاتی، کوتاه بیا. این همه بگذار تا وقت دگر که با چنین سفری مناسب نیست. «انتهزوا  الفــرص فانها  تمــر مـــر السحاب»، «فرصت های زود گذر را مغتنم بشمارید که همچون ابر زودگذر، از بالای سر، رد می شود، یک وقت به خود می آیید که ابر بهاری رفت و باران رحمت به شما نرسید». این فرصت کم را بیدار باش که مدت خواب، بعد از این زیاد است. آنقدر در دل خروارها خاک و سنگ بخوابی که جمجمه ات لانه ی مار و مور گردد و گوشت های بدنت خوراک کرم زیر زمین شود.

حسن خلق

«و احسن الصحبه»، «نیکو مصاحبت کن».

خوش رویی و خوش خویی در همه جا و با همه کس نیکوست، اما در سفر حج و با همسفران حج، به مراتب نیکوتر زیرا سفر، سفر به سوی خداست و همگی میهمانان خدا هستند. اکرام مهمان، اکرام میزبان است. قال الصادق علیه السلام: «ان الخلق الحسن یمیث الخطیئه کما تمیث الشمس الجلید»، «خلق نیکو، گناه را آب می کند آنچنان که آفتاب، یخ را آب می کند». و حسن خلق، نه تنها آن است که آزارش، به کسی نرسد بلکه وقتی در حد تمام است که تحمل آزار دیگران نیز بنماید و بلکه بالاتر، در مقابل ایذای آنان، خفض جناح کرده و خدمتگزاری و احسان و احترام از خود نشان بدهد. دقیقا مواظب باشد که کوچکترین کلمه ی ناروا و رفتار ناپسند، از درشت گویی و ترش رویی، از او صادر نشود و چنین فرض کند که همه نسبت به او حق اذیت دارند و او نسبت به احدی، حق آزار ندارد، و همه را به حساب خدا بگذارد و جبران آن را از خدا بخواهد. وقتی فکر، این چنین شد، در آن موقع، تمام ناملایمات، بر او ملایم می شود و همه ی دشواری ها در نظرش آسان می آید و هر تلخی در ذایقه اش شیرین می گردد و از تحمل آزار دیگران نیز لذت می برد.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- حج، برنامه تکامل – از صفحه 139 تا 146

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402193