منشا جدال باطل
فارسی 2355 نمایش |در سوره ی غافر منشأ قریب جدال باطل را تکبر و غرور و خودخواهی می داند: «إن الذین یجادلون فی ایات الله بغیر سلطان أتیهم إن فی صدورهم إلا کبر ما هم ببالغیه فاستعذ بالله إنه هو السمیع البصیر؛ در حقيقت آنان كه درباره نشانه هاى خدا بى آنكه حجتى برايشان آمده باشد به مجادله برمى خيزند در دلهايشان جز بزرگنمايى نيست [و] آنان به آن [بزرگى كه آرزويش را دارند] نخواهند رسيد پس به خدا پناه جوى زيرا او خود شنواى بيناست.» (غافر/ 56) یعنی آنها که تن به جدال باطل داده اند، برای آن است که می خواهند متکبرانه زندگی کنند و خود بزرگ بینی مانع پذیرش و تسلیم در برابر حق است خود را از حق و حقیقت بزرگتر پنداشته در برابر آن خضوع نمی کنند در حالی که هرگز به بزرگی نمی رسند زیرا حق، بزرگ و بالاست و اگر کسی بخواهد مزاحم حق باشد، حق او را از بالا سرکوب می کند «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فإذا هوزاهق؛ بلكه حق را بر باطل فرو مى افكنيم پس آن را در هم مى شكند و به ناگاه آن نابود مى گردد.» (انبیاء/ 18) پس سبب قریب عدم پذیرش آنها تکبر و خود بزرگ بینی است، گرچه سبب بعید آن، القائات شیطانی است: «إن الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم لیجادلوکم؛ در خفا شيطانها به دوستان خود وسوسه مى كنند تا با شما ستيزه نمايند.» (انعام/ 121) و اینها بدون جهت جدال می کنند، سلطانی ندارند.
باز در مورد جدال مجادلان، می فرماید: «فلما جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بماعندهم من العلم وحاق بهم ماکانوا به یستهزؤن؛ و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مى گرفتند آنان را فروگرفت.» (غافر/ 83) اینها به علوم مادی بسنده کرده و خوشحال بودند که از آن علوم برخوردارند و در برابر وحی و ره آورد انبیا خضوع نکردند، ریشه جدال آنها نیز همین است «ویریکم ایاته فأی ایات الله تنکرون؛ نشانه هاى [قدرت] خويش را به شما مى نماياند پس كدام يك از آيات خدا را انكار مى كنيد.» (غافر/ 81) شما کدامیک از آیات الهی را انکار می کنید؟ اگر آیات عقلی را نفهمیدید وقتی به صورت آیات حسی تنزل کرد، یقینا می فهمید: «ألم تر إلی الذین یجادلون فی ایات الله أنی یصرفون؛ آيا كسانى را كه در [ابطال] آيات خدا مجادله مى كنند نديده اى [كه] تا كجا [از حقيقت] انحراف حاصل كرده اند.» (غافر/ 69)
از آنها که در آیات الهی جدال باطل می کنند، باید پرسید: کجا می روند؟ خداوند گاهی به منکران می فرماید: نمی توانید ترقی کرده، بالا بیایید چون حق بالاست و شما را سرکوب می کند. گاهی می فرماید: شما که از صراط مستقیم منحرف شده وبه طرف راست یا چپ گرایش پیدا کردید سقوط خواهید کرد، زیرا غیر از صراط مستقیم راهی نیست: «أنی یصرفون؛ کجا برده می شوند؟» و «فأین تذهبون؛ کجا می روید؟» راهنمای مهربان، به انسانی که از راه راست فاصله گرفته خود را به پرتگاه کشانده می گوید: «أین تذهب؟» (تکویر/ 26) یا در غیاب می گوید: «أین یصرف؛ به کدام سمت منصرف شده، به کجا پناه می برد؟»
بعد می فرماید: «الذین کذبوا بالکتاب وبما أرسلنا به رسلنا فسوف یعلمون؛ كسانى كه كتاب [خدا] و آنچه را كه فرستادگان خود را بدان گسيل داشته ايم تكذيب كرده اند به زودى خواهند دانست.» (غافر/ 70) یعنی تکذیب کنندگان کتاب الهی و وحی آسمانی نتیجه اعمال تلخ را خواهند دید. در سوره ی «شوری» مجادله ی اهل جدال را چنین بازگو می کند: «فلذلک فادع و استقم کما أمرت ولا تتبع أهواءهم و قل امنت بما أنزل الله من کتاب و امرت لأعدل بینکم الله ربنا و ربکم لنا أعمالنا و لکم أعمالکم لا حجة بیننا و بینکم؛ بنابراين به دعوت پرداز و همان گونه كه مامورى ايستادگى كن و هوسهاى آنان را پيروى مكن و بگو به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان آوردم و مامور شدم كه ميان شما عدالت كنم خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ميان ما و شما خصومتى نيست.» (شوری/ 15) بعد از بیان براهین عقلی در وحدانیت خدا، به رسول اکرم دستور داده شد: برای همین هدف، مردم را دعوت کن و همان طور که مأمور بودی مستقیم باش و استقامت کن و به دنبال هوای آنها حرکت مکن (زیرا پیرو هوس به همراه آن به جهنم می رود) و بگو من به آن کتابی که خدای سبحان نازل کرده ایمان دارم و مأمور شدم تا بین شما (در مقام علم و عمل) عادلانه رفتار کنم.
انسان حکیم، در احکام عملی و مسائل علمی از حق تجاوز نمی کند، باطلی را به جای حق و حقی را به جای باطل نمی نشاند و از جهل و ضعف دیگران سوء استفاده نمی کند. انسانی که مأمور به عدل و قسط است، در همه این مسائل بر محور حق می گردد «الله ربنا و ربکم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست.» (شوری/ 15) آن کس که ما و شما را می پروراند خدای ماست و همه ما در برابر اعمالمان جزا داده می شویم و هیچ حجتی بین ما و شما نیست، چون حجت فقط در سمت ماست و در سمت شما جز باطل چیز دیگری نیست: «ذلک بأن الله هو الحق و أن ما یدعون من دونه هو الباطل؛ اين بدان سبب است كه خدا خود حق است و آنچه به جاى او مى خوانند آن باطل است.» (حج/ 62) و چون ما به طرف حق و الله هستیم، حجت با ماست و در محور حقیم و شما چون از خدا روی گردان هستید، گرفتار باطل و در محور آن هستید، پس بین ما و شما هیچ حجتی نیست. چون بین حق و باطل حجتی نیست: «لا حجة بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و إلیه المصیر؛ ميان ما و شما خصومتى نيست. خدا ميان ما را جمع مى كند و فرجام به سوى اوست.» (شوری/ 15) خدای سبحان بین ما جمع می کند و بازگشت همه ی ما به سوی اوست، آنگاه فرمود: «والذین یحاجون فی الله من بعد ما استجیب له حجتهم داحضة عند ربهم و علیهم غضب و لهم عذاب شدید؛ و كسانى كه درباره خدا پس از اجابت [دعوت] او به مجادله مى پردازند حجتشان پيش پروردگارشان باطل است و خشمى [از خدا] برايشان است و براى آنان عذابى سخت خواهد بود.» (شوری/ 16) کسانی که درباره ی خدا احتجاج بی جا می کنند، در اصل هستی خدا، یا در وحدانیت، ربوبیت یا بلاواسطه و مؤثر بودن خدا و… جواب قطعی آنها داده شده و دلیل آنها فروریخته است، آنگاه برخی از آیات را به عنوان ادله نازل کرده است.
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 8 صفحه 77
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها