تعریف و نشانه های تواضع

فارسی 4713 نمایش |

تعریف تواضع
تواضع از ماده وضع در اصل به معنى فرونهادن است، این تعبیر در مورد زنان باردار که فرزند خود را به دنیا مى آورند به عنوان وضع حمل گفته مى شود و در مورد خسارت و زیان کردن و کمبود تعبیر وضیعه به کار مى رود و هنگامى که به عنوان یک صفت اخلاقى گفته مى شود مفهومش این است که انسان خود را پایین تر از آنچه موقعیت اجتماعى اوست قرار دهد، به عکس تکبر که مفهومش برترى جویى و قرار دادن خویشتن برتر از موقعیت فردى و اجتماعى اوست. بعضى از لغت دانان تواضع را به معنى تذلل تفسیر کرده اند و منظور از تذلل در اینجا خضوع و فروتنى و تسلیم است.
مرحوم نراقى در معراج السعاده در تعریف تواضع مى گوید: «تواضع عبارت است از شکسته نفسى که نگذارد آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند و لازمه آن کردار و گفتار چندى است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان مى کند». تعبیر به فروتنى در فارسى دقیقا همین معنا را مى رساند و این مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان مى شود. به دلیل آن که در حدیث منقول از امام صادق (ع) که به حدیث جنود عقل و جهل معروف است، تواضع در مقابل کبر قرار داده شده است نه در مقابل تکبر، باید آن را از صفات نفسانی دانست، چنان که کبر نیز از صفات نفسانی است و تکبر اظهار کردن این صفت در اعمال و حرکات و گفتارهاست.
مرحوم فیض کاشانى تحت عنوان غایة الریاضه فى خلق التواضع مى گوید: این فضیلت اخلاقى مانند سایر صفات اخلاقى داراى طرف افراط و تفریط و حد وسط است، حد افراط تکبر و حد تفریط پذیرش ذلت و پستى و حد وسط تواضع است. آنچه صفت فضیلت محسوب مى شود و قابل ستایش است همان کوچکى کردن بدون پذیرش پستى و ذلت است. معمولا در اینگونه مباحث بعضى راه افراط را در پیش مى گیرند و بعضى راه تفریط، مثلا بعضى تصور مى کنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بى مقدار کند و اعمالى انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سوء ظن پیدا کنند، آن گونه که در حالت بعضى از صوفیه نقل شده است که هنگامى که در یک منطقه به خوش نامى معروف مى شدند مرتکب اعمال زشت و قبیحى مى شدند تا از نظر بیفتند، مثلا به بى بندوبارى در عبادات و خیانت در امانت مردم معروف شوند و مردم آنها را رها کنند و شاید این کار را نوعى تواضع و ریاضت نفس مى پنداشتند.
اسلام اجازه نمى دهد کسى به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانى خویش را پایمال کند. در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم: «إن الله عز و جل فوض إلى المؤمن أموره کلها و لم یفوض إلیه أن یکون ذلیلا أما تسمع قول الله عزوجل یقول ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین فالمؤمن یکون عزیزا و لا یکون ذلیلا؛ خداوند اختیار تمام امور مؤمن را به خودش واگذارکرده ولی به او اختیار نداده که ذلیل باشد. آیا نشنیده ای که خداوند می فرماید: «و عزت به خداوند و رسولش و مؤمنین اختصاص دارد» (منافقون/ 8)، پس مؤمن عزیز است و ذلیل نمی باشد». با توجه به تعالیم اسلامی، انسان باید در تمامی حالات عزت نفس خود را حفظ کند. عزت نفس به این معنا است که انسان ارزش ذاتی خود را بشناسد و آن را با انجام کارهای پست و زشت و تحقیر کردن از بین نبرد. این معنا در برخی از آیات و روایات مورد توجه قرار گرفته است.
امیر مؤمنان علی (ع) در وصیت به امام حسن (ع) می فرمایند: «اکرم نفسک عن کل دنیة و ان ساقتک الی الرغائب؛ نفس خویش را از هر کار پستی برتر و بالاتر بدار، هر اندازه نفس، تو را به سوی شهوات و رغبت ها بکشاند، تو نفس را از این آلودگیها برتر بدان». امام صادق (ع) نیز در حدیثی می فرماید: «و لا تکن فظا غلیظا یکره الناس قربک و لا تکن واهنا یحقرک من عرفک؛ از آن اشخاص تندخو مباش، از آنها که مردم خوش ندارند به آنها نزدیک شوند، ولی خیلی هم سست و شل نباش که هر کس تو را می بیند تحقیرت کند». یعنی اسلام نمی پسندد که یک نفر مسلمان تحت عنوان اینکه با نفس باید مبارزه کرد خود را به صورت یک فرد پست و حقیر درآورد که هر کس به او می رسد اعتنا به وی نکند. عزت و شرافت را باید حفظ کرد چنانچه قرآن کریم می فرماید «ولله العزة ولرسوله وللمؤمنین؛ عزت اختصاص به خداوند و رسول او و مومنین دارد» (منافقون/ 8).
درحدیث نبوی آمده: «اطلبوا الحوائج بعزة الانفس؛ اگر حاجتی به دیگران دارید از آنها بخواهید، ولی با عزت نفس بخواهید»، یعنی برای حاجتی که دارید، خودتان را نزد دیگران پست و ذلیل نکنید، عزتتان را حفظ کنید و در حالی که آن را حفظ می کنید اگر حاجت و نیازی دارید آن را طرح کنید، نیاز خودتان را با قیمت از دست رفتن عزتتان رفع نکنید. مهم این است که در عین تواضع، شخصیت اجتماعى انسان ضایع نشود و خوار و ذلیل و بى مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود نه تنها چنین اثرى نخواهد داشت بلکه به عکس ارزش او در جامعه بالاتر مى رود. به همین دلیل در روایات اسلامى از امام على (ع) آمده: «بالتواضع تکون الرفعة؛ تواضع انسان را بالا مى برد!». حقیقت این است که تعریف تواضع از نشانه هاى آن جدا نیست؛ چرا که یکى از بهترین راه هاى تعریف یک موضوع، ذکر نشانه هاى گوناگون آن است. اکنون به بررسی برخی از نشانه های تواضع می پردازیم:

مراحل تواضع
بعضى از مردم در مقام ادعا خود را متواضع جلوه مى دهند اما در مقام عمل میان گفتار و کردار آنها تفاوت فاحشى دیده مى شود. به گفته مرحوم شیخ بهایى:
آراسته ظاهریم و باطن نه چنان *** القصه چنانکه مى نماییم نه ایم
حال، به طور اجمال به بیان بعضى از علائم تواضع و ویژگیهاى اهل تواضع مى پردازیم، بدان امید که بتوانیم این خصوصیات را سرمشق زندگى خویش قرار دهیم. در حدیثى از امام رضا (ع) مى خوانیم، سؤال کردند: «ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد کان متواضعا؟ فقال: التواضع درجات منها ان یعرف المرء قدر نفسه فینزلها منزلتها بقلب سلیم لایحب ان یأتى الى احد الا مثل ما یؤتى الیه، ان رأى سیئة دراها بالحسنة، کاظم الغیظ، عاف عن الناس، و الله یحب المحسنین؛ حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد متواضع محسوب مى شود چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلى دارد: یکى از مراحل آن این است که انسان قدر و موقعیت نفس خویش را بداند و در همان جایگاه با قلب سلیم (و پذیرش درونى) جاى دهد، دوست نداشته باشد کارى درباره کسى انجام دهد مگر همانند کارهایى که درباره او انجام مى دهند (همان گونه که انتظار احترام از دیگران دارد باید دیگران را محترم بشمارد و هر کارى را از سوى دیگران دون شأن خود مى شمرد درباره دیگران دون شأن بشمرد) هرگاه بدى از کسى ببیند آن را با نیکى پاسخ دهد، خشم خود را فروبرد، از گناهان مردم درگذرد و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد». همچنین آن حضرت در روایت دیگری می فرمایند: «التواضع ان تعطی الناس ما تحب ان تعطاه؛ فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو رفتار شود». آنچه در این دو روایت پرمحتوا آمده، در واقع نشانه هاى تواضع است که از طریق آن مى توان به تعریف تواضع نیز آشنا شد.
در روایتی از امام صادق (ع) برخی از نشانه های تواضع بیان شده اند: «من التواضع أن ترضى بالمجلس دون المجلس و أن تسلم على من تلقى و أن تترک المراء و إن کنت محقا و أن لا تحب أن تحمد على التقوى؛ از تواضع است که در نشستن به پائین مجلس راضی باشی و به هر که برخورردی سلام کنی و مجادله را ترک کنی، اگر چه حق با تو باشد، و دوست نداشته باشی که تو را بخاطر تقوایت بستایند». امیرمومنان علی (ع) نیز می فرمایند: «ثلاث هن رأس التواضع: أن یبدء بالسلام من لقیه و یرضی بالدون من شرف المجلس و یکره الریاء و السمعة؛ سه چیز است که در راس فروتنی جای دارد: اینکه انسان به هر که می رسد سلام کند، به پایین پای مجلس رضایت دهد و خودنمایی و شهرت طلبی را خوش نداشته باشد».

نشانه های تواضع؛ آغاز کردن به سلام
یکى از نشانه هاى تواضع آغاز کردن به سلام است. برخى افراد تنها به دوستان و آشنایان خود سلام مى کنند، ولى اسلام این گونه طرز تفکر را مردود شناخته و مسلمانان را موظف مى داند که به هر کس برسند سلام کنند. اما افراد متکبر و خودخواه این سنت اسلامى را نادیده گرفته و انتظار دارند که تمام مردم به آنها سلام کنند. خودخواهى و غرور برخى از آنان تا حدى است که متوقع اند کسانى که نشسته اند به احترام آنها از جا برخیزند و به آنها سلام کنند. امام صادق (ع) فرمودند: «یسلم الصغیر على الکبیر و المار على القاعد و القلیل على الکثیر؛ کوچک بر بزرگ، رهگذر بر نشسته و گروه اندک بر گروه انبوه باید سلام کنند».
فخر رازى در تفسیر خود روایتى از رسول خدا (ص) نقل مى کند که بر اساس آن، کسانى که مرکبشان از مرکب دیگران از نظر قیمت بالاتر است باید بر آنها که مرکب ارزان ترى دارند سلام کنند. وی پس از بیان این روایت مى گوید: علت اینکه باید سواره بر پیاده سلام کند این است که سوار هیبت و ابهت بیشترى دارد، از این رو هنگامى که سلام مى کند ترس مردم از میان مى رود. و علت اینکه آن کس که مرکب او گرانقیمت تر است بر کسى که مرکب ارزان ترى دارد باید سلام کند این است که این خود نوعى مبارزه با کبر است [که سرچشمه این تکبر، ثروت است]. زیرا برخى تصور مى کنند چون از ثروت زیادى برخوردارند باید دیگران با دیده احترام به آنها بنگرند. به این جهت مى گوید این گونه افراد براى سلام کردن بر دیگران سزاوارترند، چرا که این خود وسیله اى براى درهم شکستن کبر و غرور آنها است.

نشانه های تواضع؛ ترک مجادله و بحث
یکی دیگر از نشانه هاى تواضع ترک مجادله و بحث است. انسان متکبر وقتی در موضوعی با دیگری بحث می کند، با شنیدن حرف حق از طرف مقابل آن را قبول نمی کند بلکه به دنبال این است که حتما حرف خود را به کرسی بنشاند و خود را عالم تر نشان دهد. گاهی هم کبر و خودبزرگ بینی اش موجب می شود که نظر خود را صحیح بداند و به نظرات دیگران اعتنا نکند، هر چند که در واقع حق با طرف مقابل باشد. امام صادق (ع) فرمودند: «التواضع... و أن تترک المراء و إن کنت محقا و رأس الخیر التواضع؛ تواضع نشانه هایى دارد... که یکى از آنها ترک مراء و جدال است هر چند حق با تو باشد، و تواضع سر چشمه خوبیها است». راغب اصفهانى مى گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویى که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت مى گیرد و علت اینکه به این گونه مباحث مجادله مى گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره مى پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگرى تحمیل کند.
اسلام به طور کلى از جدال نهى نکرده است بلکه در مواردى از قرآن به پیامبر امر مى کند که با مردم مجادله کند، زیرا بحث و گفتگو در مسائل به خاطر ارشاد و راهنمایى مردم لازم و ضرورى است و چه بسا افرادى که در اثر این گونه مجادله و مباحثه توانسته اند عده زیادى را به خیر و سعادت دعوت کنند و از گمراهى نجات دهند. قرآن کریم مى فرماید: «ادع الى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین؛ با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها با طریقى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن. پروردگار تو از هر کسى بهتر مى داند چه کسانى از طریق او گمراه شدند و چه کسانى هدایت یافته اند (نحل/ 25).
بى شک، جدال به خاطر خصومت و تفوق جویى و برترى طلبى آثار سوئى دارد. یکى از آثار شوم جدال آن است که آبروى انسان مى رود. بخصوص اگر طرف مقابل عیب جو و هتاک باشد و در گفته هاى خود ادب را رعایت نکند و آنچه بر زبانش جارى شود بگوید، سرانجام، کار به بى حرمتى و توهین مى رسد. یکی دیگر از آثار سوء جدال ایجاد دشمنی و عداوت است. ذکر یک نکته در اینجا لازم است که به طور کلى جدال باید دور از مراء و خصومت باشد. یعنى بیان حقیقت تا حدى لازم و جایز است که براى تفهیم و ارشاد طرف مقابل باشد و چنانچه طرف حاضر به شنیدن نیست نباید اصرار کرد، زیرا اصرار زیاد اگر به خاطر تفهیم است در صورتى مفید واقع مى شود که طرف مقابل آماده شنیدن باشد، و اگر به خاطر غلبه و سرکوب طرف است این همان جدال مذموم است که موجب خصومت و دشمنى خواهد شد. تردیدى نیست کسى که مى داند حق با او نیست ولى براى اثبات مطلب خود پافشارى و اصرار مى کند و مى خواهد با زور افکار و عقاید خود را به مردم تحمیل کند، خصلت برترى جویى بر او چیره شده و عواقب شوم مجادله دامنگیر او خواهد شد.

منـابـع

محمد محمدی ری شهری- میزان الحکمه- ج 14

امام خمینی (ره)- شرح‏ حديث‏ جنود عقل ‏و جهل- صفحه 333

محمدرضا مهدوی کنی- نقطه ‏هاى‏ آغاز در اخلاق ‏عملى- صفحه 678-694

ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن- ج 2 صفحه 77-80

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد