حرمت ایذاء پیامبر اکرم

فارسی 3139 نمایش |

یکی از محرمات در اسلام، ایذاء مسلمان است و این حکم به پیامبر اختصاص ندارد ولی تحریم آن درباره ی پیامبر، از تأکید بیشتری برخوردار است از این جهت در آیات قرآن روی تحریم ایذاء پیامبر تأکید شده می فرماید: «إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و أعد لهم عذابا مهینا؛ کسانى که خدا و پیامبرش را ایذاء مى کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور مى سازد و براى آنان عذاب خوار کننده اى آماده کرده است.» (احزاب/ 57)
در اینکه منظور از "ایذاء پروردگار" چیست؟ بعضى گفته اند همان کفر و الحاد است که خدا را به خشم مى آورد، چرا که آزار در مورد خداوند جز ایجاد خشم مفهوم دیگرى نمى تواند داشته باشد. این احتمال نیز وجود دارد که ایذاء خداوند همان ایذاء پیامبر (ص) و مؤمنان است، و ذکر خداوند براى اهمیت و تاکید مطلب است.
همه مى دانیم که خداى تعالى منزه است از اینکه کسى او را بیازارد، و یا هر چیزى که بویى از نقص و خوارى داشته باشد به ساحت او راه یابد، پس اگر در آیه مورد بحث مى بینیم که خدا را در اذیت شدن با رسولش شریک کرده مى فهمیم که خواسته است از رسول خود احترام کرده باشد، و نیز اشاره کند به اینکه هر کس قصد سویى نسبت به رسول کند، در حقیقت نسبت به خدا هم کرده، چون رسول بدان جهت که رسول است، هدفى جز خدا ندارد، پس هر کس او را قصد کند، چه به خیر و چه به سوء، خدا را قصد کرده است.
در آیه مورد بحث افرادى که در صدد بر مى آیند که رسول خدا (ص) را اذیت کنند، به لعنت در دنیا و آخرت وعده داده شده اند، و "لعنت" به معناى دور کردن از رحمت است، و چون رحمت مخصوص به مؤمنین، عبارت است از هدایت به سوى عقاید حق، و ایمان حقیقى و به دنبال آن عمل صالح، در نتیجه دورى از رحمت در دنیا، به معناى محرومیت او از این هدایت است، و این محروم ساختن جنبه کیفر دارد، و در نتیجه همان طبع قلوبى است که در آیه «لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة؛ لعنتشان کردیم و دلهایشان را دچار قساوت ساختیم.» (مائده/ 13) و آیه «و لکن لعنهم الله بکفرهم فلا یؤمنون إلا قلیلا؛ لیکن خدا لعنتشان کرد، و در نتیجه دیگر ایمان نمى آورند، مگر اندکى.» (نساء/ 46) و آیه «أولئک الذین لعنهم الله، فأصمهم و أعمى أبصارهم؛ اینان کسانى هستند که خدا لعنتشان کرده، و در نتیجه کر و کورشان ساخته.» (محمد/ 23) به آن اشاره نموده، و آیه شریفه مورد بحث با این آیات منطبق است.
اما ایذاء پیامبر اسلام (ص) مفهوم وسیعى دارد، و هرگونه کارى که او را آزار دهد شامل مى شود، اعم از کفر و الحاد و مخالفت دستورات خداوند، همچنین نسبتهاى ناروا و تهمت، و یا ایجاد مزاحمت به هنگامى که آنها را دعوت به خانه خود مى کند «إن ذلکم کان یؤذی النبی؛ این کار شما پیامبر را آزار مى دهد.» (احزاب/ 53)
و یا موضوعى که در آیه 61 سوره توبه آمده که پیامبر (ص) را به خاطر انعطافى که در برابر سخنان مردم نشان مى داد به خوش باورى و ساده دلى متهم مى ساختند: «و منهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو أذن؛ گروهى از آنها پیامبر را آزار مى دهند و مى گویند: او آدم خوش باورى است که گوش به حرف هر کس مى دهد.» و مانند اینها. حتى از روایاتى که در ذیل آیه وارد شده چنین استفاده مى شود که آزار خاندان پیامبر (ص) مخصوصا على (ع) و دخترش فاطمه زهرا (ع) نیز مشمول همین آیه بوده است، در صحیح بخارى جزء پنجم چنین آمده است که رسول خدا فرمود: «فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى؛ فاطمه پاره تن من است هر کس او را به خشم در آورد مرا به خشم در آورده است.»
همین حدیث در صحیح مسلم به این صورت آمده: «ان فاطمة بضعة منى یؤذینى ما آذاها؛ فاطمه پاره اى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد.»
