مسأله بدبینی در کودکان

کودکان معمولا افرادی شاد و با نشاط و در برخوردها با حسن نیت اند. اگر شما با ملایمت و خوشروئی چیزی را از او بخواهید و یا به او وعده خدمتی بدهید آن را می پذیرند و باور می کنند، حتی اگر بگوئید خود را در این چاله بینداز تا به شیر ینی و شکلاتی دست پیدا کنی آن را باور دارد. این امر از سوئی به علت صفا و خلوص آنها و از سوی دیگر ناشی از کمی تجربه و جهل و غفلت آنان است. او به طور فطری پاک، امین و صادق است. حرف دیگران را  باور دارد، گمانش این است که جز راست نمی توان گفت، اعتقادش این است که جز عدالت را نمی توان پذیرا شد و این طبیعت و سرشت در همه  انسانها وجود دارد و نعمتی  خدا دادی و به تعبیر اسلام همان فطرت الهی است. او بعدا در عرصه حیات و در کشاکش زندگی، در برخوردها و معاشرت ها با شرایطی مواجه می شود که درمی یابد برخی از افراد در جریان خلاف آن هستند و این کیفیت را مورد توجه  و عمل قرار نمی دهند. به همین نظر نوعی بدبینی و بی اعتقادی در او پدید می آید و سعی می کند حائلی بین خود و دیگران پدید آورده و به  اصطلاح عوام از این پس دست به عصا راه برود.

مسئله بدبینی:

بدبینی ناشی از بدگمانی است و بدگمانی خود حاصل تجربه ها و برخوردهای ناسالم بین کودک و دیگران است. جلوه ساده بدبینی در همه ماها وجود دارد و شاید وجود آن ضرر هم باشد. ما ناگزیریم در زندگی روزمره گاهی با شک و احتیاط به پیش  برویم و در برخوردهای خود راجع به صداقت و صفای دیگران شک داشته باشیم. در غیر این صورت کلاه ما پس معرکه خواهد بود و بدکاران دمار از روزگار ما برمی آورند. اما این حالت و طرز فکر نباید به افراط کشانده شود، زیرا در آن صورت ادامه زندگی بسیار دشوار و حتی محال خواهد شد.  آنچه ما درباره بدبینی مطرح می کنیم همین حالت افراطی در بدبینی است. فرد بدبین کسی است که به تمام مقررات خانه، مدرسه و اجتماع، چه خوب و چه بد اعتماد ندارد و درباره همه امور و جریانات منفی باف است. این چنین حالتی را از اختلالات مهم روانی به حساب آورده اند که زندگی را بر افراد تیره می کند. در کودکان به میزانی اندک و در سطحی محدود وجود دارد و در بین بزرگترها شایع تر است. شما مردانی را در محیط اجتماعی یا خانوادگی می بینید که سوءظن و بدبینی شان نظام خانواده را به تزلزل کشانده است و روزگار آنها را تیره کرده است. بیماران اسکیزوفرن یا شیزوفرن (در گذشته اسکیزوفرنی را جنون جوا نی یا جنون پیش رس می خوانده اند) اغلب دچار همین حالتند و زندگی خانوادگی شان غیرممکن می گردد. کودکان مبتلا به این بیماری که صورتی ارثی هم دارد دیده می شوند، ولی خوشبختانه عده شان بسیار نیست.

جلوه ها و حالات:

کودکان بدبین با ابراز حالاتی ابتلای خود را به این اختلال نشان می دهند که برخی از آنها ممکن است به صورت زیر باشد: اغلب تمایلات و گمان شان به جانب بدبینی و منفی بافی است و روی چنین وضعی ایستادگی می کنند و با همه تردیدی که در این زمینه دارند سعی می کنند آن را به خود و دیگران بقبولانند و ثابت کنند که حق با آنهاست.

- قضاوتی نادرست و اشتباه آمیز دارند، آنچنان که به نظر می رسد در آن سوء نیتی وجود دارد.

-تشخیص شان اغلب خطاست و اگر فردی از روحیه آنها آگاه نباشد آنان را به غرض ورزی متهم می کند.

- به ارزش ها بی اعتنائی دارند که این خود آفت اخلاق و حتی منطق و سنجش درست است.

- کودکان دیگر همیشه از او وحشت دارند که نکند عمل درست شان را حمل بر نادرستی کند.

- فردی است منزوی، گوشه نشین و از دور می خواهد ناظر باشد و داور.

- گاهی چنان در افکار خود غرق می شوند که متوجه آنچه که در اطرافشان میگذرد نمی شوند.

-  اگر اینان فیلم ناراحت کننده ای ببینند بغض می کنند و در برابر آن شدیدا ناراحت می شوند.

-  چهره شان چهره ای ملامت بار و غم انگیز است، بدان خاطر که همه اعمال و موضعگیری دیگران را غرض آلود تصور می کنند.

- و بالاخره اینان به علت بدبینی، روزگار تاریکی را می گذرانند و گاهی همه بدبختی ها را متوجه خود و شانس خود به حساب می آورند و حساسیت مبالغه آمیزی را از خود نشان می دهند. دوست دارند حرکتی نداشته باشند، با دیگران دیداری نکنند، در خود و خاطرات خود سرگرم باشند.

ماهیت اندیشه و رفتار

ماهیت اندیشه و رفتارشان اختلالی روانی است. عقل و فکر سلیم بر آنان حاکم نیست. اگر بلائی ناگهانی پدید آید و عده ای را قربانی کنند و از جمله بر او هم آسیبی وارد آید نمی تواند باور کند که این امری تصادفی و غیر قابل پیش بینی بوده است. فورا به فکر نقشه قبلی می افتد، در این اندیشه است که دیگران خواستند به او آزار  برسانند. اینان در پی آن هستند که هر عیب و نقص اخلاقی را که خود درباره دیگران تصور می کنند اصلاح نمایند و عیوب شان را تصحیح کنند، از دیگران بخواهند که با چشم باز به پیش روند. گاهی اینان عیب و صفتی ناپسند را در خود دارند، و خود موجد آن بوده اند. سعی دارند آن را هم به دیگران نسبت دهند و این خود نوعی فرافکنی است. ماهیت رفتار بدبینانه ماهیت اندیشه غرض آلوده است، ماهیت احساس نقشه کشی است. همان عیوبی که در کارشان وجود دارد زمینه را برای بدبینی ها و بدگمانی هایشان فراهم می آورند. خود ممکن است آلوده باشند همه را آلوده می انگارند، خود ممکن است ریاکار باشند، همه را ریاکار می اندیشند. در کل باید گفت صفاتی را که در خود می یایند به دیگران نسبت می دهند. شگفت آور این است که نمی خواهند این نقص را در خود پذیرا شوند.

آغاز این حالت

مساله بدبینی در افراد عمومیت دارد و حتی بخشی از آن لازمه زندگی ماست. توصیه ها هم همین است که در روابط و برخوردها جنبه احتیاط و آینده نگری را از دست ندهیم. امیرالمومنین (ع) فرمود: «دوستت را چندان دوست بدار که اگر روزی کارت به دشمنی کشید اسرارت را برملا شده نیابی و دشمنت را چندان دشمن بدار که اگر کارت به دوستی کشیده شرمنده نباشی....».  مقدمات این امر از حدود سنین 7 تا 13 ماهگی پدید می آید. کودک در دنیای کودکی خواسته ها و توقعاتی دارد و به هنگامی که دریابد خواسته های او تحقق نمی یابند در خود فرو می رود و به اطرافیان و زندگی بدبینی مختصری پیدا  میکند. این بدبینی در سنین بعد در سایه تجارب تلخ و ناگوار عمیق تر شده و وضع روحی او را درهم می ریزد. به هر میزان که نیاز آدمی شدیدتر و عدم رسیدگی به کار و زندگی و رفع نیازش بیشتر باشد دامنه بدبینی شدیدتر و گرفتاری افزونتر می گردد. این حالت اگر در افراد اصلاح شود از سنین 9 به بعد دامنه پیدا کرده و در سنین نوجوانی و بلوغ به اوج می رسد. متاسفانه برخی از والدین بدبین، خشن و ستیزه گر این زمینه را در کودکان رشد می دهند و وضع او را از بد بدتر می کنند. طفلی است که به علت ضربه خوردن در امر حیله گری ها ناراحت و بدبین است، اگر با حیله جدیدی مواجه شود مشکل او دو چندان خواهد شد. در هر حال مشکل در همه عمر متجلی است ولی پایه و اساس آن به دوران کودکی مربوط می شود.

تیپ اینها:

کودکان بدبین از چه تیپ و سنخی هستند، چه شرایط و عواملی آنان را به  این صحنه و وادی کشانده است و یا لا اقل چه زمینه هائی موجب این امر شده است؟ پاسخ این است که اینان اغلب از تیپ خانواده هائی بوده اند سختگیر و پرتوقع، خواستار مبادی آداب و متوقع از اینکه فرزندانشان فوق العاده جدی و فعال بار آیند و والدین در سایه رشد آنها بتوانند غرور خود را ارضا کنند. افرادی هستند بزرگ منش، کبر فروش، دیر آشنا، دیر مانوس که به سادگی با افراد مختلف آشنا نمی شوند و هم رغبتی به انس بسیار ندارند. خود را فوق العاده مهم می پندارند و چون گمان دارند که دیگران آنچنان که باید حق آنها را رعایت نمی کنند کینه شان را به دل می گیرند. بسیاری از بدبینی شان در همین رابطه است. گمان دارند شأنشان بالاتر از آن است که دیگران درباره شان مرعی می دارند و حق شان بالاتر از حق احترامی است که دیگران درباره آنها مرعی می دارند. اینان از تیپ افراد ناتوانند که طبعا پرتوقع نیز خواهند بود. گمان دارند که همه وظیفه دارند زیر بازوی آنها را بگیرند و اگر چنین نکنند به نظرشان آدم های بدی هستند. همچنین از نظر اخلاقی فریب اخلاقی دارند، در تطابق دچار دشواری هستند. خیالبافی دارند و تمام وقت و عمرشان در این راه صرف می شود. نگران رشد و  پیشرفت دیگرا نند و اگر در دیگری رشدی دیدند می کوشند آن را به نحوی نادیده بگیرند و آن را خنثی کنند.


منابع :

  1. دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 354 تا 356 و صفحه 359 تا 362

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402290