شبهه منافات ترس ابراهیم علیه السلام با عصمت ایشان
فارسی 3769 نمایش |اصل شبهه:
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد عصمت حضرت ابراهیم مطرح نموده اند که اگر حضرت ابراهیم معصوم بوده است پس چرا دچار ترس شده است. خداوند در آیات شریفه سوره مبارکه ذاریات می فرماید: «هل أتئک حدیث ضیف إبراهیم المکرمین* إذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون* فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمی* فقربه إلیهم قال ألا تأکلون* فأوجس منهم خیفه قالوا لا تخف و بشروه بغلام علیم؛ آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسیده است؟ چون بر او درآمدند پس سلام گفتند گفت سلام مردمى ناشناسيد پس آهسته به سوى زنش رفت و گوساله اى فربه [و بريان] آورد. آن را به نزديكشان برد [و] گفت مگر نمى خوريد. پس [در دلش] از آنان بیمناک شد. گفتند: مترس، و او را به [تولد] پسرى دانا مژده دادند.» (ذاریات/ 24- 28) آنها بیان می دارند که مگر حضرت ابراهیم با آن علم نبوت خود نمی دانست که این ها ملائکه الهی هستند که به شکل انسان در آمده اند تا از آن ها نترسد «فأوجس منهم خیفه» بنابراین طبق این آیات حضرت ابراهیم دچار ترس شده است که این موضوع با عصمت ایشان منافات دارد.
عناصر منطقی شبهه:
1- طبق اعتقاد مسلمانان حضرت ابراهیم (ع) معصوم بوده است.
2- ولی طبق آیات 24 الی 28 سوره ذاریات حضرت ابراهیم (ع) مرتکب ترس شده است.
3- این موضوع با عصمت ایشان سازگاری ندارد.
پاسخ شبهه:
خداوند در آیات شریفه 24 الی 28 در سوره مبارکه ذاریات می فرماید: «هل أتئک حدیث ضیف إبراهیم المکرمین* إذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون* فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمین* فقربه إلیهم قال أ لا تأکلون* فأوجس منهم خیفه قالوا لا تخف و بشروه بغلام علیم؛ آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسیده است؟ آن گاه که بر او وارد شدند پس گفتند سلام [بر تو]. گفت: سلام! [بر شما که] گروهى ناشناسید. پس آهسته به سوى خانواده خویش رفت و گوساله اى فربه [و بریان] آورد پس آن را به نزدشان برد [ولى با تعجب دید دست به غذا نمى برند] گفت: آیا غذا نمى خورید؟ پس [در دلش] از آنان بیمناک شد. گفتند: مترس، و او را به [تولد] پسرى دانا مژده دادند.»
ابراهیم تصور مى کرد آنها از جنس بشرند و هنگامى که دید دست به سوى غذا نمى برند در دل احساس وحشت کرد. «فأوجس منهم خیفه» زیرا در آن زمان و امروز هم در میان بسیارى از اقوام که پایبند به اخلاق سنتى هستند، هر گاه کسى از غذاى دیگرى بخورد به او آزارى نمى رساند و خیانتى نمى کند، و آنجا که نمک خورند نمکدان را نمى شکنند، و لذا اگر میهمان دست به غذا نبرد این گمان پیدا مى شد که او براى کار خطرناکى آمده است. این ضرب المثل نیز در عرب معروف است که مى گویند «من لم یاکل طعامک لم یحفظ ذمامک؛ کسى که غذاى تو را نخورد به پیمان تو وفا نخواهد کرد.» "ایجاس" از ماده "وجس" (بر وزن مکث) در اصل به معنى صداى مخفى است، به همین مناسبت "ایجاس" به معنى احساس پنهانى و درونى آمده، گویى انسان صدایى را از درون خود مى شنود و هنگامى که با "خیفه" همراه شود به معنى احساس ترس است. در اینجا میهمانان همانگونه که در سوره هود آیه 70 آمده است به او گفتند نترس، و به او اطمینان خاطر دادند. «قالوا لا تخف» سپس مى افزاید: او را بشارت به تولد پسرى دانا دادند. «و بشروه بغلام علیم»
علامه طباطبایی می فرماید «در جمله "فأوجس منهم خیفه قالوا لا تخف" کلمه "فاء" فصیحه است، و از حذف جزئیاتى از کلام خبر مى دهد و تقدیر کلام چنین است: "فلم یمدوا الیه أیدیهم، فلما رأى ذلک نکرهم، و أوجس منهم خیفه؛ میهمانان دست به سوى آن طعام دراز نکردند، و ابراهیم چون این را بدید بدش آمد و از ایشان احساس ترس کرد" و کلمه "ایجاس" که مصدر فعل ماضى "اوجس" است به معناى احساس در باطن قلب مى باشد. و کلمه "خیفه" به معناى نوعى ترس است، و معناى جمله این است که ابراهیم در باطن خود احساس نوعى ترس کرد. (که با ترسهاى دیگر فرق داشت)
"قالوا لا تخف" این جمله بدون واو عاطفه آمده، و به اصطلاح ادبیات به فصل آمده نه وصل، و این بدان جهت است که در حقیقت در معناى جواب از سؤالى است تقدیرى، گویا کسى پرسیده: خوب، بعد از آنکه احساس ترس کرد چه شد؟ در پاسخ مى گوید: فرشتگان گفتند مترس، و او را به فرزندى دانا مژده دادند، و ترسش را مبدل به امنیت و سرور کردند.
پیامبران بسته به درجاتشان به اذن خدا از غیب و ملکوت باخبرند و حقایق را می بینند، ولی این آگاهی ها بدین معنا نیست که آن ها همیشه از همه چیز آگاهند. در قرآن داستان حضرت موسی و خضر روایت شده که این سخن را می توان به روشنی در آن یافت. حضرت موسی با این که از پیامبران اولواالعزم است، ولی از منویات حضرت خضر آگاه نبود، این جریان در آیات 60 الی 82 سوره کهف بازگو شده است. دیگر پیامبران نیز این چنینند و چه بسا به مصالحی خدای متعال حقایق را از چشم آن ها بپوشاند. این مسأله با توجه به بعد بشری آن ها به خوبی قابل درک است. آنان وظیفه دارند مانند دیگران زندگی کنند و در بسیاری موارد چه بسا نتوانند از آگاهی های خود استفاده کنند و جریان طبیعی این عالم را بر هم زنند.»
حضرت ابراهیم نیز با اینکه از ملکوت آسمان ها و زمین آگاه بود «و کذ لک نری إبر هیم ملکوت السمـو ت و الارض و لیکون من الموقنین؛ و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان مى دادیم تا [بصیرت یابد] و تا از اهل یقین شود.» (انعام/ 75) ولی هر جا خدا صلاح ندارد، از حقایق بی خبر می ماند.
مقام نبوت ملازم با عصمت از گناه و منافى با صفات ناپسند از جمله ترسى است که مقاومت نفس را گرفته، توان تدبیر را از آدمى سلب مى کند و [در کتاب هاى اخلاق] از آن به جبن که تفریط در به کارگیرى قوه غضبیه است، تعبیر مى شود؛ چنان که تهور یعنى عدم تأثر از مشاهده مکروه به طور مطلق، افراط در به کارگیرى قوه غضبیه، و در شمار رذایل اخلاقى است. عصمت در انبیا، ملازم با شجاعت است و آن اعتدال در به کارگیرى قوه غضبیه به شمار مى رود و شجاعت صفتى در برابر جبن است، نه خوف. در هر حال ترس حضرت ابراهیم از این بود که نکند آنها در پی شری و طرح خصومتی به منزل او آمده باشند; این شر می توانست مربوط به مردم باشد; چرا که آن ها از اهل آن دیار نبودند.
توضیح این که حضرت ابراهیم وقتی برای آن ها غذا آماده کرد، آن ها دست به غذا نبردند و این در فرهنگ آنان و بسیاری از فرهنگ های روزگار ما معنای خوبی نداشته و ندارد و نشان دهنده خصومت و ناراحتی است. حضرت از این نوع برخورد احساس کرد آن ها در پی طرح خصومتی به منزل او آمده اند که با شناختن آن ها نگرانی او برطرف شد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 568
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 صفحه 346 ـ 347
محمد صالحی منش- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 1- مقاله ابراهیم و لوط (ع)
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها