راهها و ابزار نفوذ استعمار در جهان اسلام
فارسی 6669 نمایش |استاد مطهری در جای جای آثار خود نسل معاصر را نسبت به هدفهای جهان خوارانه و راههای نفوذ استعمار در ممالک اسلامی هشدار داده است و اکنون نیز این راهها بی کم و کاست از سوی استعمارگران دنبال می شود. از جمله:
تفرقه افکنی
رو در رو قرار دادن مسلمانان با یکدیگر از حربه های کارامد دشمنان اسلام بوده است. که در هر زمان با شیوه ای جدید آن را به کار گرفته اند. آنان با بهره گیری از ناآگاهی و با استفاده از ناسانیهای مذهبی گروه ها و فرقه های اسلامی را به هم بد بین کرده و ایشان را از یاری همدیگر باز می دارند. اقبال لاهوری از شخصیتهای بزرگ جهان اسلام بود که مبارزه های سیاسی و آگاهی بخشیهای او ضربه های بزرگی به حیثیت اروپا و بریتانیا وارد آورد. در سالهای اوج مبارزه ملت هند علیه انگلستان در ایران شایع می شود که اقبال لاهوری ناصبی و به امام جعفر صادق (ع) توهین کرده است. با این اتهام تلاش می گردد شیعیان ساده ایران و جهان را به این مرد بزرگ بدبین سازند. استاد مطهری در بررسی این دستاویز دشمنان یادآور می شود: «جعفر و صادق مورد نکوهش اقبال امام جعفر صادق (ع) نیست بلکه یکی جعفر بنگالی و دیگری صادق دکنی است. این دو نفر در جریان جنگ مسلمانان با انگلیس با دشمنان اسلام همکاری می کردند و به نهضت اسلامی از پشت خنجر زدند و به رهبران اسلامی و ملی خیانت کردند و در نتیجه استعمار غرب به مدت سیصد سال بر هند چیره شد. دست نشاندگان استعمار برای ترور شخصیت اقبال و بدبین کردن شیعیان و سنیان به یکدیگر سخنان اقبال را این چنین وارونه جلوه دادند.» (مجموعه آثار شهید مطهری ج610/16)
در هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1347هـ.ش. عالمان شیعه مردم را نسبت به خطر یهود هوشیار ساختند و مردم را تشویق کردند به برادران فلسطینی و لبنانی خود کمک کنند. شهید مطهری در این راستا با سخنرانیهای روشنگر مردم را به خطر استعمار و اشغال سرزمینهای اسلامی هشدار داد و اعلام کرد: «جنایتهای اروپائیان در منطقه بی سابقه است و دست نشاندگان امریکا به زمینهای اشغالی بسنده نکرده و چشم طمع به دیگر سرزمینها دارد. ما وظیفه داریم به برادران مظلوم خود کمک کنیم.» این حرکت فداکارانه احساس همدلی را در میان شیعیان ایران پدید آورد و مردم برای کمک مادی و مبارزاتی به برادران فلسطینی و لبنانی خود اعلان آمادگی کردند. عوامل استعمار برای خنثی کردن این حرکت اسلامی دست به کار شدند و با پخش شایعه های ویرانگر و متهم کردن شهید مطهری به سنی گری سعی کردند از تأثیر سخنان استاد در میان مردم بکاهند و این همبستگی اسلامی را به تفرقه تبدیل سازند. استاد وحدت و همدلی مسلمانان را از بایسته های حفظ امت اسلامی شمرده و بر این عقیده است که عالمان و روشنفکران مسلمان باید گرد هم آیند و با وحدت و همدلی و همفکری راهکارهای پیوند اسلامی و مبارزه با نقشه های استعمار را بررسی کنند: «مصلحان و دانشمندان روشنفکر اسلامی عصر ما اتحاد و همبستگی ملل و فرق اسلامی را خصوصا در اوضاع و احوال کنونی که دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پیوسته با وسائل مختلف در پی توسعه خلافات کهن و اختراع خلافات نوین است. از ضروری ترین نیازهای اسلامی می دانند» (یادنامه علامه امینی، مجموعه مقالات، 234/ مقاله: الغدیر و وحدت اسلامی شهید)
برانگیختن تفاوتهای قومی
ناسیونالیسم در شکل فعلی در جهان در اوائل قرن نوزدهم میلادی در آلمان پیدا شد و واکنشی بود در برابر انقلاب کبیر فرانسه. این اصطلاح در اندیشه بنیانگذاران غربی; یعنی مردمی که در قالب مرزهای جغرافیایی معین و نژاد و سابقه تاریخی و زبان و فرهنگ ویژه گردآمده اند به عنوان یک واحد تفکیک ناپذیر مشمول منافع و مصالح ویژه ای قرار گیرند و کسانی که این شاخصه را نداشته باشند بیگانه و دشمن باشند (خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری ج1 مجموعه آثار ج26/14) این شعار در غرب طرفداران جدی پیدا کرد و در جهان سوم نیز در برهه ای از زمان از آن به عنوان ابزاری برای همبستگی ملی در مبارزه با بیگانگان استفاده شد. استعمار با سوار شدن بر این موج فرهنگی و اجتماعی سرکش آن را از مسیر خود منحرف ساخت و از آن ابزاری کارآمد در راه پراکندگی ملتها و نژادها به ویژه ملتهای مسلمان سامان داد و با بزرگ نمایی گذشته ملتها و مهم شمردن قهرمانان کهن باورها و آیینها و مذهبهای حاکم بر این سرزمینها را تحت الشعاع قرار داد.
روشنفکران غرب زده از نخستین مروجان این کالای تحریف شده بودند. در این بازی جدید ایرانیان به تجدید خاطره دوران حکومتهای هخامنشی و ساسانی و عراقیها به تمدن بابل و مصریها به عصر فینقیها و فراعنه سرگرم شدند و از هر سوژه ملی وسیله ای برای جدائی ملتها و گسست پیوستگیها فراهم آمد. آن چنان که سید جمال که خود نماد و فریادگر وحدت دینی بود و همه عمرش در این راه سپری شد پس از مرگش مسلمانان در این که او زاده کدام سرزمین است با یکدیگر به جدال برخاستند; غافل از آن که سید برای این که هیچ کس او را ویژه خود نکند و سخنانش به هر سو راه یابد خود را فرزند اسلام خواند.
شهید مطهری درباره این ترفند استعمار نوشته است: «استعمار برای این که اصل (تفرقه بینداز و حکومت کن) را اجرا کند راهی از این بهتر ندید که اقوام و ملل اسلامی را متوجه قومیت و ملیت و نژادشان بکند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نماید. به هندی بگوید تو سابقه ات چنین است و چنان. به ترک بگوید نهضت جوانان ترک را ایجاد کن.» (همان 55) پیشقراولان استعمار غرب برای جدا کردن ایرانیان از اسلام برنامه های گوناگونی را برای بزرگ نمایاندن آثار به جای مانده از پادشاهان و حکومتهای پیش از اسلام سامان دادند و سعی کردند عظمت اسلام و تمدن اسلامی را در برابر تمدن گذشته ایران کم رنگ جلوه دهند.
رژیم شاه در این راستا جشنهای پرهزینه ای را در سال 1350 به نام جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ترتیب داد و در سال 1355 در حرکتی شتابزده تاریخ اسلام را به تاریخ واهی شاهنشاهی تغییر داد تا ذهنها و فکرها را از تاریخ هجری دور سازد و به نظامهای شاهنشاهی ارتجاعی پیش از اسلام نزدیک کند. قلم به مزدها نویسندگان درباری و آلوده هنرمندان بی تعهد روزنامه های وابسته با مقاله ها فیلم نامه ها و نمایشنامه های خود زمینه پذیرش این حرکت ارتجاعی را آماده می ساختند. (نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج522/3) شهید مطهری برای بی اثر کردن این موج تبلیغات و حرکت همه جانبه رژیم وابسته پهلوی به روشنگری پرداخت و با نوشته ها و سخنرانیهای خود در زمینه ماهیت این موج جدید و روابط متقابل اسلام و ایران در بی اثر کردن شگردهای ویران گرانه دشمنان نقش موثری ایفا کرد.
استاد انگیزه اصلی استعمار در این حرکت فرهنگی را جدا کردن مسلمانان از یکدیگر برای چیرگی بی درد سر بر آنان یاد کرده و اتحاد و همبستگی ملتها و مذاهب اسلامی را مهمترین راه برای مبارزه با استعمار دانسته است: رواج اندیشه قومیت پرستی و ملیت پرستی و به اصطلاح ناسیونالیسم که به صورتهای: پان عربیسم، پان ایرانیسم پان ترکیسم، پان هندوئیسم، و غیره در کشورهای اسلامی با وسوسه استعمار تبلیغ شد و هم چنین سیاست تشدید نزاعهای مذهبی شیعه و سنی و هم چنین قطعه قطعه کردن سرزمین اسلامی به صورت کشورهای کوچک و قهرا رقیب همه برای مبارزه با آن اندیشه ریشه کن کننده استعمار; یعنی (اتحاد اسلام) بوده و هست. (نهضتهای صدساله اخیر، ص31)
بیگانه کردن مسلمانان با فرهنگ و تمدن اسلامی
از شگردهای شوم استعمار برای چیرگی بر ملتها بیگانه کردن آنان با فرهنگ و میراثهای ارزشمند گذشته شان بوده و هست. استعمارگران با به کار گرفتن تاریخ نگاران جامعه شناسان جغرافی دانان خاورشناسان هنرمندان و… تلاش ورزیدند این ذهنیت را در جامعه های تحت نفوذ خود به وجود بیاورند که تاریخ و فرهنگ کنونی آنان که بازمانده نیاکانشان است چیزی جز توحش و عقب ماندگی به بار نیاورده و چیزی که بتوان بدان افتخار کنند در دست شان نیست. اگر ملتها بخواهند به مدنیت و پیشرفت برسند بایستی به فرهنگ غربی دست یابند پذیرای فرهنگ و زبان آن دیار باشند. هر کس که فراورده های مادی و صنعتی آنان را بیش تر مصرف کند متمدن تر است. (مجموعه آثار دکتر شریعتی ج16/4) زیرا تا ملتی نخست از خود بیگانه نگردد و فریفته فرهنگ و صنعت غربیان نگردد و نسبت به دین و مذهب خود احساس حقارت نکند دشمن نمی تواند در او طمع ورزد و او را بشکند.… بی شک در میان انواع گوناگون استعمار خطرناک تر از همه استعمار فرهنگی است مگر ممکن است ملتی را از نظر سیاسی و اقتصادی استعمار بکنند بدون آن که قبلا او را استعمار فکری نکرده باشند.
برای بهره کشی فرد باید شخصیت او را سلب کنند. او را به آنچه که مال خودش است بدبین کنند و در عوض او را شیفته هر آنچه از ناحیه استعمار عرضه می شود بسازند. (پیرامون جمهوری اسلامی 160) استعمار به هر کجا پا گذاشت پوچ شماری و هیچ انگاری فرهنگ آن ملت در صدر کارهایش بود. کارگزاران بریتانیا برای توجیه اشغال هندوستان کتابهای تاریخی هند را تحریف کرده و از دوران حکومتهای هند و مسلمان پیشین با تحقیر و اهانت یاد می کردند. (کشف هند، جواهر لعل نهرو، ترجمه جهانگیر تفضلی ج173/1) از آن جا که مسلمانان با استعمارگران غرب بیش از دیگران به مقابله و مبارزه برمی خاستند هجوم استعمار به فرهنگ اسلامی بیش از دیگر فرهنگها بود. یکی از نایب السلطنه های هند در دوران حکومت بریتانیا بر هند پیش از آغاز مبارزات ضد استعماری مسلمانان علیه انگلیس گفته بود: «اولین هدف ما در این جا باید سرکوب مسلمانان باشد چون مسلمانها به طبیعت حال با ما دشمن هستند; اما هندوها این جور نیستند.» (فرهنگ و تهاجم فرهنگی برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، 41)
در سده اخیر عوامل مزدور و یا رعب زده غرب با زبان و قلم و هنر در صدد پدیدآوری حالتی در مردم بودند تا به آنان بباورانند که بایستی رو به غرب داشته باشند و از آداب و رسوم خود دست بردارند و آنچه مورد پسند غربیان است بپسندند و آنچه را که آنان نمی پسندند نپسندند. کسانی را که آنان دوست می دارند دوست بدارند و آثاری را که آنان با علاقه می خوانند بخوانند. آنچه را آنان در کانون توجه قرار می دهند در کانون توجه قرار دهند. که اینها نشانه زندگی نو و به در آمدن از ارتجاع و تاریکی و گام نهادن در دنیای جدید و روشنایی است! شگفت این که بی شرمانه این قلم به مزدهای آلوده چنین وانمود می کردند که سیاه بختی مسلمانان و مشرق زمین به خاطر پایبندی آنها به آداب مسلمانی است.
برای این که کسی به گذشته برنگردد و از عزت و شوکتی که مسلمانان به برکت و یمن همین فرهنگ داشتند سخنی نگوید به سیاه آلود جلوه دادن گذشته پرداختند و در آثار قلمی خود از روی کینه و حقد فرهنگ و تمدن اسلامی را زیر پتک هجو قرار دادند و نوشتند فرهنگ اسلامی و آنچه از آن به تمدن اسلامی یاد می شود برای مردم جز شوربختی و رکود چیزی به ارمغان نیاورده است. یا برای این که گذشته ننگین و پر از خباثت و جنایت خود را از ذهنها بزدایند تلاش ورزیده اند با تبلیغات خود را صلح طلب و اهل مدارا و تسامح معرفی کنند و اسلام را با گذشته درخشان و تسامح و مدارای بسیار باشکوه خشونت طلب! از این روی نوشتند در اسلام مسأله ای به نام مدارا و تسامح وجود ندارد و مسلمانان مظهر خشونت و ویرانگری هستند و دین اسلام با شمشیر و خون پیش برده شده است و مسلمانان به هر جا پا نهاده اند آثار با ارزش فرهنگی ملتها را نابود کرده اند.
از جمله این شایعه در مطبوعات و کتابها راه یافت که در حمله عرب به ایران و مصر کتابخانه های بزرگ و نفیس این سرزمینها به آتش کشیده شد. استاد شهید مطهری همه این حرکتهای به هم پیوسته را از کارهای شیطانی استعمار شمرد و با دلیلهای استوار تاریخی بی پایه بودن ماجرای کتابسوزی ایران و مصر را بر همگان آشکار ساخت و ثابت کرد این تهاجم فرهنگی از برنامه های استعمار غرب برای بد جلوه دادن تمدن اسلامی ریشه می گیرد. زیرا استعمار برای این که در کارهای سیاسی و اقتصادی موفق شود می بایست نخست به فرهنگ مردم یورش برد و مغزها را مجذوب خود کند تا جایی که آنان را به فرهنگ و مذهب خودی بدبین سازد. و این شایعه نیز ادامه همان برنامه است. نمونه آن این است که شایعه کتابسوزی را انگلیسیها در روزگار اشغال هند در کتابهای درسی گنجانیدند و ایادی انگلیس در ایران همان گفته های واهی بی دلیل و ناروا را برای بدبین کردن نوجوانان به اسلام در کتابهای درسی آوردند «استعمار دقیقا تشخیص داده و تجربه کرده است که فرهنگی که مردم مسلمان به آن تکیه می کنند و ایدئولوژی که به آن می نازند فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است… پس مردم از آن اعتقاد… و حسن ظن باید تخلیه شوند تا آماده ساخته شدن طبق الگوهای غربی گردند. برای بدبین کردن مردم به آن فرهنگ و آن ایدئولوژی و پیام آوران آنها چه از این بهتر که به نسل جدید چنین وانمود شود که مردمی که شما می پندارید رسالت نجات و رهایی و رهبری بشریت به سعادت را داشتند و به این نام به کشورهای دیگر حمله می بردند… خود به وحشی ترین کارها دست زده اند و این هم نمونه اش.» (شش مقاله شهید مطهری، 267)
استاد مطهری با بررسی پیشینه روانی و تاریخی این ترفند استعمار غرب این مطلب را به دست داده که مسیحیان که از سویی از برتری و اقتدار تمدن اسلامی آگاه شدند و از دیگر سو از شکست نهایی دنیای مسیحیت از مسلمانان در جنگهای صلیبی کینه به دل داشتند علیه اسلام و مسلمانان جنگ روانی به راه انداختند و آن قدر علیه اسلام و مسلمانان شایعه سازی کردند که گروهی از هوشمندان مسیحی در قرون جدید از این حرکت پلید شرمسار شده اند. کسانی چون جان دیون پورت برای جبران اندکی از این زیان بزرگ کتاب (عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن) را نوشت. شایعه کتاب سوزی نیز توسط ایادی استعمار پخش شده و در داخل کشور ما به قلم کسانی چون پورداود که وابستگی او به استعمار روشن است به صورت یک حادثه تاریخی در آمده است. از آن جا که شایعه کتاب سوزی ساخته و پرداخته استعمار بود نقد آن را بر نمی تابید و نمی گذاشت مردم از چند و چون قضیه آگاه شوند و به ایادی خود در کشورهای زیر سلطه دستور می داد که از هرگونه روشنگری در این باره جلوگیری کنند.
از جمله دستگاه امنیتی ایران دستور داشتند که از حرکت روشن گرانه استاد مطهری درباره کتاب سوزی جلوگیری کنند. استاد در این باره می گوید: «معمولا عنوان موضوعاتی که در حسینیه ارشاد بحث می شد روزنامه ها اطلاعیه آن را چاپ می کردند. ولی در بحث کتابسوزی ایران و مصر با آن که اعلان آن به جراید داده شد آن را منتشر نکردند. پس از پرس و جو روشن شد عوامل شاه و ساواک مانع نشر آن شده اند.» (پیرامون انقلاب اسلامی، 12)
تز جدایی دین از سیاست
مسأله مهم دیگری که استعمار در انجام آن از دیرباز سرمایه گذاری کرده است دور کردن دین و دینداران از عرصه های سیاسی و اجتماعی است. نظریه پردازان وابسته به قدرتهای بزرگ به سفارش آنان نوشته و گفتند: «دین اگر نیک و به صلاح نیز باشد تنها رابطه فردی انسان و خدا را شکل می دهد و نباید کاری به روابط اجتماعی داشته باشد. مردم بایستی برای برآوردن نیازهای اساسی و کلان زندگی از کارشناسان جدید بهره گیرند و آنان اینان را به دیاری رهنمون خواهند شد که برای زندگی امروز بشر برنامه های دقیق و راهگشا دارد و آن غرب است.» استاد مطهری در سرگذشت سید جمال الدین اسدآبادی یادآور شده: «مهمترین کار سید در مبارزه با استعمار تبلیغ همبستگی دین و سیاست بود; چه که سید بر این باوربود تنها با پیاده کردن پیامهای سیاسی ـ اجتماعی دین می توان با بیگانگان مبارزه کرد و برنامه های آنان را نقش بر آب ساخت. او… مردی بود که همبستگی دین و سیاست را تبلیغ کرد و این را… به جامعه اسلامی تفهیم کرد که مسأله جدایی دین از سیاست نیرنگی است که سیاست بازان عالم ساخته اند. در دین بالخصوص دین اسلام سیاست یکی از عزیزترین اجزاء است. و جدا کردن سیاست از اسلام به معنای جدا کردن یکی از عزیزترین اعضاء از پیکر اسلام است.» (پیرامون جمهوری اسلامی، شهید مطهری، 57)
استاد در تأیید تیزبینی و کارکرد سید افزوده کوششهایی که پس از او از سوی استعمار در ترویج سکولاریزم به عمل آمد بیش از پیش درستی اندیشه های وی را ثابت کرد. غرب با قطع پیوند دین با اجتماع مهم ترین رسالت دین را از او گرفت و در کشورهای زیر سلطه استعمار کسانی بر سر کار آمدند که مبارزه با نمادهای مذهب و اسلام اجتماعی را در صدر کارهایشان قرار دادند و در نتیجه به جای کسانی مانند: سید جمال و مدرس، آتاتورک و رضاخان و داود خان بر مسند قدرت تکیه زدند. استاد مطهری بر این عقیده است که دشمن برای منزوی کردن دین و زمینه سازی برای جدا کردن آن از سیاست به تجدد گرایی افراطی دامن می زند; چه که جامعه بشری همواره با مشکلات ثابت و نوینی روبروست و هر دسته از گرفتاریها چاره جوییهای سازوار با خود را می طلبد و اسلام برای هر دو نیاز دارای برنامه های غنی و همه جانبه است و این اسلام شناسان و مجتهدان جامع شرایط هستند که با بررسی مسائل و حوادث واقعه باید به پرسشهای نوپیدا پاسخ دهند.
ولی بدخواهان بدون توجه به پاسخهای اساسی و پاسخ گویان و مفسران دین از یک سو با تمام توان از پرورش تفکر سالم و آزادی اندیشه در میان مسلمانان جلوگیری می کنند و تلاش می ورزند ملتها را عقب نگهدارند و بر ترویج اسلام پویا و اصیل و همراه با زمان راه می بندند; و از دیگر سوی با تبلیغات گسترده وانمود می کنند اسلام پاسخ گوی نیازهای روز نیست و یا می باید در اندیشه های گذشته تجدید نظر کرد و یا این مطلب که احکام اسلام مربوط به دوران ظهور و گذشته است و بر آوردن نیازهای انسان معاصر قوانین دیگر می طلبد. روی همین برنامه درباره حجاب زن، ارث، قصاص، ربا، و… شبهه افکنی می شود.
به نظر استاد فقه شیعه فقهی غنی و کامل است و برای همه پرسشها پاسخی درخور دارد و جامعه اسلامی نیازمند به راه حلهایی از نوع راه حلهای پیشنهادی نوگرایان حتی کسانی مانند محمد عبده در فقه نیست، چرا که آن پاسخها بیشتر بدون توجه به فقه اهل بیت تدوین شده است و فقه علوی که از زبان امام صادق (ع) برای ما به یادگار مانده ما را بی پاسخ رها نکرده است. امروزه برای رویارویی با اسلام اصیل و پویا و به حاشیه راندن آن هر مسأله نوپیدایی زیر عنوان مقتضیات زمان و پسند رایج روز موجه شمرده می شود: مقتضیات زمان مانند آزادی از کلماتی است که مخصوصا در مشرق زمین سرنوشت شومی داشته است و اکنون به شکل یک ابزار استعماری کامل برای درهم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی درآمده است. چه سفسطه ها که به این نام صورت می گیرد و چه بدبختیها که با این تابلوی قشنگ صورت می گیرد. (مجموعه آثار شهید مطهری، ج187/3)
گستراندن فساد و فحشاء
سلامت خانواده و عفت و عصمت زنان و مردان بزرگترین سرمایه مسلمانان و مهم ترین مانع بر راه نفوذ استعمار در سرزمینهای اسلامی است. استعمار غرب برای ورود به سرزمینهای اسلامی بسترسازی می کند و به فساد و فحشا دامن می زند. طرح مسائلی چون فمنیسم و آزادی زنان در کشورهای اسلامی برای دفاع از حقوق زنان انجام نمی گیرد بلکه برای استفاده ابزاری از زن و دامن زدن به هواهای نفسانی جوانان پیگیری می شود. چرا که نسلی که دغدغه آزادی و مسائل اجتماعی دارد و برای استعمار خطرناک است نسل جوان است. رواج سرگرمیهای گوناگون و آزادیهای جنسی سکس ایجاد بلوغ زودرس در این نسل بهترین وسیله ای است برای کشاندن جوانان به وادی بحران جوانی و به فراموشی سپردن نیازهای اساسی آنان. افزون بر آن استفاده ابزاری از زنان در جامعه و دامن زدن به میلها و هوسها بازار مصرف را پررونق می سازد; زیرا زنان در رواج مصرف و پررونق نگهداشتن بازار سرمایه داری و دگرگون کردن روابط اجتماعی نقشی افزون تر از مردان دارند.
استاد شهید از مهمترین عوامل فروپاشی تمدن اسلامی اندلس را رواج فرهنگ فساد و بی بند و باری می شمرد. اروپاییان مسیحی با پاشیدن بذر گناه در سرزمین مسلمانان و گسترش وسائل عشرت جوئی و شادخواری ایمان و مردانگی و غیرت دینی مردم مسلمان این سرزمین را سترون کردند و با استفاده از غفلت و بی تفاوتی جوانان یکباره بر آنان هجوم بردند و با نسل کشی و قتل عام گسترده و به راه انداختن جویهای خون مسلمانان را نابود کردند و به حضور آنان در قاره اروپا پایان دادند. نقشه ای که مسیحیان برای تصرف اندلس (اسپانیای فعلی) و بیرون کشیدن آن از دست مسلمین کشیدند این بود: به صورت دوستی و خدمت وسائل عیاشی برای آنها فراهم کردند. باغها و بوستانها وقف ساختن شراب و نوشاندن مسلمین شد.
دختران زیبا و طناز در خیابانها به دلربائی و عاشق سازی پرداخته سرگرمیهای شهوانی از هر جهت فراهم شد و روح ایمان و جوانمردی مرد. پس از این جریان بود که توانستند مسلمانان را بی درنگ از دم تیغ بگذرانند. استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر به صورت وقیحی در کشورهای اسلامی اجرا کرد. (امدادهای غیبی در زندگی بشر، 45) استاد در افشای برنامه های استعمار در جامعه های اسلامی و ایران پیش از انقلاب اسلامی ابراز می دارد. در پی گسترش کاباره ها رواج فیلمهای مبتذل و تصویرهای هیجان انگیز قهرمان سازیهای ستاره های سینما رواج دادن رمانهای عشقی و جنسی هدفهای استعماری وجود دارد.
این لشکر مفسده جو و فساد پراکن زمینه را برای حضور قدرت مندان غربی در کشورهای اسلامی فراهم می کنند; چرا که هیچ چیز برای نابودی غیرت دینی و ملی و روحیه فتوت و جوانمردی به اندازه فحشاء کاربرد ندارد. کارگزاران غرب برای اغفال ذهن جوانان از غارت منابع مادی و انسانی و بیگانه کردن آنان به عدالت اجتماعی و بی تفاوت کردن آنان نسبت به هجوم اسرائیل به سرزمینهای اسلامی به این مسائل دامن می زنند تا با تخدیر اندیشه نسل نوخاسته و سرگرمیهای رنگارنگ فارغ از هر دردسر به هدفهای شوم و ضد انسانی خود برسند که وقتی خلق و خوی آدمی فاسد شد نه تنها اطلاعات اجتماعی و سیاسی و مجهز شدن به ابزارها و فنون جدید به سود خود و جامعه اش نیست که همان آگاهی و تکنیک به زیان او تمام می شود که; چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا. (پیرامون جمهوری اسلامی، 55)
غالبا در عصر ما این اغراض استعماری است. می خواهند فحشا در میان مردم زیاد شود; چرا که هیچ چیزی برای سست کردن مردانگی مردم به اندازه شیوع فحشا اثر ندارد. شما اگر بخواهید فکر جوانان یک مملکت را از مسائل جدی منصرف کنید… مسائل جدی که منافع استعمار را به خطر می اندازد راهش این است که هر چه دلتان می خواهد مشروب فروشی کنید کاباره زیاد کنید زن هر جائی…. (آشنایی با قرآن، ج49/4)
استاد شهید در میان استعمارگران غربی امریکا را ام الفساد و خطرناک تر از دیگر رقبایش شمرده است و برنامه های فرهنگی و اجتماعی سردمداران آن را عامل مؤثری برای نابود کردن کرامت و شرافت ملتها به حساب آورده و با بررسی عملکرد امریکا در جهان و کشورهایی که پذیرای فرهنگ امریکایی شده اند این نتیجه را به دست داده که آنان در هر کجا قدم نهادند فساد و تباهی را به ارمغان آوردند و در سایه آن به برنامه های اقتصادی و نظامی خود جامه عمل پوشاندند: امریکاییها یک برنامه عمومی برای فاسد کردن همه دنیا دارند. برنامه شان همین است: فحشا را زیاد کنید خیالتان دیگر از ناحیه مردم راحت باشد. (همان، 50)
برای ثابت کردن سخنان استاد ضرورت ندارد از منطقه دور شویم. رواج فساد و فحشا و نوارهای مبتذل وگسترش مراکز دانس و رقص و پارتیهای شبانه و باشگاههای فساد و اختلاط دختران و پسران و مراکز قمار و شراب در ایران پیش از انقلاب همه از برنامه های امریکاییها برای فاسد کردن نسل جوان بود.
منـابـع
سيدعباس رضوى- مقاله شهيد مطهرى و رويه ديگر تمدّن غرب- مجله حوزه- شماره 105-106
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها