موعظه ای لطیف درباره حج حقیقی

در مقامات حریری، درباره زیارت خانه خدا به طوری که راستین و اثر گذار باشد، چنین آمده است: «یا معشر الحجاج الناسلین من الفجاج، ا تعقلون ما تواجهون و الی من تـــتوجهون؟ ام تدرون علی من تقدمون و علام تقدمون؟ اتخالون ان الحج هو اختیار الرواحل و قطع المراحل و اتخاذ المحامل؟ ام تظنون ان النسک هو نضو الاردان و انضاء الابدان و مفارقه الولدان و التنائی عن البلدان؟ کلا و الله بل هو اجتناب الخطیئه قبل اجتلاب المــطیه و اخلاص النیه فی قصد تلک البنیه و امحاض الطاعه عند و جدان الاستطاعه و اصلاح المعلاملات امام اعمال الیعملات. فو الذی شرع المناسک للناسک و ارشد السالک فی اللیل الحالک ما ینقی الاغتسال بالذنوب من الا نغماس فی الذنوب و لا تعدل تعریه الاجسام بتعبیه الاحرام  و لا تغنی لـــبسه  الاحرام عن التلبس  بالحرام و لاینفع  الا ضطباع  بالازار مع الا ضطلاع بالازار و لا یجدی التقـــرب بالحلق مع التقلب فی ظلم الخلق و لا یرحض التنسک بالتقصیر و لا یسعد بعرفه غیر اهل المعرفه و لا یزکوا بالخیف و لا یشهد المقام الا لمن استقام و لا یحظی بقبول الحجه من زاغ من المحجه فرحم الله امرء صفا قبل مسعاه الصفا و ورد شریعه الــرضا قبل شروعه الی الاضاء و نــزع عن تلبیسه قبل نـــزع ملبوسه و فاض بمعروفه قبل الافاضه من تعریفه»، «ای گروه حاجیان که دره ها و راه های پهناور بیابان را به سرعت می پیمائید! آیا هیچ می اندیشید که با چه مواجه می شوید و رو به که می آورید؟ یا می دانید وارد برچه کسی می گردید و اقدام به چه کاری می نمائید؟ آیا چنین می پندارید که حج، همانا برگزیدن مرکب ها و نشستن در محمل ها و پیمودن راه ها و طی منزل هاست؟! یا گمان می کنید عبادت، تنها کندن جامه از تن و لاغر نمودن بدن و جدا شدن از فرزند و زن و دور افتادن از وطن است؟! نه هرگز به خدا قسم. بلکه حج، پیاده گشتن از مرکب گناه است پیش از سوار شدن بر مرکب راه. خالص نمودن نیت است در قصد زیارت. محض امتثال امر و اطاعت است به هنگام توانایی و استطاعت. اصلاح کار خود با مردم است و ابراء ذمه از حقوق الناس، پیش از به راه انداختن مرکب های ورزیده و خوش رفتار. قسم به تنظیم کننده ی برنامه ی بندگی سالک راه، و ره نماینده ی رهروان در دل شب های سیاه که شستشو دادن تن، با چند دلو آب بیرون کشیده ی از ته چاه، بی نیاز نمی کند از تطهیر جان فرو رفته ی در چاه گناه. عریان نمودن جسم از قبا و کفش و کلاه، برابری نکند با مجهز ساختن روح از برای احرام ورود به درگاه اله. چه فایده از پوشیدن جامه ی احرام، برای فرد پیچیده ی در انواع کسب و کار حرام؟ چه بهره می برد از طواف به صورت در حال انکسار، آدمی که به جان، حمال فراوان وزر است و وبال؟ نفعی ندهد تراشیدن سر در منا با آلودگی به مظالم و غلتیدن در لجنزار تعدی به حقوق بندگان خدا. کوتاه نمودن موی شارب و چیدن ناخن، چگونه بشوید قذارت مال مردم خوردن و خون مردم مکیدن را؟ در عرفات، آنکس به سعادت رسد که صاحب عرفان و بصیرت باشد. چه تناسب با مسجد خیف دارد، آنکس که پلیدی ظلم و حیف از دست و زبانش بارد؟ حضور در مقام ابراهیم نیابد مگر کسی که در مقام طاعت و بندگی، ثابت قدم بماند. بهره ای از حج نبرد، کسی که از طریق مستقیم حق، به انحراف گراید. پس رحمت خدا بر مردی که پیش از سعی در کوه صفا به صفای قلب خود فزاید و قبل از سرازیری در مسعی، به آبشخور رضا درآید. پیش از آن که لباس از تن و کفش و کلاه از پا و سر بردارد، حجاب غش و تلبیس و دغل، از چهره ی جان بزداید. قبل از شروع به افاضه ی از عرفات، به افاضه ی خیر و نیکی و احسان بپردازد».


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- حج، برنامه تکامل – از صفحه 325 تا 327

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402208