نکوهش غرور در قرآن کریم
فارسی 5186 نمایش |ماده «غر» به معنای فریب دادن است. ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تأثیر چیز دیگرى در انسان است. طبق تعریف بزرگان علم اخلاق، غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است. آیات متعددی از قرآن کریم، انسان ها را از گرفتاری در دام عوامل فریب دهنده بر حذر داشته و فریفتگان و مغروران را مورد نکوهش قرار است.
خداوند خطاب به انسان می فرماید: «یا أیها الإنسان ما غرک بربک الکریم؛ اى انسان چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده است.» (انفطار/ 6) یعنى چه چیزی تو را مغرور نموده و تو را فریب داده و باطل را براى تو زیبا و حق جلوه داده تا او را مخالفت نموده و گناه نموده اى. روایت شده که پیغمبر (ص) هر گاه این آیه را تلاوت می کرد. می فرمود: «جهل و نادانى او او را فریب داده است» در این آیه مى بینیم که غرور را معلق به دو صفت "ربوبیت" و "کرم" خداى تعالى کرده، و این بدان منظور بوده که بفهماند علت عتاب و توبیخ چه بود و حاصلش این است که تمرد بنده و سرگرمى و فرو رفتن سراپایش در معصیت پروردگاری که مدبر امر او است و نعمت هاى ظاهرى و باطنیش سراپاى وجود او را فرا گرفته، کفرانى است که هیچ فطرت سلیمى در زشتى آن شک ندارد و بدون دغدغه مرتکبش را مستحق عقاب مى داند، مخصوصا در موردى که رب منعم، کریم هم باشد، یعنى اگر نعمتى مى دهد و عطایى مى کند هیچ قسم سودى را براى خود منظور ندارد و علاوه بر این در احسانى که مى کند بدی ها و نادانی ها و نافرمانی هاى مربوب را در نظر نمى گیرد و از همه اغماض مى کند، که کفران چنین ربى باز هم زشت تر و توجه عتاب و مذمت شدیدتر و روشن تر است.
امام علی (ع) هنگام تلاوت آیه فوق، فرمودند: «أدحض مسئول حجة و أقطع مغتر معذرة لقد أبرح جهالة بنفسه یا أیها الإنسان ما جرأک على ذنبک و ما غرک بربک و ما أنسک بهلکة نفسک؛ انسانی که در این آیه مورد خطاب و سؤال است، هر دلیلی برای مغرور شدنش به خدا بیاورد دلیلش بر باطل است و عذر و بهانه اش از عذر و بهانه هر فریب خورده دیگری بی پایه تر و جهالت وجود او را سخت فرا گرفته است. ای انسان! چه چیز تو را به گناه کردن دلیر کرده است؟ چه چیز تو را به پروردگارت مغرور و گستاخ کرده است؟ چه چیز تو را به نابود کردن خودت، خو داده است؟» (نهج البلاغه، خطبه 223)
در آیه دیگری، خداوند به همه انسان ها هشدار مى دهد و آنها را بر حذر می دارد از اینکه فریب زرق و برق دنیا را بخورند و به آن مغرور شوند و در دام شیطان بیفتند: «یا ایها الناس... ان وعد الله حق فلاتغرنکم الحیاة الدنیا و لایغرنکم بالله الغرور؛ اى مردم!... وعده الهى (معاد) حق است مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و مغرور سازد و شیطان با به رخ کشیدن و استناد به رحمت و مغفرت خدا فریبتان ندهد» (فاطر/ 5)
شیطان نظر مردم را یکسره به حلم و عفو خدا از یک سو و به مظاهر امتحان و استدراج و کیدش از سوى دیگر، متوجه می سازد، از یک سو به ایشان تلقین می کند که خدا حلیم و بخشنده است و از سوى دیگر می گوید: به دنیاپرستان بنگرید که چگونه از عذاب خدا ایمنند، هر چه بیشتر در طلب دنیا مى کوشند و بیشتر از خدا غافل و در لجنزار گناه غرق مى شوند زندگى شان بهتر و راحت تر و در بین مردم داراى مقامى رفیع تر مى شوند. این جاست که شیطان از وسوسه هاى خود نتیجه مى گیرد و به دل آنان مى افکند که اصلا هیچ احترام و ارزشى نیست، مگر در پیشرفت زندگى دنیا، و در ماوراى این زندگى خبرى نیست و این وعده و وعید و قیامت و حساب و بهشت و دوزخى که دعوت هاى دینى از آن خبر مى دهند، مشتى خرافات است. در نتیجه مى توان گفت: مراد از "غرور" و اینکه شیطان انسان را نسبت به خدا فریب می دهد، این است که: انسان را از آن معامله اى که خداوند در برابر غفلت و ظلم انسان، با انسان مى کند غافل می سازد.
جالب اینکه اسباب غرور در این آیه دو چیز شمرده شده: «زرق و برق دنیا» و «شیطان» و این تعبیر نشان مى دهد که گاه انسان بى آنکه از زندگى مادى مرفهى برخوردار باشد تنها با مشتى خیالات بى اساس مغرور مى شود و براى خود مقام و شخصیتى مى پندارد، در برابر حق سرکشى مى کند و در دام شیطان گرفتار مى شود. درست است که دنیاى پر زرق و برق یکى از دام هاى شیطان است ولى گاه خیال و پندار هم سرچشمه نفوذ شیطان مى گردد و انسان با آن دلخوش مى شود. با توجه به آیه 70 سوره مبارکه انعام در می یابیم که فریب خوردن از ظاهر زیبای دنیا موجب عدم دین مداری می شود. قرآن کریم می فرماید: «وذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاة الدنیا...؛ کسانى را که آیین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى (و استهزاء) گرفتند و زندگى دنیا آنها را فریب داده است رها کن» بین فریب خوردن از دنیا و بازیچه گرفتن دین خدا، ملازمه است، وقتى انسان نسبت به کام گرفتن از لذت هاى مادى، افسار گسیخته شد و همه کوشش خود را، صرف آن نمود، قهرا از کوشش در دین حق اعراض نموده و آن را شوخى و بازیچه مى پندارد. علاوه بر شیطان و دنیا، آرزوهای دور و دراز نیز، از عواملی است که موجی فریب خوردن و گمراهی انسان می شود. «ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلى و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى حتى جاء امر الله و غرکم بالله الغرور؛ منافقان دوزخى آنها را صدا مى زنند که مگر ما با شما نبودیم؟ مى گویند: آرى! ولکن شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار (مرگ حضرت رسول یا وارد شدن حوادث ناگوار بر مؤمنین) کشیدید و شک و تردید (در دین خدا) داشتید و آرزوها شما را فریب داد تا فرمان خدا (مرگ) فرا رسید و شیطان شما را نسبت به خداوند فریب داد» (حدید/ 14) جمله «و غرتکم الأمانی» یعنی آرزوهایى که نمودید (اینکه برای مؤمنین حوادث ناگوار پیش بیاید و یا اینکه نور دین خدا خاموش شود)، شما را فریب داد به تا اینکه در چیزی که دست نیافتنی است، طمع کردید.
در اینجا به خوبى مى بینیم که یکى از صفات بارز منافقان دوزخى غرور و گرفتارى در چنگال آرزوهاى دور و دراز شمرده شده است. قوم یهود، در اثر غرور و خودبینى امتیازات نامعقولى براى خود قائل بودند و همین تفکر غلط سبب گمراهى و طغیان آنها شد، قرآن کریم مى فرماید: «ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودات و غرهم فى دینهم ما کانوا یفترون؛ این (اعراض و روى گردانى آنها از حکم کتاب الهى) به خاطر آن است که مى گفتند: جز چند روزى آتش دوزخ به ما نمى رسد (و مجازات ما به خاطر گناهان سنگینمان بسیار کم است چون قوم برترى هستیم!) این افترا و دروغى که (به خدا) بسته بودند آنها را در دینشان فریب داده بود» (آل عمران/ 24) اهل کتاب به خاطر عقیده خرافى ای که داشتند و آن را به خدا افترا بسته بودند، فریب خورده و مغرور شدند، و خود را از کتاب خدا بى نیاز گمان کردند (خدا داناتر است)
سؤالى که در اینجا پیش می آید این است که چگونه در آیه شریفه فرموده اهل کتاب فریب افتراى خود را خوردند و بدان مغرور شدند، مگر ممکن است که انسان فریب گفتار خود را بخورد؟ با علم به اینکه گفتارش دروغ و خدعه و باطل است. جواب این سؤال آن است که صاحبان گفتار غرورانگیز نامبرده، نیاکان ایشان بودند و فریب خوردگان اخلاف و نسل هاى بعدى آنان و اگر در آیه شریفه هر دو را به اهل کتاب نسبت داده، براى این بود که همه آن اسلاف و اخلاف یک امت بودند، و اخلاف، به اعمال اسلاف راضى بودند. علاوه بر اینکه ممکن است کسی در اثر گفتار نادرست خویش با علم به اینکه افترا و باطل است فریب بخورد، زیرا آنچه انسان انجام می دهد بر طبق آنچه مى داند نیست، بلکه بر طبق آن ملکات خوبى و بدى است که در نفسش پدید آمده و عمل را در نظرش زینت مى دهد. اهل کتاب هم از آنجا که تکبر و ستمگرى و محبت به شهوات در دل هایشان رسوخ نموده، هر عملى را که انجام مى دادند بر طبق خواسته نفسشان بود، در نتیجه افترا بستن به خدا که عادت و ملکه آنان شده، همان باعث فریب خوردن و غرور ایشان گشته، و چون این عمل ناپسند را مکرر انجام داده اند، کارشان به جایى رسید که در اثر تلقین، نسبت به عمل خود اعتماد پیدا کردند. علماى روان شناس هم اثبات کرده اند که تلقین هم، کار عمل را مى کند، و آثار علم را از خود بروز مى دهد.
در یکی دیگر از آیات قرآن کریم می خوانیم: مشرکان در اثر فریب یکدیگر به پرستش بت ها می پرداختند: «قل أرأیتم شرکاءکم الذین تدعون من دون الله أرونی ما ذا خلقوا من الأرض أم لهم شرک فی السماوات أم آتیناهم کتابا فهم على بینة منه بل إن یعد الظالمون بعضهم بعضا إلا غرورا؛ بگو این شرکایى که به جاى خدا مى خوانید، به من بگویید ببینم چه چیزى از زمین را آفریده اند و یا در آسمان ها شرکتى دارند و یا ما به ایشان کتابى نازل کرده و در آن از وجود چنین شریکى خبر داده ایم و این مشرکین دلیلى بر شرک خود دارند، نه هیچ یک از اینها نیست بلکه جز این نبوده که این ستمکاران به یکدیگر وعده هاى فریبنده مى دهند» (فاطر/ 40) جمله «بل إن یعد الظالمون بعضهم بعضا إلا غرورا» می فهماند که عامل شرک ورزیدن مشرکین، استدلالی نبوده که آنان را بر این کار وادار کرده باشد و خواسته باشند بر آن استدلال اعتماد کنند، بلکه تنها انگیزه آنها فریبى است که بعضى از آنها نسبت به بعض دیگر روا مى دارند، به این معنا که نیاکان و اسلاف، آیندگان را فریب داده و مغرور مى کردند به اینکه: بت ها نزد خدا شفاعت مى کنند، و نیز رؤساى هر قوم زیر دستان خود را فریب مى دادند به اینکه این شرکاء نزد خداى سبحان شفاعت خواهند کرد، در حالى که این وعده ها همه پوچ بود و حقیقت نداشت.
منـابـع
محمد حسین طباطبایی- ترجمه الميزان جلد3- صفحه 194-195 و جلد7- صفحه 204 و جلد17- صفحه 21 و 78 و جلد19 و صفحه 277 و جلد20- صفحه368
شیخ طوسی- التبيان في تفسير القرآن جلد4- صفحه 277 و جلد9- صفحه 527
شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن جلد24- صفحه 221-222 و جلد26- صفحه351
ناصر مکارم شیرازی- اخلاق در قرآن جلد2- صفحه 165
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها