معرفی علوم انبیاء در کلام قرآن

از آیات مختلف قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که جمعی از انبیاء الهی، علاوه بر علومی که مربوط به هدایت و تربیت خلق و حفظ نظام جامعه انسانی و رسانیدن آنها به اهداف نهایی آفرینش بوده است، دارای علوم دیگری نیز بوده اند که موارد زیر را می توان یاد کرد:

1- تعلم موسی از خضر

در سوره کهف سرگذشت موسی و تعلیم او از یک مرد الهی که قرآن نام او را ذکر نکرده ولی طبق قول معروف «خضر» بوده است، با تعبیرات بسیار ظریف و حساب شده ضمن 23 آیه بیان شده است (از آیه 60 تا 82 سوره کهف). این ماجرا به خوبی نشان می دهد که موسی (ع) با نشانه ای که در دست داشت به دنبال آن معلم الهی می گشت تا از علومی که خدا به او تعلیم داده بود بهره ببرد، و لذا هنگامی که بعد از یک ماجرای مفصل به او رسید گفت: «هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا»، «آیا من از تو پیروی کنم (و همراه تو بیایم) تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی!» ‌(کهف/66). او موافقت کرد و موسی (ع) به اتفاق او حرکت نمود، و در مجموع با سه حادثه ظاهرا زننده و ناپسند (به خاطر اینکه از باطن آن خبر نداشت) برخورد نمود، نخست سوراخ کردن یک کشتی که متعلق به گروهی ازطبقه کم درآمد بود، و وسیله امرار معاش آنها محسوب می شد، دوم کشتن یک جوان، و سوم تجدید بنای دیواری که در حال فرو ریختن بود، بی آنکه هیچ دلیلی برای آن ظاهرا وجود داشته باشد، و در هر بار فریاد اعترض موسی(ع) برخاست چرا که در این سه حادثه احکام مهمی از شریعت ظاهرا به خطر افتاده و پایمال شده بود. در حادثه اول مصونیت اموال مردم از سوی خضر نقض شد، و در حادثه دوم مصونیت جان انسانها، و در حادثه سوم عملی ظاهرا بدون دلیل از او سر زد، و آن ساختن دیواری که در حال فرو ریختن بود بی آنکه مزدی در برابر آن بگیرد، و یا دلیلی بر لزوم آن وجود داشته باشد. سرانجام خضر، اسرار نهائی این کارها را برای او فاش ساخت، تا به فلسفه و حکمت آنها پی برد. معلوم شد که اگر کشتی را سوراخ نمی کرد، پادشاه غاصبی آن را به تصرف خود درمی آورد و صاحبان کشتی بیچاره می شدند، و اگر آن جوان مرتد کشته نمی شد بیم این می رفت که پدر ومادر صالح خود را نیز گمراه سازد. در زیر آن دیوار نیز گنجی نهفته بود که به یتیمانی تعلق داشت و پدر آنها مرد با ایمان و صالحی بوده، خدا می خواست از این طریق، گنج آنها محفوظ بماند تا زمانی که یتیمان به حد رشد برسند و آن را استخراج کرده مورد بهره برداری قرار دهند. گرچه موسی که مأمور به ظاهر شریعت بود نمی توانست بیش از این با خضر که مأموریتهای دیگری داشت بماند، و طبق تعهدی که سپرده بود جدا شد، ولی از این داستان نه تنها در سه مورد علم تفصیلی به اسرار پنهانی پیدا کرد بلکه به طور کلی آگاه شد که بسیاری از حوادثی که ظاهری زننده دارند در باطن اسباب خیر و سعادتمنند، و ما به خاطر علم محدودمان آنها را ناخوشایند می پنداریم، درحالی که اگر از حقیقت امر آگاه شویم به اهمیت آن پی خواهیم برد و خشنود خواهیم شد. اینها علومی بودند که علاه بر علوم شریعت به موسی تعلیم شد، و از آن بالاتر خود خضر که او هم از پیامبران بزرگ الهی بود به طور گسترده از این علوم آگاهی داشت.

2- آگاهی داود از تهیه وسیله دفاعی

در دو سوره از قرآن مجید در مورد ابداع زره مناسب که یک وسیله دفاعی موثر برای جنگهای زمانهای پیشین محسوب می شد از سوی داود، پیامبر بزرگ الهی بحث شده است. در یکجا می فرماید: «و علمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل انتم شاکرون»، «ما ساختن زره را به داود تعلیم دادیم تا شما را در جنگهایتان حفظ کند، آیا شکرگزاری (یه این نعمت الهی را) می کنید» (انبیاء/ 80). از این آیه به خوبی معلوم می شود که ابداع و اختراع این وسیله دفاعی به تعلیم الهی، و در عصر داود صورت گرفت، در حالیکه می دانیم ضرورتی ندارد که پیامبر الهی مبتکر و ابداع کننده چنین موضوعی باشد. و در سوره سبا آیه 10 و 11 می فرماید: «و النا له الحدید- ان اعمل سابعات و قدر فی السرد واعملوا صالحا انی بما تعلمون بصیر»، «ما آن را برای او (داود) نرم کردیم (و دستور دادم) زره های کامل و فراخ بساز، و حلقه ها را به اندازه متناسب کن و عمل صالح بجا آورید که من به آنچه انجام می دهید بینا هستم». شک نیست که این دستور نشان می دهد داود به فرمان الهی دست به ساختن چیز بی سابقه ای زد که علم و آگاهی آن را از سوی خدا یافته بود، و مسأله نرم ساختن آهن را برای او ممکن ساخت، خواه جنبه اعجاز داشته باشد و یا به صورت یک تعلیم الهی با استفاده از وسائل و اسباب، و در هر صورت ابتکار این امر (ساختن مفتولهای نازک و محمکم برای بافتن زره در آن زمان به گونه ای که هم پوشیدن آن راحت باشد، و هم مانع تحرک سربازان نشود، و هم در مقابل ضربه تیر و شمشیر و خنجر مقاومت کند) کار مهم و پیچیده ای بود، و اهمیت آن در آن عصر کمتر از ابداع سلاحهای مهم دنیای امروز نبود. ممکن است آیه 15 سوره نمل نیز اشاره به همین علم و دانش داود در زمینه تهیه این وسیله دفاعی یا به اضافه علم دیگر باشد آنجا که می فرماید «ولقد آتینا داود و سلیمان علما»، «ما به داود و سلیمان علم مهمی بخشیدیم».

3-آگاهی یوسف از تعبیر خواب

آیا خواب می تواند از حوادث آینده پرده بردارد و مسائلی را روشن سازد؟ اگر جواب این سوال مثبت است کدام خواب است و در هر صورت آیا خوابها با زبان کنایه و سمبلیک سخن می گویند، یا صریح و یا گاهی با صراحت با کنایه؟ و در صورت دوم زبان کنایه خواب را چه اشخاصی می دانند و این علم در اختیار کیست؟ و اصولا حقیقت خواب دیدن چیست؟ و رویا چگونه در روح و ذهن آدمی نقش می بندد؟ اینها سوالات پیچیده ای است که پاسخ به آنها بحثهای مفصل و طولانی را می طلبد، و از موضوع سخن ما خارج است. آنچه از نظر بحثهای قرآنی مسلم است این است که خواب به طور اجمال ممکن است با زبان کنایه، و یا با صراحت مسائل را بازگو کند، و قرآن مجید به هفت رویای صادقانه در سوره های مختلف، اشاره کرده است که می توانید شرح آن را در جلد اول کتاب پیام قرآن در بحث منابع معرفت «منبع ششم- کشف و شهود» مطالعه فرمائید. بعضی از این خوابها با زبان کنایه بوده است (مانند خواب پادشاه مصر) و بعضی با صراحت مانند پیامبر اسلام (ص) درباره ورود مسلمانان به مسجدالحرام و انجام مراسم زیارت خانه خدا. قرآن مجید در سوره یوسف با صراحت می گوید ما این علم را به یوسف یاد دادیم، و در آیه 6 می خوانیم: «وکذلک یجتبیک ربک ویعلمک من تاویل الاحادیث»، «اینگونه خداوند تو را برمی گزیند و علم تعبیر خواب به تو می آموزد»، و در آیه 21 همین سوره می فرماید: «و لنعلمه من تاویل الاحادیث»، «هدف این بود که ما او را چیزی از علم تعبیر خواب تعلیم دهیم.». سپس نمونه هائی از تعبیر خواب یوسف، چه برای زندانیان که خوابهای خود را برای او بیان کردند، و چه برای ملک مصر، در آیات این سوره منعکس شده است که همگی حکایت از آگاهی کامل او از علم تعبیر می کند. مسلما اگر پیامبران از تعبیر خواب آگاهی نداشته باشند مشکلی در شرائط نبوت آنها حاصل نمی شود ولی این علم می تواند در مقاطع مختلفی در پیشرفت کار آنها، و موفقیت هرچه بیشتر در برنامه ها، کارساز باشد.

4- آگاهی از منطق الطیر

در حالات سلیمان در قرآن مجید اشاره به نوع دیگری از علم و آگاهی شده است که در بدو امر عجیب به نظر می رسد، و آن مسأله  آگاهی از سخن گفتن با پرندگان و آشنائی به گفتار آنها است. در آیه 16 نمل می خوانیم: «و ورث سلیمان داود و قال یاایها الناس علمنا منطق الطیر»، «سلیمان وارث داود شد و گفت ای مردم سخن گفتن پرندگان به ما تعلیم داده شده است». در اینجا سخن بسیار است: آیا به راستی حیوانات سخن می گویند؟ و سخن گفتن آنها چگونه است؟ همین صداهای مختلفی است که در حالات گوناگون از خود بیرون می رسند، یا برنامه مرموز دیگری است؟ شک نیست که پرندگان در حالات مختلف مانند خشم و رضا و گرسنگی و تشنگی و بیماری و ناراحتی، صداهای متفاوتی دارند، و کسانی که آشنائی مختصری با وضع آنها داشته باشند مفهوم آنها را می فهمند. ولی بعید است آیات فوق و مانند آن ناظر به این معنی باشد، چه اینکه از مطالب دقیقتر و باریکتر و بالاتری حکایت می کند، بحث از تفاهم و گفتگوی آنها با انسان است، و سخن گفتن از یک سلسله مفاهیم بلند و بالا. گرچه ممکن است کسانی امثال این آیات را حمل بر کنایات و یا زبان اسطوره ها کنند، به گمان اینکه  چنین چیزی درباره حیوانات امکان ندارد، معجزه داشتن سلیمان و آگاهی او از علوم خاص الهی هرگز محال نیست، مساله این است که آیا حیوانات اصولا چنین فهم و شعوری را دارند؟ مثلا درباره آفتاب پرستی ملکه سبا و مشرک بودن او سخن بگویند؟ولی دقت در اسرار زندگانی پرندگان و مطالب عجیبی که دانشمندان از هوش و مهارت و دقت آنها نقل می کنند نشان می دهد که فرض بی شعوری حیوانات مخصوصا پرندگان یک فرض سطحی و نادرست است زیرا: مطالعات دانشمندان نشان می دهد که بسیاری از حیوانات وضع هوا را حتی از چند ماه قبل پیش بینی می کنند، درحالی که انسانها با تمام وسائلی که دارند نسبت به پیش بینی وضع هوا در چند ساعت آینده گاه گرفتار اشتباه می شوند! و حیوانات غالبا از زلزله ها قبل از وقوع آن با خبر می شوند و عکس العمل نشان می دهند، حتی پیش از آنکه زلزله سنجهای دقیق مقدمات آن را ثبت کنند. عجائب زندگی زنبوران عسل، و ردیابی حیرت انگیز آنها نسبت به مراکز گلها، کارهای شگفت آور مورچگان و تمدن پیچیده آنان، آگاهی پرندگان مهاجر که گاه فاصله قطب شمال و جنوب زمین را طی می کنند، از وضع راهها، باخبر بودن بعضی از پرندگان از وضع نوزادان آینده خود، پیش بینی دقیق نیازهای آنها با نداشتن تجربه قبلی و امور دیگری از این قبیل که در کتابهای معتبر و مستند امروز آمده است همگی نشان می دهد که جای تعجب نست اگر آنها تکلم مخصوصی داشته باشند، و بتوانند با کسی که از الفبای تکلم آنها آگاه است سخن بگویند و رابطه برقرار سازند. آیات متعددی از قرآن مجید نشان می دهد که حیوانات برخلاف آنچه ساده اندیشان می پندارند برای خود درک و دیدی دارند، و حتی به عقیده بعضی تمام ذرات این جهان جمادات دارای نوعی شعورند، و به همین دلیل تسبیح عمومی آنها را یک تسبیخ آمیخته با شعور می دانند. آنچه در اینجا با توجه به آن لازم است مسأله آگاهی بعضی از پیامبران از «منطق الطیر» و سخن گفتن پاره ای از حیوانات است که نه به عنوان یک علم ضروری برای ادای رسالت بلکه به عنوان علمی که سبب کمال نبوت می شد دارا بوده اند.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی - تفسیر سوره ابراهیم (ع) – از صفحه 255 تا 262

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402542