بررسی ماهیت باغ در نگرش زیباشناسی اسلامی

برخی معتقدند مفهوم خاصی از فضا هست که مشخصا اسلامی است. همچنین خیلی ها نیز مدعی اند که نوع خاصی از باغ وجود دارد که باید باغ اسلامی نامید شود. گفتنی است این تفکر که باغ مظهر بهشت بر روی زمین است در اسلام بسیار مورد توجه بوده است، و چه نتیجه گیری ای طبیعی تر از این که بگوییم باغ در تمدن اسلامی واقعا برای خلق تصویر بهشت بر روی زمین ساخته می شود؟ در این جا خوب است به تأسی از فرچایلد راگلز خاطر نشان کنیم که پیوند زبانی میان لفظ فردوس یا جنت و باغ را نباید بیش از حد بزرگ کرد. درست است که قرآن بهشت را همچون باغی وصف می کند (بقره/ 25؛ محمد/15)، اما از این نمی توان نتیجه گرفت که در جهان اسلام باغ ها را به گونه ای می سازند که تجلی بهشت باشند. ضمن این که به لحاظ فقهی نیز بر چنین مقصودی اشکال وارد است، زیرا هرچه باشد، خالق اصلی همه ی باغ ها خداست (انعام/99 و 141) و دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم باغ زمینی مظهر باغ اخروی است یا اصلا می تواند باشد. درست است که شاعرانی مانند مولوی و سعدی غالبا باغ را با مثالی متعالی پیوند می دهند، اما واقعیت آن است که تقریبا همه ی شاعران فارغ از زمینه ی فرهنگی شان همین نگرش را به باغ دارند. لزومی هم ندارد که شخص حتما متعلق به فرهنگی دینی (و برخاسته از بیابان های بی آب و علف) باشد تا به جنبه های معنوی باغ پی ببرد. اتفاقا در فرهنگ های کاملا غیر دینی این تلقی که باغ زمینی نشانه ای از بهشت است برجسته هم هست. نویسندگان و شاعرانی که در نوشته ها و سروده های خود از باغ سخن می گویند عمدتا باغ را با بهشت مقایسه می کنند و این مقایسه بیشتر جنبه ی فرهنگی دارد تا دینی. این استدلال هم از اساس اشتباه است که آب چون در خاورمیانه عنصری بسیار حیاتی است در باغ اسلامی حضوری چشمگیر دارد. اولا چنین نیست که آب در کل خاورمیانه کالای کمیابی باشد. بخش هایی از خاورمیانه در گذشته با کمبود آب رو برو بوده، و امروزه هم در بخش هایی چنین وضعیتی حاکم است، و در این میان صحرا جایی است که آب قیمت طلا را دارد، اما بسیاری از بخش های خاورمیانه پر آب است و در گذشته هم قطعا چنین بوده است. پس کل جهان اسلام صحرای تفتیده نیست. اتفاقا یکی از مشکلات شهر مکه سیلاب خیز بودن آن است، زیرا در دره ای واقع شده است که هنگام وقوع بارش های شدید در آن سیلاب به راه می افتد. در ثانی، این تصور که آب در طراحی باغ اسلامی اهمیت ویژه دارد نیز محل تردید است، زیرا هرکس که با ساختار باغ در فرهنگ های مختلف آشنا باشد، در همه ی فرهنگ ها آب در طراحی باغ اهمیت دارد، چه در کشورهای پر آب چه در کشورهای خشک، کما اینکه اهمیت درخت و گیاه در طراحی باغ در هر دو آب و هوا تا حدودی یکسان است. برای مثال آندره لونوتر، طراح فرانسوی  باغ در سده ی هفدهم، در طراحی باغ های ورسای فقط به گلکاری و درخت کاری و ساختمان سازی بسنده نکرده و به امر پادشاه آب نماهای بسیاری، از جمله چندین حوض و آبشار، را نیز در طراحی خود گنجاند. ورسای اگر چه در ناحیه ای کاملا مرطوب از فرانسه واقع شده است، به هیچ رودی وصل نیست، و برای همین تلمبه ها و منبع های بسیار پیچیده و گران قیمتی برای راه اندازی این آب ها تدارک دیده شد. شاید دلیل اصرار لویی پانزدهم بر استفاده از آب در باغ هایش این بوده که می خواسته وجه دینی آب را نشان دهد، هر چند دلیل قطعی ای در تأیید این گمان در دست نیست، اما آنچه مسلم است نمی خواسته بهشت توصیف شده در قرآن را روی زمین شبیه سازی کند.

در هر حال، برخی توصیف قرآن از روده های چهارگانه ی بهشت را مبنای طراحی جویبارهای متقاطع باغ های اسلامی می دانند، اما واقعیت آن است که منشأ این نوع طراحی به تفکرات پیش از اسلام باز می گردد و طراحی خود باغ ها نیز بدون هیچگونه ارجاع مشخص به اسلام و منطبق با اوضاع و احوال محل صورت می گرفته است. فرچایلد راگلز در ادامه استدلال می کند که البته این باغ ها در مواردی، به ویژه وقتی مقبره ای در آن بنا می کردند یا بخشی از مجموعه ی بنای مسجد بودند، قطعا رابطه ای با بهشت داشتند، اما این موارد بسیار متأخر است. در اندلس باغ ها مظهر قدرت و شوکت حاکم بودند و «دلالت سیاسی شان خیلی بیشتر از معانی دینی شان بود». همانگونه که در بسیاری از نقاشی های ایرانی می بینیم، گاه هدف از احداث باغ به هیچ رو دینی نبوده است. در ترکیه نیز، به گفته ی نجیب اوغلو، باغ هایی برای مقاصد دینی ساخته نشده است، بلکه در واقع مظهر قدرت سیاسی و مکانی دنج برای برپایی مجالس بزم و شادخواری، گشت وگذار در طبیعت یا قرارهای عاشقانه بوده است. سلاطین ترک ظاهرا آنقدرها در باغ هایشان قدم نمی زدند، بلکه در آنها جلوس می کردند. از سوی دیگر امکاناتی که باغ ها برای لذت جویی فراهم می کردند به مذاق برخی افراد مانند اکبرشاه گورکانی خوش نمی آمد. البته باید خاطر نشان کنیم کسانی که نگرششان به زیباشناسی بر لعن و طرد هرگونه لذت مادی مبتنی است، طبعا با باغ میانه ی خوبی ندارند. به ویژه آنکه باغ مکان بسیار خوبی برای رها کردن خویشتن در لذات طبیعت و دل دادن به پدیده های عالم مادی، عالم کون و فساد، است و این امر از دیدگاه دینی مصداق توجه به ظواهر دنیوی است. البته قصد ما این نیست که بگوییم این نوع نگاه نگرش معیار در اسلام است، ضمن این که اصلا چیزی به نام نگرش معیار اسلامی وجود ندارد، و می دانیم که بسیاری از مسلمانان با این تفکر که باید از لذت های مادی چشم پوشید مخالفند. اسلام معمولا با رهبانیت و به کنج عزلت خریدن موافق نیست و خود را دینی متعادل می داند که در حد فاصل آسان گیری یهودیت و نفس کشی مسیحیت قرار می گیرد. از سوی دیگر، شکی نیست که در بسیاری از نحله های اسلامی، زهد و ریاضت مفهومی مهم و پایدار است و اذغان به وجود چنین گرایش هایی به ویژه به سبب تأثیری که بر شناخت و سنجش زیبایی دارند بسیار مهم است. باری، می گویند «ایرانیان ] نیز مانند ترک ها[ بر عکس غربیان چندان در باغ هایشان قدم نمی زنند، بلکه بیشتر دوست دارند از تماشای منظره لذت ببرند، هوایی بخورید؛ ازهمین رو، به مجرد این که وارد باغ ها می شوند در گوشه ای می نشینند و تا زمانی که باغ را ترک کنند از جایشان تکان نمی خورند.

باغ های باشکوه ایرانی، مثل بسیاری از فرهنگ ها، بیشتر مکانی برای تفرج و تأمل بوده است تا فعالیت های پر جنب وجوش. اما آسودن و غنودن در باغ مختص آن منطقه از دنیا و مختص آن فرهنگ نبوده و نیست، و در باغ های امروزی هم چه بسا مردم مدت ها گوشه ای بنشینند و به تماشا بپردازند. عبدالرحمن خاظر نشان می کند «بین زیباشناسی گورکانی، تصوف و باغ پیوندی مستحکم برقرار بوه است» زیرا «طراحی باغ ها معطوف به برجسته سازی و بازآفرینی طبیعت بوده است. هم گورکانیان و هم صوفیان رنگ های متنوع و نقش ونگار گل ها و شاخساران، و نوای جویباران و پرندگان را می ستودند و سایر جلوه های حسی اوقات مختلف روز و شب را دوست می داشتند. آن ها با شناخت و ستایش ویژگی های دل انگیز این مواهب طبیعی در واقع خداوند را حمد و سپاس می گفتند» (همان جا). بدین ترتیب می توان تفسیری اختصاصا دینی از باغ کرد و اجزای گوناگون آن را نشانه ای از امور عمیق تر و مهمتر دانست. پیشتر دیدیم که این مجادله بر بخش عمده ای از حوزه ی زیباشناسی اسلامی سایه افکنده است. مجادله بین این تفکر که لذت های مادی مقبولند زیرا به رشد معنوی می انجامند و این دیدگاه که چنین لذت هایی اساسا مانع از آن می شوند که شخص به راحتی بتواند سرچشمه ی واقعی طبیعت را بشناسد و بستاید. این مجادله بسیار خوب است و مباحث عمیقی را در زمینه ی نقش زیباشناسی در دین برمی انگیزد، مباحثی که ما کوشیده ایم به آن ها  وضوح ببخشیم. صرفنظر از اینکه کدام سوی این مجادله را پذیرفتنی تر بدانیم، هر دو طرف گویای دشواری ها و امکانات زیباشناسی دینی است. اگر یکسره مادیت جهان را بپذیریم و به آن دل ببندیم، آنگاه ممکن است درکمان از این جهان به ظواهر محدود شود. از سوی دیگر، اگر این مادیت را رد کنیم، نقش خداوند را در خلق جهانی مادی برای ما انسان ها رد کرده ایم و تو گویی به محیط مادی ای که او آن را با چنین ظرافت و دقتی برای ما آفریده است ایراد گرفته ایم.


منابع :

  1. اولیور لیمن- مترجم: محمدرضا ابوالقاسمی – درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی – از صفحه 183 تا 186

https://tahoor.com/_me/Article/PrintView/402575