روح هر چه لطیف تر شد، تأثیراو از کارهای ناشایست و خارج از حدود ادب بیشتر می شود از این جهت قرآن اموری را متذکر می گردد که مایه ی ایذاء پیامبر بود هرچند آنان به آن توجه نداشتند و بخشی ازاین مورد در سوره ی احزاب آیه 53 وارد شده است: نخست مى گوید: "اى کسانى که ایمان آورده اید! هرگز در اطاقهاى پیامبر سرزده داخل نشوید، مگر اینکه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به اینکه به موقع وارد شوید، نه اینکه از مدتى قبل بیائید و در انتظار وقت غذا بنشینید" (یا أیها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی إلا أن یؤذن لکم إلى طعام غیر ناظرین إناه) و به این ترتیب یکى از آداب مهم معاشرت را در آن محیطى که این آداب کمتر رعایت مى شد بیان مى کند، گر چه سخن درباره خانه پیامبر (ص) است، ولى مسلما این حکم اختصاص به او ندارد، در هیچ مورد بدون اجازه نباید وارد خانه کسى شد (چنان که در سوره نور آیه 27 نیز آمده است) حتى در حالات پیامبر (ص) مى خوانیم که وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه (ع) شود بیرون در مى ایستاد و اجازه مى گرفت، و یک روز جابربن عبدالله با او بود پس از آنکه براى خود اجازه گرفت براى "جابر" نیز اجازه گرفت!
به علاوه به هنگامى که دعوت به طعام مى شوند باید وقت شناس باشند و مزاحمت بى موقع براى صاحب خانه فراهم نکنند. سپس به دومین حکم پرداخته مى گوید: "ولى هنگامى که دعوت شدید وارد شوید، و هنگامى که غذا خوردید پراکنده شوید" (و لکن إذا دعیتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا). این حکم در حقیقت تاکید و تکمیلى بر حکم گذشته است، نه بى موقع به خانه اى که دعوت شده اید وارد شوید، و نه اجابت دعوت را نادیده بگیرید، و نه پس از صرف غذا براى مدتى طولانى درنگ کنید. بدیهى است تخلف از این امور موجب زحمت و دردسر براى میزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نیست.
در سومین حکم مى فرماید: "پس از صرف غذا مجلس انس و گفتگو در خانه پیامبر (و هیچ میزبان دیگرى) تشکیل ندهید" (و لا مستانسین لحدیث). البته ممکن است میزبان خواهان چنین مجلس انسى باشد در این صورت مستثناست، سخن از جایى است که تنها دعوت به صرف غذا شده، نه تشکیل مجلس انس، در چنین جایى باید پس از صرف غذا مجلس را ترک گفت، به خصوص اینکه خانه خانه اى همچون بیت پیامبر (ص) باشد که کانون انجام بزرگترین رسالتهاى الهى است و باید امور مزاحم، وقت او را اشغال نکند. سپس علت این حکم را چنین بیان مى کند: "این کار پیامبر را آزار مى داد، اما او از شما شرم مى کرد، ولى خداوند از بیان حق شرم نمى کند و ابا ندارد" (إن ذلکم کان یؤذی النبی فیستحیی منکم و الله لا یستحیی من الحق).
البته پیامبر خدا نیز از بیان حق در مواردى که جنبه شخصى و خصوصى نداشت هیچ ابا نمى کرد ولى بیان حق اشخاص از ناحیه خودشان زیبا نیست اما از ناحیه کسان دیگر جالب و زیباست، و مورد آیه نیز از این قبیل است، اصول اخلاقى ایجاب مى کرد پیامبر (ص) به دفاع از خود نپردازد، بلکه خداوند به دفاع از او پردازد.
در آیه دیگر یکی از مظاهر ایذاء پیامبر، اتهام «خوش باوری» و «خوش بینی» به او است چنانکه می فرماید: «و منهم الذین یؤذون النبى و یقولون هو أذن قل أذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین و رحمة للذین ءامنوا منکم و الذین یؤذون رسول الله لهم عذاب ألیم؛ از منافقان کسانی هستند که پیامبر را اذیت می کنند و به او می گویند خوش باور و گوش است (به سخن همه هر چه هم ضد و نقیض باشد گوش فرا می دهد) بگو خوش باور بودن او به نفع شما است، او به خدا ایمان دارد و به نفع مؤمنان تصدیق می کند، و برای آنان که فرستاده ی خدا را اذیت می کنند، عذاب دردناک است.» (توبه/ 61)
البته مقصود از «خوش بینی» این نیست که او در همه جا به طور جدی تصدیق می کند، زیرا چنین چیزی امکان ندارد و هیچ گاه به نفع جامعه ی اسلامی نیست، بلکه مقصود این است که سخنان همه را می شنود، و به ظاهر هیچ کس را تکذیب نمی کند ولی درمقام عمل، به تحقیق می پردازد. 

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 508

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 401

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏17 صفحه 422 و 400

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد