عقوبت ها و عذاب های اهل جهنم به مفاد آیات کریمه ی قرآن و روابات مأثوری از اهل بیت عصمت علیهم السلام بعضی «جسمانی» و بعض دیگر «روحانی» است. در زیر به عذابهای جسمانی که در قرآن به آنها اشاره شده است. اشاره می کنیم:
عذاب های جسمی
این قسم از عقوبات آنان به صورت گوناگون نشان داده شده است و اینک شرح آن:
1- عقوبت مسکن
قرآن کریم می فرماید: «و ان جهنم لموعد هم اجمعین* لها سبعه ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم» (حجر/44-43)، «به طور حتم، جهنم موعد آنان است ]محل وفا به وعده ی عذابی است که به اتباع شیطان داده شده است[ برای آن هفت باب است که برای هر باب، قسمتی از آنان ]تبهکاران بر حسب اختلاف در استحقاق نوع عذاب[ مشخص گردیده است».
از امام امیرالمومنین علیه السلام منقول است که: جهنم، مشتمل بر طبقات روی هم قرار گرفته است، بعضی فوق بعضی (و دست مبارک خود را روی دست دیگر نهاد و فرمود: این چنین است) و اسفل درکات آن، جهنم است و بالای آن «لظی» و روی آن «حطمه» و روی آن «سقر» فوق آن «جحیم» و فوق آن «سعیر» و بالاتر از همه «هاویه» است و در روایت دیگر است که: اسفل آن، «هاویه» و اعلای آن «جهنم» است و به هر تقدیر، اسفل درکات آتش، جایگاه «منافقین» است که «ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار» (به طور حتم منافقان، در پایین ترین طبقات از آتشند)، و جای گنهکاران از اهل توحید که امید نجات و شفاعت درباره ی آنهاست، طبقه ی بالای آتش است. آری، آن دسته از بدسگالانی که پلیدی کفر و نفاق، آنچنان به اعماق جانشان راه یافته و راسخ در روحشان گشته است که کمترین خضوع در برابر حق از خود نشان نداده اند، طبیعی است که اینان تناسبی جز با طبقه ی زیرین آتش و اسفل اعماق جهنم نخواهند داشت. اما فریب خوردگان نادانی که تنها سطح وجودشان بر اثر ضعف نیروی ایمان و غلبه ی شهوات نفس، آلودگی هایی پیدا کرده است، ولی قلبا لجاج و عنادی با حق نداشته اند، طبقه ی رویین جهنم با اینها مناسب است که آتش آن نفوذی به عمق جانشان ننماید و تنها اثرش زدودن تیرگی ها از ظاهر جسم و روحشان باشد. باز هم به آیات دیگری که عقوبت مسکن را ارائه می دهد توجه فرمایید:
«و اذا القوا منها مکانا ضیقا مقرنین دعوا هنالک ثبورا» (فرقان /13)، «هنگامی که دست بسته به تنگنای آن ]جهنم[ انداخته شوند، در آنجا آرزوی هلاکت و نابودی نمایند».
«اذا القوا فیها سمعوا لها شهیقا وهی تفوز* تکاد تمیز من الغیظ» (ملک /8-7)، «وقتی که در آن ]جهنم[ افکنده شوند، نعره ی خشم آلود آن را در حالی که می جوشد می شنوند که نزدیک است از شدت غیظ وغضب پاره شود».
«کلا لینبذن فی الحطمه* و ما ادراک ما الحطمه * نار الله الموقده* التی تطلع علی الافنده* انها علیهم موصده* فی عمد ممدده» (همزه/9-4)، «نه چنان است ]که ثروت اندوز نادان پنداشته است[ هر آینه قطعا در حطمه انداخته می شود و چه دانی که چیست حطمه؟ آتش افروخته ی ] از خشم[ خداست، چنان آتشی که بر دل ها سر کشد ]و جان ها را فرا گیرد [ به طورحتم آن آتش بر آنان محیط و ملازم گردد ]که هرگز از آنها جدا نشود[ در ستون هایی کشیده و ]یا زنجیره هایی به دست و پا بسته که قادر بر تخلص از آن نباشند[».
2- جامه های آتشین
«وتری المجرمین یومئذ مقرنین فی الاصفاد* سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم النار»(ابراهیم /50-49)، «ببینی تو گنهکاران را در آن روز که هریک با قرینی به زنجیر بسته شده اند ]یا[ در حالتی که دست ها مغول به گردن هاست، در بند و زنجیرند. پیراهن هایشان از قطران است ]روغنی سیاه و بد بو که به شترهای مبتلا به بیماری گر می مالند[ و آتش، چهره های آنها را می پوشاند».
«هذان خصمان اختصموا فی ربهم فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رء وسهم الحمیم* یصهر به ما فی بطونهم و الجلود * و لهم مقامع من حدید* کلما ارادو ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق» (حج/20-19)، «کسانی که کافرند، برایشان جامه هایی از آتش بریده شده و از بالای سرشان آب جوشان ریخته می شود که پوست و اجزای درونیشان بر اثر آن گداخته می گردد و برای ]کوبیدن[ آنان، گرزهای آهنین ]مهیا[ است. هر دم که بخواهند از شدت اندوه و محن ]خود را برهانند و[ از میان جهنم به در آیند، به جهنم برگردانده می شوند و] به آنان گفته می شود[ بچشید عذاب سوزان را».
«خذوه فغلوه * ثم الجحیم صلوه * ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعافاسکوه» (حاقه/32-30)، «بگیریدش و مغلولش کنید، سپس میان جهنمش درآورید آنگاه او را به زنجیری که طول آن هفتاد ذراع است در کشید».
«ساصلیه سقر* و ما ادراک ما سقر * لا تبقی و لا تذر* لواحه للبشر* علیها تسعه عشر»
(مدثر/30-26)، «به زودی ]یا[ به طور حتم، او را به سقر درآوردم و چه دانی که چیست سقر؟ نه باقی گذارد و نی رها کند. دگرگون کننده و سوزنده است مر پوست بدن را، بر آن نوزده ]فرشته[ نگهبانند».
«وذ الا غلال فی اعناقهم والسلاسل یسحبون * فی الحمیم ثم فی النار یسجرون» (مومن/72-71)، «وقتی در حالتی که غل ها و زنجیرها به گردن دارند، در آب جوشان کشیده شوند و سپس به آتش افکنده شده و آتش گیرنده ی جهنم گردند».
«ان الذین کفروا بایاتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب» (نساء/56)، «کسانی که به آیات ما کافر شده اند، به زودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هرگاه پوست های تنشان ] به سبب آن[ بریان گردد ]و بسوزد[ پوست های دیگر به جای به آنها می دهیم تا عذاب را بچشند».
3- خوراک از درخت زقوم
«لیس لهم طعام الا من ضریع» (غاشیه/6)، نیست برای آنان طعامی جز ضریع ]چیزی است در جهنم شبیه به خار که تلخ تر از«صبر» و بد بوتر از مردار و داغ تر از آتش است[».
«لایسمن ولا یغنی من جوع» (غاشیه /7)، «نه فربه کند و نه از گرسنگی جلو گیرد».
«ان لدینا انکالا وجحیما* وطعاما ذا غصه وعذابا الیما» (مزمل/13-12)، «حتما نزد ما ]در روز جزاء[ قید و بندهایی شدید و آتشی افروخته و طعامی گلوگیر ]که نه ازحلق فرو می رود و نه به خارج برمی گردد[ و عذابی دردناک است».
«ان شجره الزقوم * طعام الاثیم* کالمهل یغلی فی البطون* کغلی الحمیم»(دخان/46-43)، «حقا که درخت زقوم خوراک گنهکار است. همچون مس ]یا هر نوع فلز[ گداخته است، در شکم های ]دوزخیان می جوشد[ مانند جوشیدن آن داغ جوشان».
«ثم انکم ایها الضالون المکذبون * لاکلون من شجر من زقوم * فمالئون منها البطون» (واقعه/53-51)، «سپس شما ای گمراهان مکذب ]که تکذیب آیات خدا و گفتار انبیاء نموده اید[ به طور حتم، از درخت زقوم خواهید خورد و شکم ها از آن پر خواهید ساخت».
4- آشامیدنی از چرک و خون
«وسقوا ماء حمیما فقطع امعاءهم» (محمد/15)، «آب جوشانی به آنها بنوشانند که امعائشان را پاره پاره گرداند».
«من ورائه جهنم ویسقی من ماء صدید* یتجرعه ولایکاد یسیغه و یاتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیط» (ابراهیم 17/ 16)، «]انسان جبار عنید[ جهنم درپیش دارد و از آبی که چرک و خون است ] و از شکم و جراحات دوزخیان بیرون آید[ به او بنوشانند، در حالتی که ]از شدت سوزندگی و نفرت انگیزی[ نمی تواند آن را از حلق خود فرو برد ]ملزم است که[ جرعه جرعه و پی درپی آن را بیاشامد. مرگ از هر سو به او رو می آورد و حال آنکه او مردن نخواهد داشت و غیر از آن نیز عذابی دشوار و سخت دارد».
«انما اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها وان یستغیثوا یغاثوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و ساءت مرتفقا» (کهف/29)، «حقیقت آنکه ما، آتشی برای ستمکاران مهیا کرده ایم که سرا پرده های آن محیط بر آنان گردد و اگر ]از شدت تشنگی[ فریادرسی بطلبند با آبی چون مس گداخته کمک داده شوند که چهره ها را بریان نماید] آه[ چه بد نوشابه ای است آن آب و چه بد جایگاهی است آن آتش».