انواع گفتگو در گستره گفتگوی ادیان الهی

فارسی 4300 نمایش |

گفتگوى ادیان، گفتمان هاى مختلف

حقیقت امر این است که نمى توان تنها در عرصه گفتگوی ادیان، از گفتمان واحدى سخن به میان آورد بلکه گفتگوی ادیان، گستره اى است که گفتمان هاى متعددى را دربرمى گیرد; به گونه اى که ما در واقع در برابر پدیده اى با نام «گفتگوهاى ادیان» قرار مى گیریم. این تنوع یا اختلاف، برخاسته از اختلاف و تفاوت هاى فرهنگى، دینى، فکرى و سیاسى گفتگوکنندگان است و نیز فضاهاى مختلفى که گفتگو در آنها صورت مى پذیرد. به رغم کثرت و تفاوت این گونه گفتمان ها، مشابهت هاى فراوانى هم میان آنها وجود دارد; به گونه اى که گفتمان ناب و متمایزى وجود ندارد، بلکه همواره به نوعى درهم آمیخته شده اند. به طور کلى مى توان در گستره گفتگوی ادیان به انواع مختلف گفتمان هاى زیر اشاره کرد.

1. گفتمان اخلاقى
که به بعد اخلاقى ادیان توجه دارد و با تاکید بر ارزش هاى اخلاقى مشترکى میان ادیان مى کوشد تا زمینه اى را پدید آورد که دینداران مختلف در آن گردهم آیند. این گفتمان در سال هاى اخیر از سوى عالمان دین اقبال عام یافته است; به ویژه با انحطاط اخلاقى اى که دامنگیر جهان شده است. این امر موجب شده است که «هانس کونیگ» مدرس علم ادیان تطبیقى در دانشگاه توبینگن آلمان و یکى از مهمترین مدافعان جهانى گفتگوی ادیان، ایده «اخلاق جهانى» را مطرح کند. با این همه، این گفتمان داراى معایب آشکارى است که سبب مى شود التقاطى و همسازگرایانه شود و در جستجوى شناخت و درک «دیگرى»، که گوهر گفتگوی ادیان است، برنیاید. بلکه تنها به ترکیب و آمیزش عناصر مشترکى از ادیان مختلف دست یازد که مى تواند با روش متنافى الاجزایى پدید آورنده اخلاق جهانى باشد. گفتیم با روش «متنافى الاجزا» زیرا از یک سو مجراى اساسى ورود به دین، اعتقادات است و نه اخلاق و از سوى دیگر معناى اخلاق نسبى است و از دینى به دین دیگر تغییر مى یابد و در نتیجه نمى توان از وحدت، یکپارچگى یا جهانى شدن اخلاق سخن به میان آورد.

2. گفتمان همساز گرایانه
این گفتمان به دنبال تاکید بر عناصر و زمینه هاى مشترک میان ادیان به وجود آمده است و از این جهت شباهت هاى بسیارى با گفتمان اخلاقى دارد. با این تفاوت که از قلمرو اخلاقى فراتر رفته، شامل اعتقادات، شرایع و عبادات نیز مى شود و به گونه اى اساسى بر دانش مقایسه اى ادیان تکیه دارد. این گفتمان از جهت روش داراى همان معایبى است که گفتمان اخلاقى دارا بود; به ویژه هنگامى که با پاره اى از اهداف و مقاصد سیاسى نیز گره بخورد، مانند طرح هاى صلح جویانه که در مناطقى مانند منطقه ى ما (که غرق در نزاع هاى دینى است) با استقبال زیادى روبرو شده است. این گفتمان از سوى طرفداران آن به این سو کشانده مى شود که تفاوت ها را رها کند و با تکیه بر این نکته که عناصر مشترک، بسى بیشتر از عناصر اختلافى است، تمایزهاى میان ادیان را توهمى بیشتر نداند.

3. گفتمان پراگماتیستى
این گفتمان، ادیان را به گونه اى ماهوى لحاظ نمى کند بلکه مى کوشد از رهگذر مسایل و یا موضوعات نوین، توانایى دین را در حل این گونه معضلات نمایان کند; معضلاتى مانند جنگ ها و تبعیض هاى دینى و نژادى. پاره اى از سازمان هاى گفتگو در جهان حول این گفتمان مى گردند; به ویژه «سازمان جهانى دین و صلح» (WCRR) که علیه رژیم نژادپرست جنوب آفریقا فعالانه جنگید تا سرانجام موفق به براندازى آن شد. این گفتمان به رغم اینکه خود را پراگماتیستى مى شمارد اما خطا و یا آسیب جدى اى را در پى ندارد; با این همه نقش جدى و تاثیر حتمى باورهاى دینى در حل معضلات و نزاع هاى پیش آمده را یکسره نادیده مى گیرد.

4. گفتمان وابسته به مؤسسه ها یا نهادهاى دینى
چنانکه پیداست، گفتمانى است که از سوى مؤسسه ها و نهادهاى رسمى دین (که در هر دینى مقبول و پذیرفته شده اند، مانند کلیسا در دین مسیحیت) و یا مؤسسه هاى غیر رسمى دین (مانند الازهر در جهان اسلام که اگرچه نهاد رسمى نیست اما در میان مسلمانان اهمیت و نقش ویژه اى دارد) طرح و مورد پشتیبانى قرار مى گیرد. معضلات اساسى این گفتمان، وابستگى شدیدى است که با قدرت و نهادهاى حکومتى دارد و خواه به گونه اى سلبى و یا اثباتى، تحت تاثیر آن قرار مى گیرد. به ویژه این که در سراسر جهان، مؤسسه هاى دینى عمومى رکنى از سیاست نیستند. مانند موضع گیرى برخى از عالمان رسمى دین در برخى از کشورهاى عربى در برابر اسرائیل که به طور آشکار تحت تاثیر از سرگیرى روند صلح در خاورمیانه قرار گرفت. و پس از انعقاد پیمان صلح گروهى از کشورهاى عربى با اسرائیل، تغییر و تعدیل اساسى یافت.

5. گفتمان تاریخى
این گفتمان دین را به مثابه ى تاریخ یا مجموعه اى از انباشتگى هاى تاریخى مى بیند که با گوهر دین درآمیخته شده و جزئى از آن شده است; به طورى که رویدادهاى تاریخى به دین نسبت داده مى شوند. این گفتمان به گونه اى آشکارتر در نزد یهودیان رایج است; بدین معنا که رویدادهایى چون خرابى و بازسازى معبد، تحت تعقیب قرار گرفتن یهودیان از سوى بابلى ها و رومى ها و برخى از رویدادهاى تاریخى دیگر، با اعتقادات و دین یهود درآمیخته شده و تاثیر بسزایى بر گفتمان دینى یهودیان با «دیگرى» دارد.

6. گفتمان توطئه محور
یعنى گفتمانى که اندیشه ى گفتگو را چیزى جز توطئه اى شوم براى ایجاد تشکیک در اعتقاد دینى گفتگو کننده و اثبات درستى اعتقاد رقیب (دیگرى) نمى داند. این گفتمان در گستره گونه هاى گفتگوی دینى، گونه اى منفى به شمار مى آید. ویژگى غالب آن ساده اندیشى و تحریف و واقعیت ها است و به خود بسندگى و عدم فهم «دیگرى» مى انجامد و نیز سبب مى شود تا مسایل پیرامون ما بیش از اندازه سطحى انگاشته شوند و روند جهانى را به مثابه ى توطئه اى شوم و اهریمنى قلمداد کند. متاسفانه این گفتمان در میان مسلمانان نه تنها در عرصه گفتگوی ادیان بلکه در بسیارى از مسایل دیگر رواج و اعتبار دارد.

7. گفتمان مبلغ دینى (میسیونرى)
که غالبا با توسل به شیوه هاى جدلى و اثبات درستى عقاید خود مى کوشد به شیوه هاى مختلفى آنها را به «دیگرى» تحمیل کند. از این رو این گفتمان به مجادله هاى دینى شباهت بیشترى دارد تا گفتگوی ادیان; اگرچه گروهى تلاش مى کنند که آن را در شمار گفتگوی ادیان قلمداد کنند. معضل اساسى این گفتمان تنها در این نیست که گفتگو را با دعوت درآمیخته است بلکه تنها راه پیش بردن این گفتگو را به تحمیل عقاید خود بر «دیگرى» و به تسلیم واداشتن او مى بیند. گونه هاى متفاوت از گفتگوی ادیان، به مثابه بخشى از تحقق عینى گفتگو به شمار مى آیند اما با ذات اندیشه «گفتگوی ادیان» که یکسره بر فهم «خود» و «دیگرى»، بدون هیچ گونه ساده اندیشى یا تحریف واقعیت ها استوار است، تفاوت آشکارى دارد. اما در این میان دو گونه گفتمان دیگرى نیز وجود دارد که با روح اندیشه گفتگوی ادیان، نزدیکى و قرابت بیشترى دارد. این دو گفتمان عبارتند از: گفتمان «اصول محور» و گفتمان «تمایز محور».

گفتمان اصول محور

گفتمانى معرفتى است که به متون مقدس دینى پایبند است و از پاره اى اصول یا معتقدات ثابت دینى آغاز کرده و به تفسیر یا بازخوانى یا تبیین آنها طبق مقتضیات نوین مى پردازد. این گفتمان در پى یافتن اصول، عناصر مشترک یا تفاوت هایى با «دیگرى» نیست. همچنین قصد آن را ندارد که بر کنار از شرایط سیاسى، تاریخى و یا پیش فرض هاى فکرى و فرهنگى، تنها از رهگذر نص ثابت مقدس و آموزه ها و یا ضوابط آن، «دیگرى» را درک کند. این گفتمان از نزدیکترین گونه هاى آن به گفتگوی ادیان است.

گفتمان تمایز محور
این گفتمان در پاره اى از ابعاد با گفتمان اصول محور شباهت دارد. هدف عمده این گفتمان آشکار کردن تفاوت ها است تا از این طریق بتوان خود را شناخت و ماهیت واقعى آن را آشکار کرد و به رغم قرابت زیادى که با روح اندیشه گفتگوی ادیان دارد اما به سبب توجه بیش از اندازه به تفاوت ها به ورطه خودمحورى و عینیت گریزى فرومى غلتد; تا آنجا که گاهى تمام عناصر مشترک واقعى میان خود و دیگرى را نادیده مى انگارد. پاره اى از پژوهشگران انتظار دارند که به زودى اندیشه گفتگوی ادیان عرصه هاى جهانى را تسخیر کند و قرن بیست و یکم را قرن دینى مى خوانند. در نتیجه گفتگوی ادیان تا مدت ها در صدر مسایل و موضوعات مهم جهانى قرار خواهد داشت.

انواع گفتگو در قرآن کریم

در اینجا لازم است درباره انواع گفتگو سخن بگوییم. براى این منظور، لازم است واژه هاى قال، قیل، قالوا، یقولون و مانند آن را مورد توجه قرار دهیم. آیات بسیار زیادى در قرآن کریم از نوعى مکالمه، گفتمان، جدال، مشافهه، سؤال و پاسخ و یا سؤالهاى در تقدیر و پاسخهاى مناسب با آن، حکایت دارد. حتى آنجا که از حوادث گذشته و سرگذشت اقوام خبر مى دهد و یا آیات خدا را برمى شمرد، انگیزه هایى براى سؤال است که گاه پاسخهاى لازم را به دنبال دارد. نمونه هایى از این گفتگوها عبارتند از:

الف) گفتگوهاى تبلیغى
آیاتى از قرآن کریم بر مساله تبلیغ دین و ابلاغ رسالت اشاره دارد و به دلیل اهمیت آن، خداوند از پیامبرش مى خواهد که آن را به مردم برساند و هیچ گونه سهل انگارى و کوتاهى روا ندارد. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین؛ اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنى هیچ پیامى از او را نرسانده اى. و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه مى دارد. خدا گروه کافران را هدایت نمى کند.» (مائده/ 67) گاه در مواردى که پیامبر با انکارها و کارشکنیها مواجه مى شد، خود را مبلغ معرفى مى کرد: «ابلغکم رسالات ربی و انا لکم ناصح امین؛ پیامهاى الهى را به شما مى رسانم و براى شما خیر خواهى امینم.» (اعراف/ 68; آیات مشابه دیگر از این قرار است: اعراف/ 62، 79 و 93; احقاف/ 23; هود/ 57) اهمیت تبلیغ و ارسال پیامهاى الهى به گونه اى است که در چندین آیه، اینگونه بیان شده است که پیامبر هیچ وظیفه اى جز بلاغ و رساندن آشکار تعالیم الهى ندارد: «فهل على الرسل الا البلاغ المبین؛ و آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران وظیفه اى است؟» (نحل/ 35; آیات مشابه دیگر از این قرار است: نحل/ 82; نور/ 54; عنکبوت/ 18; یس/ 17; شورى/ 48; تغابن/ 12)

ب) گفتگوهاى ارشادى
گفتگو در صورتى مؤثر مى افتد که از هرگونه خشونت، تحقیر طرف مقابل، تحریک حس لجاجت و مانند آن، خالى باشد. قرآن کریم از پیامبر مى خواهد که با اندرز نیکو و حالت ارشادى با طرف مقابل به گفتگو پرداخته و از بهترین روشهاى خطابى استفاده کند: «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به آن (شیوه اى) که نیکوتر است، مجادله نماى.» (نحل/ 125)

ج) گفتگوهاى تعلیمى
برخى گفتگوهاى قرآنى به منظور تعلیم مخاطب و در جواب پرسشهایى است که از پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته است. از پیامبر گرامى اسلام درباره موضوعات مختلف پرسشهایى شده است، مانند: هلال ماه، (بقره/ 189) قتال و کارزار در ماه هاى روح، (اسراء/ 85) ذى القرنین، (کهف/ 83) کوه ها، (طه/ 105) نزول کتاب از آسمان (نساء/ 153) «یسئلک الناس عن الساعة قل انما علمها عندالله و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا؛ مردم از تو درباره رستاخیز مى پرسند; بگو: علم آن فقط نزد خداست. و چه مى دانى؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.» (احزاب/ 63)

ج) گفتگوهاى فقهى و آموزشى (استفتایى)
برخى گفتگوهاى قرآنى، در قالب استفتا یا پرسشهاى فقهى و آموزشى است. عده اى از مردم در امرى دچار تردید مى شدند. از این رو، به پیامبر (ص) مراجعه کرده و مشکل فکرى خویش را حل مى کردند. «و یستفتونک فی النساء قل الله یفتیکم فیهن و ما یتلى علیکم فی الکتاب فی یتامى النساء اللاتی لا تؤتونهن ما کتب لهن و ترغبون ان تنکحوهن و المستضعفین من الولدان و ان تقوموا للیتامى بالقسط و ما تفعلوا من خیر فان الله کان به علیما؛ و درباره زنان، راى تو را مى پرسند. بگو: خدا درباره آنان به شما فتوا مى دهد و نیز درباره آنچه در قرآن بر شما تلاوت مى شود در مورد زنان یتیمى که حق مقرر آنان را به ایشان نمى دهید و تمایل به ازدواج با آنان دارید و درباره کودکان ناتوان و این که با یتیمان از روى عدل و درستى رفتار کنید، پاسخگوى شماست. و هر کار نیکى انجام دهید، قطعا خدا به آن داناست.» (نساء/ 127)
در موارد دیگرى نیز از پیامبر اکرم (ص) پرسش و استفتا شده است، مانند: کلاله، (نساء/ 176) استفتاى دوست حضرت یوسف (ع) درباره هفت گاو، (یوسف/ 46) استفتاى پادشاه مصر از سران قوم خویش درباره تعبیر خوابى که دیده بود، (یوسف/ 43 و 41) استفتاى ملکه سبا با سران قوم خویش درباره نامه حضرت سلیمان (ع). (نمل/ 32). باتوجه به گفتگوهاى استفتایى در قرآن کریم معلوم مى شود که استفتا همیشه به معناى طلب فتوا و پاسخ به پرسشهاى فقهى و آموزشى نیست، بلکه در مواردى خداوند در مقام استفهام انکارى و در رد دیدگاه کافران و منکران، از آنان استفتا یا کسب جواب مى کند: «فاستفتهم ا لربک البنات و لهم البنون؛ پس از مشرکان جویا شود: آیا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!» (صافات/ 149) «فاستفتهم ا هم اشد خلقا ام من خلقنا؛ پس، از کافران بپرس: آیا ایشان از نظر آفرینش سخت ترند یا کسانى که (در آسمانها) خلق کردیم؟» (صافات/ 11)

ه) گفتگوهاى احساسى (تحریکى)
در پاره اى از آیات، استفاده از حواس، تشویق شده است; مثلا در قرآن، براى عدم تساوى موحد و مشرک در پیشگاه خداوند مى فرماید: «قل هل یستوی الاعمى و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور؛ بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکیها و روشنایى برابرند؟» (رعد/ 16) هنگامى که حضرت موسى (ع) از آزار و اذیت و کارشکنیهاى قوم خویش خسته شد، از عواطف و احساسات آنان استفاده کرد: «و اذ قال موسى لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم؛ و یاد کن هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! چرا آزار مى دهید، با این که مى دانید من فرستاده خدا به سوى شما هستم.» (صف/ 5)

و) گفتگوهاى اقناعى
«و لئن سالتهم من خلق السماوات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله فانى یؤفکون؛ هر گاه از آن ها بپرسى چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟ مى گویند: الله، پس با این حال چگونه از عبادت خدا منحرف مى شوند؟» (عنکبوت/ 61) «و لئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحیا به الارض من بعد موتها لیقولن الله؛ و اگر از آنها بپرسى: چه کسى از آسمان، آبى نازل کرد و به وسیله آن، زمین را بعد از مردنش احیا نمود؟ مى گویند: خدا.» (عنکبوت/ 63)

ز) گفتگوهاى استدلالى
مهمترین بخش گفتگوها، گفتگوهاى استدلالى است: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ بگو: اگر راست مى گویید، دلیل خود را بیاورید.» (بقره/ 111; نمل/ 64) در اینگونه گفتگوها خداوند از مخاطبین مى خواهد دلیل خویش را اقامه کنند و به طور غیر مستقیم به آنان مى فهماند که شما راستگو نیستید. از این رو، تعبیر «ان کنتم صادقین» در قرآن کریم زیاد به کار رفته است. (بقره/ 23 و 94; آل عمران/ 93، 168 و 183; انعام/ 40 و 143; اعراف/ 106 و 196; یونس/ 38; هود/ 13; صافات/ 157 و...) قرآن کریم در موارد مختلف، براى اثبات ادعاهاى خود به استدلالهاى عقلى روى مى آورد، مانند: «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا؛ اگر در آسمان و زمین، جز الله خدایان دیگرى بود، فاسد مى شدند (و نظام جهان به هم مى خورد).» (انبیاء/ 22)

انواع گفتگو به لحاظ مخاطب

الف) گفتگوى انسان با خود:
منظور از این نوع گفتگو، گفتگوى درونى یا تعقل، تفکر و تذکر است. آیاتى از قرآن کریم با «اذکروا» شروع مى شود که از این طریق، مخاطبین را به اندیشه بیشتر فرا مى خواند. در پایان برخى آیات چنین آمده است: چرا تعقل نمى کنید، «افلا تعقلون» (آل عمران/ 65; انعام/ 32; اعراف/ 169; صافات/ 138; قصص/ 60; مؤمنون/ 80; انبیاء/ 67; یوسف/ 109; هود/ 51; یونس/ 16) چرا متذکر نمى شوید، «افلا تتذکرون» (انعام/ 80; سجده/ 4) «افلا تذکرون» (یونس/ 3; هود/ 24 و 30; نحل/ 17; مؤمنون/ 85; صافات/ 155; جاثیه/ 23) چرا فکر نمى کنید. «افلا تتفکرون» (انعام/ 50) اینگونه آیات نیز، انسان را به گفتگو با خویشتن دعوت مى کند.

ب) گفتگو با خدا:
این نوع گفتگو نه تنها ممکن است، بلکه به بشر دستور داده شده است که با خدا سخن بگوید و با او راز و نیاز نماید. خداوند نیز اجابت دعوت مى نماید. «فاذکرونی اذکرکم؛ پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم.» (بقره/ 152) «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون؛ و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیکم و دعاى دعا کننده را (به هنگامى که مرا بخواند) اجابت مى کنم، پس آنان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند; باشد که راه یابند.» (بقره/ 186)

ج) گفتگوى انسانها با یکدیگر
در واقع چنانچه دو نوع گفتگوى اول و دوم به خوبى شکل گرفته باشد، زمینه خوبى را براى گفتگوى نوع سوم پدید مى آورد. این به آن معناست که انسان، چنانچه مساله براى خودش روشن شده و با خداى خویش نیز ارتباط خوبى برقرار کرده باشد، به سادگى مى تواند با دیگر انسانها بر سر موضوعات به گفتگو پرداخته و به تفاهم برسد. بخشى از گفتگوى انسانها با یکدیگر، گفتگوى انسانها با پیامبران است. خداوند، در این باره دستورات خاصى دارد; براى مثال، ابن عباس، مفسر معروف چنین نقل مى کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که پیامبر اکرم (ص) مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهى را بیان مى کرد، گاهى از او مى خواستند به آرامى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و سؤالات و خواسته هاى خود را نیز مطرح نمایند. براى این درخواست جمله «راعنا» که از ماده الرعى به معنى مهلت دادن است به کار مى بردند. ولى یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه » که به معنى کودنى و حماقت است، استعمال مى کردند.
در صورت اول مفهومش این است که به ما مهلت بده ولى در صورت دوم یعنى ما را تحمیق کن! در اینجا براى یهود دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جمله اى که مسلمانان مى گفتند، پیامبر اسلام (ص) یا مسلمانان را استهزا کنند. خداوند، براى جلوگیرى از این سوء استفاده، به مؤمنان دستور داد به جاى جمله راعنا، جمله انظرنا را به کار برند که همان مفهوم را مى رساند و دستاویزى براى دشمن لجوج نیست: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا و للکافرین عذاب الیم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! نگویید: راعنا و بگویید: انظرنا و این توصیه را بشنوید و کافران را عذابى دردناک است.» (بقره/ 104)

منـابـع

محمدمهدى كريمى نيا- مقاله گفتگو در قرآن كريم- مجله رواق انديشه- شماره 29

چيستى گفتگوى تمدنها- سازمان مدارك انقلاب اسلامى- صفحه 515- 517

ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 1 صفحه 384 - 383

حسام تمام- مقاله گفتگوى اديان، زمينه هاى تاريخى و گفتمان هاى موجود- ترجمه على ستارى- مجله پگاه حوزه- شماره 96 و 97

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد