محتوای دعوت و رسالت حضرت شعیب علیه السلام
فارسی 3719 نمایش |رسالت حضرت شعیب در مدین
خداوند در سوره هود می فرماید: «و إلى مدین أخاهم شعیبا قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره و لا تنقصوا المکیال و المیزان إنی أراکم بخیر و إنی أخاف علیکم عذاب یوم محیط* و یا قوم أوفوا المکیال و المیزان بالقسط و لا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تعثوا فی الأرض مفسدین* بقیت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین و ما أنا علیکم بحفیظ؛ و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت اى قوم من! "الله" را پرستش کنید که جز او معبود دیگرى براى شما نیست و پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشى نزنید) من خیرخواه شما هستم و من از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم! و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت وفا کنید و بر اشیاء (و اجناس) مردم عیب مگذارید و از حق آنان نکاهید و در زمین فساد مکنید. سرمایه حلالى که خداوند براى شما باقى گذارده برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم.» (هود/ 84- 86)
در این مجال داستان رسالت حضرت شعیب و قومش بیان می گردد و مردم "مدین" همان جمعیتى هستند که راه توحید را رها کردند و در سنگلاخ شرک و بت پرستى سرگردان شدند، نه تنها بت که در هم و دینار و مال و ثروت خویش را مى پرستیدند، و به خاطر آن کسب و تجارت با رونق خویش را آلوده به تقلب و کم فروشى و خلافکاریهاى دیگر مى کردند. در آغاز مى گوید: و به سوى مدین برادرشان شعیب را فرستادیم. «و إلى مدین أخاهم شعیبا» کلمه "اخاهم" (برادرشان) به خاطر آن است که نهایت محبت پیامبران را به قوم خود بازگو کند، نه فقط به خاطر اینکه از افراد قبیله و طائفه آنها بود بلکه علاوه بر آن خیرخواه و دلسوز آنها همچون یک برادر بود. این پیامبر این برادر دلسوز و مهربان همانگونه که شیوه همه پیامبران در آغاز دعوت بود نخست آنها را به اساسى ترین پایه هاى مذهب یعنى "توحید" دعوت کرد و گفت: اى قوم! خداوند یگانه یکتا را بپرستید که جز او معبودى براى شما نیست. «قال یا قوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره»
چرا که دعوت به توحید دعوت به شکستن همه طاغوتها و همه سنتهاى جاهلى است، و هرگونه اصلاح اجتماعى و اخلاقى بدون آن میسر نخواهد بود. آن گاه به یکى از مفاسد اقتصادى که از روح شرک و بت پرستى سرچشمه مى گیرد و در آن زمان در میان اهل "مدین" سخت رائج بود اشاره کرده و گفت: به هنگام خرید و فروش پیمانه و وزن اشیاء را کم نکنید. «و لا تنقصوا المکیال و المیزان» "مکیال" و "میزان" به معنى پیمانه و ترازو است و کم کردن آنها به معنى کم فروشى و نپرداختن حقوق مردم است. رواج این دو کار در میان آنها نشانه اى بود از نبودن نظم و حساب و میزان و سنجش در کارهایشان، و نمونه اى بود از غارتگرى و استثمار و ظلم و ستم در جامعه ثروتمند آنها. این پیامبر بزرگ پس از این دستور بلافاصله اشاره به دو علت براى آن مى کند. نخست مى گوید: قبول این اندرز سبب مى شود که درهاى خیرات به روى شما گشوده شود، پیشرفت امر تجارت، پائین آمدن سطح قیمتها، آرامش جامعه، خلاصه من خیر خواه شما هستم و مطمئنم که این اندرز نیز سرچشمه خیر و برکت براى جامعه شما خواهد بود. «إنی أراکم بخیر»
این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که شعیب مى گوید: «من شما را داراى نعمت فراوان و خیر کثیرى مى بینم» بنابراین دلیلى ندارد که تن به پستى در دهید و حقوق مردم را ضایع کنید و به جاى شکر نعمت کفران نمائید. دیگر اینکه، من از آن مى ترسم که اصرار بر شرک و کفران نعمت و کم فروشى، عذاب روز فراگیر، همه شما را فرو گیرد «و إنی أخاف علیکم عذاب یوم محیط» "محیط" در اینجا صفت براى "یوم" است، یعنى یک روز "فراگیر" و البته فراگیر بودن روز به معنى فراگیر بودن مجازات آن روز است، و این مى تواند اشاره به عذاب آخرت و همچنین مجازاتهاى فراگیر دنیا باشد. بنابراین هم شما نیاز به این گونه کارها ندارید و هم عذاب خدا در کمین شما است پس باید هرچه زودتر وضع خویش را اصلاح کنید.
کم فروشی
آیه بعد مجددا روى نظام اقتصادى آنها تاکید مى کند و اگر قبلا شعیب قوم خود را از کم فروشى نهى کرده بود در اینجا دعوت به پرداختن حقوق مردم کرده، مى گوید: «و یا قوم أوفوا المکیال و المیزان بالقسط؛ اى قوم! پیمانه و وزن را با قسط و عدل وفا کنید.» (هود/ 85) و این اصل یعنى اقامه قسط و عدل و دادن حق هر کس به او باید بر سراسر جامعه شما حکومت کند. سپس قدم از آن فراتر نهاده، مى گوید: «و لا تبخسوا الناس أشیاءهم؛ بر اشیاء و اجناس مردم عیب مگذارید، و چیزى از آنها را کم مکنید.» "بخس" (بر وزن نحس) در اصل به معنى کم کردن به عنوان ظلم و ستم است. و اینکه به زمینهایى که بدون آبیارى زراعت مى شود "بخس" گفته می شود به همین علت است که آب آن کم است (تنها از باران استفاده مى کند) و یا آنکه محصول آن نسبت به زمینهاى آبى کمتر مى باشد. و اگر به وسعت مفهوم این جمله نظر بیفکنیم دعوتى است به رعایت همه حقوق فردى و اجتماعى براى همه اقوام و همه ملتها، "بخس حق" در هر محیط و هر عصر و زمان به شکلى ظهور مى کند، و حتى گاهى در شکل کمک بلا عوض! و تعاون و دادن وام! (همانگونه که روش استثمار گران در عصر و زمان ما است).
در پایان آیه باز هم از این فراتر رفته، مى گوید: «و لا تعثوا فی الأرض مفسدین؛ در روى زمین فساد مکنید.» فساد از طریق کم فروشى، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، فساد به خاطر بر هم زدن میزانها و مقیاسهاى اجتماعى، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال و اشخاص، و بالآخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم! جمله "لا تعثوا" به معنى فساد نکنید است بنابراین ذکر "مفسدین" بعد از آن به خاطر تاکید هر چه بیشتر روى این مساله است. دو آیه فوق این واقعیت را به خوبى منعکس مى کند که بعد از مساله اعتقاد به توحید و ایدئولوژى صحیح، یک اقتصاد سالم از اهمیت ویژه اى برخوردار است، و نیز نشان مى دهد که به هم ریختگى نظام اقتصادى سرچشمه فساد وسیع در جامعه خواهد بود. سرانجام به آنها گوشزد کرد که افزایش کمیت ثروت (ثروتى که از راه ظلم و ستم و استثمار دیگران به دست آید) سبب بى نیازى شما نخواهد بود، بلکه سرمایه حلالى که براى شما باقى مى ماند هر چند کم و اندک باشد اگر ایمان به خدا و دستورش داشته باشید بهتر است. «بقیت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین» تعبیر به "بقیة الله" یا به خاطر آن است که سود حلال اندک چون به فرمان خدا است "بقیة الله" است. و یا اینکه تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهى و بقاى برکات مى شود. و یا اینکه اشاره به پاداش و ثوابهاى معنوى است که تا ابد باقى مى ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانى شود، آیه 46 سوره کهف «و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر أملا؛ نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است.» نیز اشاره به همین است. و تعبیر به «إن کنتم مؤمنین؛ اگر ایمان داشته باشید.» اشاره به این است که این واقعیت را تنها کسانى درک مى کنند که ایمان به خدا و حکمت او و فلسفه فرمانهایش داشته باشند.
در روایات متعددى مى خوانیم که بقیة الله تفسیر به وجود "مهدى (ع)" یا بعضى از امامان دیگر شده است، در پایان آیه مورد بحث از زبان شعیب مى خوانیم که مى گوید: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود که گفتم و من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار کردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم. این شما و این راه و این چاه! «و ما أنا علیکم بحفیظ» و من پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم.
در سوره عنکبوت می فرماید: «و إلى مدین أخاهم شعیبا فقال یاقوم اعبدوا الله و ارجوا الیوم الاخر و لا تعثوا فى الأرض مفسدین؛ و به سوى [مردم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید، و به روز قیامت امید داشته باشید، و در زمین سر به فساد برندارید.» (عنکبوت/ 36) علامه طباطبایی می فرماید: «در این آیه حکایت مى کند که شعیب مردم را به عبادت خدا، یعنى به توحید مى خواند، و اینکه به معاد معتقد شوند، چون رجاى آخرت همان اعتقاد به معاد است، و اینکه در زمین فساد نکنند، و به طورى که بعضى از مورخین در تاریخ قوم مدین گفته اند- عمده ترین فساد انگیزى آنان در زمین عبارت بوده از کم فروشى و خیانت در کیل و وزن.»
رسالت حضرت شعیب در میان اصحاب ایکه
خداوند در سوره شعراء می فرماید: «کذب أصحاب الأیکة المرسلین* إذ قال لهم شعیب أ لا تتقون* إنی لکم رسول أمین* فاتقوا الله و أطیعون* و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا على رب العالمین* أوفوا الکیل و لا تکونوا من المخسرین* و زنوا بالقسطاس المستقیم* و لا تبخسوا الناس أشیاءهم و لا تعثوا فی الأرض مفسدین* و اتقوا الذی خلقکم و الجبلة الأولین؛ اصحاب ایکه (شهرى نزدیک مدین) رسولان (خدا) را تکذیب کردند. هنگامى که شعیب به آنها گفت، آیا تقوى پیشه نمى کنید؟ من براى شما رسول امینى هستم. تقوى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید. من در برابر این دعوت پاداشى از شما نمى طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است. حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشى نکنید) و مردم را به خسارت نیفکنید. با ترازوى صحیح وزن کنید. و حق مردم را کم نگذارید و در زمین فساد ننمائید. از کسى که شما و اقوام پیشین را آفرید بپرهیزید.» (شعراء/ 176- 184) این پیامبر در سرزمین "مدین" (شهرى در جنوب شامات) و "ایکه" (بر وزن لیله) (آبادى معروفى نزدیک مدین) زندگى داشت.
آیه 79 سوره حجر گواه بر این است که سرزمین "ایکه" در مسیر راه مردم حجاز به سوى شام بوده است. نخست مى گوید: اصحاب ایکه رسولان خدا را تکذیب کردند. «کذب أصحاب الأیکة المرسلین» نه تنها شعیب پیامبرى که مبعوث بر آنها بود مورد تکذیب آنها قرار گرفت که دیگر پیامبران هم از نظر وحدت دعوت، مورد تکذیب آنان بودند، و یا اصولا هیچ مذهبى از مذاهب آسمانى را پذیرا نشده بودند. "ایکه" در اصل به معنى محلى است که درختان در هم پیچیده دارد که در فارسى از آن به "بیشه" تعبیر مى کنیم، سرزمینى که نزدیک "مدین" قرار داشت به خاطر داشتن آب و درختان زیاد "ایکه" نام گرفت، قرائن نشان مى دهد که آنها زندگى مرفه، و ثروت فراوان داشتند، و شاید به همین دلیل غرق غرور و غفلت بودند!
سپس به شرح این اجمال پرداخته، مى گوید: هنگامى که شعیب به آنها گفت: آیا تقوا را پیشه نمى کنید؟ «إذ قال لهم شعیب أ لا تتقون» در حقیقت دعوت شعیب از همان نقطه شروع شد که سایر پیامبران مى کردند دعوت به تقوى و پرهیزگارى که ریشه و خمیر مایه همه برنامه هاى اصلاحى و دگرگونیهاى اخلاقى و اجتماعى است. قابل توجه اینکه در این داستان تعبیر "اخوهم" که در داستان صالح و هود و نوح و لوط آمده بود دیده نمى شود، شاید به خاطر اینکه شعیب اصلا اهل مدین بود و تنها با مردم آنجا خویشاوندى داشت نه با مردم "ایکه" لذا در سوره هود آیه 84 هنگامى که فقط سخن از "مدین" مى گوید این تعبیر آمده است: «و إلى مدین أخاهم شعیبا» ولى چون در آیه مورد بحث سخن از اصحاب "ایکه" است و آنها با شعیب خویشاوندى نداشتند لذا این تعبیر ذکر نشده است.سپس افزود: من براى شما رسول امینى هستم «إنی لکم رسول أمین» تقوا را پیشه کنید و از خدا بپرهیزید و مرا اطاعت نمائید (که اطاعتم اطاعت او است) «فاتقوا الله و أطیعون». این را نیز بدانید که من در برابر این دعوت از شما اجر و پاداشى نمى طلبم تنها اجر و مزد من بر پروردگار عالمیان است. «و ما أسئلکم علیه من أجر إن أجری إلا على رب العالمین»
همان جمله هاى متحدالمال و کاملا حساب شده که در آغاز دعوت سایر پیامبران آمده است: دعوت به تقوى، تاکید بر سابقه امانت در میان مردم، و تاکید بر این مساله که این دعوت الهى تنها انگیزه معنوى دارد و هیچ چشم داشت مادى از هیچکس در آن نیست، تا بهانه جویان و بدبینان آن را وسیله فرار خود قرار ندهند. "شعیب" نیز مانند سایر پیامبرانى که گوشه اى از تاریخشان در این سوره قبلا آمده است بعد از دعوت کلى خود به تقوى و اطاعت فرمان خدا، در بخش دوم از تعلیماتش روى انحرافات اخلاقى و اجتماعى آن محیط انگشت گذارد، و آن را به زیر نقد کشید، و از آنجا که مهمترین انحراف این قوم مرفه نابسامانیهاى اقتصادى، و ظلم فاحش و حق کشى و استثمار بود، بیش از همه روى این مسائل تکیه کرد.
نخست مى گوید: حق پیمانه را ادا کنید، (کم فروشى ننمائید). «أوفوا الکیل» و مردم را به خسارت و زیان میفکنید. «و لا تکونوا من المخسرین» با ترازوى مستقیم و صحیح، وزن کنید «وزنوا بالقسطاس المستقیم» حق مردم را کم نگذارید، و بر اشیاء و اجناس مردم، عیب ننهید «و لا تبخسوا الناس أشیاءهم» و در روى زمین فساد مکنید «و لا تعثوا فی الأرض مفسدین».
پنج دستور
در این سه آیه اخیر، شعیب "پنج دستور" در عباراتى کوتاه و حساب شده به این قوم گمراه مى دهد، بعضى از مفسران چنین تصور کرده اند که اینها غالبا تاکید یکدیگر است در حالى که دقت کافى نشان مى دهد این پنج دستور در واقع اشاره به پنج مطلب اساسى و متفاوت است و یا به تعبیر دیگر چهار دستور است و یک جمع بندى کلى. براى روشن شدن این تفاوت توجه به این حقیقت لازم است که قوم شعیب (مردم "ایکه" و "مدین") در یک منطقه حساس تجارى بر سر راه کاروانهایى که از حجاز به شام، و از شام به حجاز و مناطق دیگر رفت و آمد مى کردند قرار داشتند. مى دانیم این قافله ها در وسط راه، نیازهاى فراوانى پیدا مى کنند که گاهى مردم شهرهایى که در مسیر قرار دارند از این نیازها حد اکثر سوء استفاده را مى کنند، اجناس آنها را به کمترین قیمت مى خرند و اجناس خود را به گرانترین قیمت مى فروشند (توجه داشته باشید که در آن زمان بسیارى از معاملات به صورت معامله جنس با جنس انجام مى شد).
گاه بر اجناسى که مى خرند هزار عیب مى گذارند، و جنسى را که در مقابل آن مى فروشند صد گونه تعریف مى کنند، و هنگام وزن و پیمانه جنس خود را دقیقا مى سنجند و گاه کم فروشى مى کنند ولى جنس دیگران را با بى اعتنایى وزن مى نمایند و گاهى بیشتر از مقدار لازم برمى دارند، و چون طرف مقابل به هر حال محتاج و نیازمند است ناچار است به تمام این مسائل تن در دهد! گذشته از کاروانهایى که در مسیر راه هستند اهل خود منطقه نیز آنها که ضعیفتر و کم درآمدترند و مجبورند جنس خود را با سرمایه داران گردن کلفت معامله کنند سرنوشتى بهتر از این ندارند. قیمت متاع، اعم از جنسى را که مى خرند و جنسى را که مى فروشند به میل آن ثروتمندان تعیین مى شود، پیمانه و وزن نیز در هر حال در اختیار آنها است و این بینواى مستضعف باید مانند "مرده اى در دست غسال" تسلیم باشد!
با توجه به آنچه گفتیم به تعبیرات گوناگون آیات فوق باز مى گردیم. در یک مورد آنها را دستور به ادا کردن حق پیمانه مى دهد، و در جاى دیگر توزین با ترازوى درست، و مى دانیم که سنجش کالاها یا از طریق کیل است و یا وزن، مخصوصا روى هر یک از این دو جداگانه انگشت مى گذارد، تا تاکید بیشترى باشد بر این دستور که در هیچ موردى اقدام به کم فروشى نکنند. تازه کم فروشى هم طرقى دارد، گاهى ترازو و پیمانه درست است ولى حق آن ادا نمى شود، و گاه ترازو خراب و پیمانه نادرست و قلابى است، و در آیات فوق به همه اینها اشاره شده است. پس از روشن شدن این دو تعبیر به سراغ "لا تبخسوا" که از ماده "بخس" گرفته شده است مى رویم، و آن در اصل به معنى کم گذاردن ظالمانه از حقوق مردم، و گاه به معنى تقلب و نیرنگى است که منتهى به تضییع حقوق دیگران مى گردد، بنابراین جمله فوق داراى معنى وسیعى است که هرگونه غش و تقلب و تزویر و خدعه در معامله، و هرگونه پایمال کردن حق دیگران را شامل مى شود. و اما جمله "لا تکونوا من المخسرین" با توجه به اینکه "مخسر" به معنى کسى است که شخص یا چیزى را در معرض خسارت قرار مى دهد، آن نیز معنى وسیعى دارد که علاوه بر کم فروشى، هر عاملى را که سبب زیان و خسران طرف در معامله بشود در برمى گیرد. به این ترتیب تمام سوء استفاده ها و ظلم و خلافکارى در معامله و هرگونه تقلب و کوشش و تلاش زیانبار، چه در کمیت و چه در کیفیت همه در دستورهاى فوق داخل است.
از آنجا که نابسامانیهاى اقتصادى سرچشمه از هم گسیختگى نظام اجتماعى مى شود، در پایان این دستورات به عنوان یک جمع بندى مى گوید «و لا تعثوا فی الأرض مفسدین؛ در زمین فساد نکنید، و جامعه ها را به تباهى نکشانید.» و به هرگونه استثمار و بهره کشى ظالمانه و تضییع حقوق دیگران پایان دهید. اینها نه تنها دستوراتى کارساز براى جامعه ثروتمند و ظالم عصر شعیب بود که براى هر عصر و زمانى کارساز و کارگشا است و سبب عدالت اقتصادى مى شود. سپس شعیب در آخرین دستورش در این بخش از سخن بار دیگر آنها را به تقوى دعوت مى کند، و مى گوید: از خدایى بپرهیزید که شما و اقوام پیشین را آفرید. «و اتقوا الذی خلقکم و الجبلة الأولین»
شما تنها قوم و جمعیتى نیستید که روى این زمین گام نهاده اید، قبل از شما پدرانتان و اقوام دیگر آمدند و رفتند، گذشته آنها، و آینده خویش را فراموش نکنید. "جبلة" از "جبل" به معنى کوه است، به جماعت زیاد که در عظمت همچون کوهند گفته شده، بعضى عدد آن را ده هزار ذکر کرده اند. و نیز به طبیعت و فطرت انسان "جبلة" اطلاق شده چرا که غیر قابل تغییر است همچون کوه که نمى توان آن را جا به جا کرده. تعبیر فوق ممکن است اشاره به این حقیقت نیز باشد که آنچه من درباره ترک ظلم و فساد و اداى حقوق مردم و رعایت عدالت گفتم در درون فطرت انسانها از روز نخست بوده، و من براى احیاى فطرت پاک شما آمده ام. اما متاسفانه سخنان این پیامبر دلسوز و بیدارگر در آنها مؤثر نیفتاد.
نتیجه:
پیامبران گرامی همگی در یک رشته از اصول مشترک بوده اند. چیزی که هست هر کدام بر اساس خصوصیات قوم خود بر امر و یا اموری تأکید می ورزیدند. از آیات فوق استفاده می شود که شعیب بر روی چهار مطلب تأکید داشت:
1- یکتا پرستی
2- دعوت به عدل و قسط در معاملات
3- خودداری از فساد در زمین
4- اجتناب از سد طریق مؤمنان.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 15 ص 330- 337، جلد 9 ص 199-205
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 12 صفحه 10
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 16 صفحه 187
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها