نقش مخاطب در موسیقی اسلامی

واکنش مخاطبان به موسیقی غالبا با همهمه و سرو صدا همراه است. این سرو صداها گاهی از حد خارج می شود و در کار اجرا اخلال ایجاد می کند، چنانکه گاهی خودش به صورت یک اجرا در می آید، البته اجرایی آشفته و غیر خلاق. واکنش مخاطبان تا اندازه ای شبیه واکنشی است که از صوفیان سراغ دارند، یعنی هیجان زده و لاقید. اما صوفیان در بسیاری از آثار مهمی که درباره ی موسیقی نوشته اند، بر اهمیت سکوت و تأمل در هنگام شنیدن موسیقی تأکید کرده و گفته اند اگر موسیقی و سماع شخص را به حال وجد رساند، او طبعا ممکن است اختیارش را از دست بدهد، اما وقتی این حال به پایان می رسد باید جسما و روحا ساکت و آرام باشد. به تعبیر غزالی در احیاء العلوم، غالبا آرامترین فرد است که به حد اعلای وجد و بی خویشی می رسد. متفکران صوفی غالبا خاطرنشان می کنند که سکوت یکی از راه های موثر ارتباط با خداست. در برخی از سنت های قدیمی خاورمیانه، وقتی از دختری خواستگاری می شد، سکوت او نشانه ی موافقتش بود. می توان اینطور گفت که شخص در صورت سکوت، بسیار خالصانه تر از کسی است که با صدای بلند خداوند را می خواند و حضور او را درک خواهد کرد. موسیقی هم به حال از سکوت های به هم پیوسته تشکیل شده، و مقاطع سکوت، چه پیش از موسیقی چه طی آن و چه پس از آن، فضای بسیار مناسبی برای فکر و تأمل به وجود می آورد. این شاید یکی از انتقاداتی است که می توان به فرهنگ طرب وارد کرد زیرا در این فرهنگ سکوت و تأمل ناشی از آن مجال چندانی برای رخ نمایی ندارد. به واقع باید در اینجا میان دو گونه واکنش به موسیقی تمایز گذاشت. یکی واکنشی است پر جنب و جوش و پر سر صدا که عموما در اغلب اجراهای موسیقی در خاورمیانه و بسیار بیشتر در اجراهای صوفیان در هر جای جهان و به ویژه در جنوب شرقی آسیا که تصوف نفوذ چشمگیری دارد، اوج دارد، و دیگر واکنشی آرام و متین که احساسات شنونده، بیش ازجسم، روح او را درگیر می کند و او در عین حالی که عمیقا تحت تأثیر موسیقی قرار دارد، با سکوت خویش به آن پاسخ می گوید. البته کاملا خطاست اگر بپنداریم به راحتی می توان میان روح و جسم تمایز گذاشت، و اتفاقا یکی از اهداف متصوفه هم همین است که این تمایز را از میان بردارند. از طرف دیگر، آن نوع اعمالی که بسیاری از صوفیان به قصد قرب به خدا در موسیقی و سماع خود انجام می دهند بعید است که از بطن جان برخاسته باشد و بیشتر نوعی بازی و نمایش است و از بداهه پردازی واقعی اثری در آن نیست. اما وقتی نوازنده و شنونده واقعا با همه هماهنگ باشند و هر یک بتوانند به آنچه دیگری خلق می کند واکنش نشان دهند، آنگاه نوعی گفت وگو شکل می گیرد که شاید بازنمودی راستین از رابطه ی میان انسان و خالقش باشد. این روند با رشد تدریجی آگاهی، افزایش کند و آرام شناخت و معرفت و در نهایت بروز تحولی نسبی در شنونده همراه است، اما ضرورتی ندارد که برای نیل به این مراحل موقع شنیدن موسیقی یا آواز، نعره بزنیم و سرو دست تکان دهیم. همین سنخ رفتار و حرکات است که موسیقی یا آواز را در چشم ما به صورت نوعی بازی یا نمایش جلوه گر می کند، و از همین رو با خاتمه ی آن به سراغ کار و زندگی خود می رویم، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است، زیرا اصلا تاثیر عمیقی بر ما نگذاشته است.

در آثار متصوفه مراحل سیر تحول شخص جزء به جزء شرح داده شده، و هشدار داده شده است که نباید انتظار داشته باشیم این روند آسان یا معجزه آسا باشد، هرچند مراحلی از آن راحت و حتی اعجازگونه جلوه کند. از آنجا که هر دگوگونی ای زمان می برد، مدعیان وارد معرکه می شوند و می گویند با خرید کالای ایشان می توان راهی را که باید آهسته و پیوسته طی کرد، یک شبه پیمود. محبوبیت تصوف احتمالا ناشی از این تصور است که تصوف راه نسبتا آسانی برای تحصیل معرفت و کشف به دست می دهد، اما وقتی به شناخت بیشتری از این روش می رسیم، در می یابیم که عکس این قضیه صادق است. ما برای به یادآوری آنچه در ازل می دانستیم، این که خداوند خالق ماست و ما با خدا یکی هستیم، باید مسیری دشوار را طی کنیم، اما بسیاری از مدعیان تصوف با این واقعیت بیگانه اند یا نمی خواهند با آن رو به رو شوند. البته این موضوع مختص اسلام نیست و همه ی ادیان مراسم و آیین هایی دارند که گاه نقش برخی از این آیین ها در زندگی مومنان از تناسب خارج می شود. تصوف پیوسته ما را از این عدم تناسب برحذر می دارد، اما وقتی اعمالی را که زیر لوای موسیقی و سماع صوفیانه انجام می شود مشاهده می کنیم، به این نتیجه می رسیم که ظاهرا این هشدرها به اندازه ی کافی شفاف و قاطع نبوده است.


منابع :

  1. اولیور لیمن- مترجم: محمدرضا ابوالقاسمی – درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی – از صفحه 164 تا 166

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402571