زرتشتیان و ظهور مزدکیان
فارسی 6005 نمایش |نظام طبقاتی زرتشتیان و ظهور مزدکیان
شهرت بیشتر مزدک به افکار اشتراکی و کمونیستی اوست. کریستن سن ریشه این گونه افکار مزدک را اندیشه های اخلاقی و نوع دوستی می داند. محرک مزدک هر چه باشد و او هر هدفی از پیشنهادهای اشتراکی خود داشته باشد، آنچه از ناحیه تاریخی قابل بررسی است زمینه مناسب پذیرش اندیشه اشتراکی در جامعه آن روز ایرانی است. کریستن سن در فصل «نهضت مزدکیه» در کتاب خود به شرح عجیب نظام طبقاتی آن روز ایران که زمینه رواج و توسعه دعوت مزدکی را فراهم کرد پرداخته است. نظامات اجتماعی آن روز زمینه بسیار مناسبی برای رشد آن گونه اندیشه های بوده است.
آقای سعید نفیسی در تاریخ اجتماعی ایران پس از بیانی مشروح درباره نظام ارث و ازدواج و طلاق و حقوق زن در عهد ساسانی می گوید: «امتیاز طبقاتی و محروم بودن عده کثیر از مردم ایران از حق مالکیت ناچار اوضاع خاصی پیش آورده بود و به همین جهت جامعه ایرانی در دوره ساسانی هرگز متحد و متفق الکلمه نبوده و توده های عظیم از مردم همیشه ناراضی و نگران و محروم زیسته اند. این است که دو انقلاب که پایه هر دو بر این اوضاع گذاشته بود و هر دو برای این بود که مردم را به حق مشروع خداداد خود برساند، در این دوره روی داده است: نخست در سال 240 میلادی در روز تاجگذاری شاپور اول، یعنی چهارده سال پس از تاسیس این سلسله و نهادن این اساس، مانی دین خود را که پناهگاهی برای این گروه محروم بوده است اعلان کرد و پیش برد.
تقریبا پنجاه سال پس از این واقعه "زرادشت" نام از مردم فسای فارس اصول دیگری که معلوم نیست تا چه اندازه اشتراکی بوده است اعلان کرد و چون وی کاری از پیش نبرد، دویست سال پس از آن بار دیگر "مزدک" پسر "بامداد" همان اصول را به میان آورد. سرانجام می بایست اسلام که در آن زمان مسلکی آزادمنش و پیشرو و خواستار برابری بود این اوضاع را درهم نوردد و محرومان و ناکامان اجتماع را به حق خود برساند.» مسلک مزدکی به حکم اینکه طرفدار طبقه محروم بود و در جامعه ای طبقاتی ظهور کرد رواج و شیوع فوق العاده یافت. کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان در این باره می گوید: «اگرچه کیش مزدک پس از ورود به طبقات سافله اجتماع تدریجا صورت یک مسلک سیاسی انقلابی گرفت ولی اساس دیانتی آن باقی بود و پیروان این آیین در میان طبقات عالیه هم وجود داشته اند. عاقبت مزدکیان خود را به اندازه ای قادر یافتند که شروع به ترتیب مراتب روحانی خود نموده،یک نفر رئیس روحانی انتخاب کردند.»
سرکوب انقراض مزدکیان در اواخر 528 یا اوایل 529 میلادی رخ داد.
علت سرکوب مزدکیان
علت آن بود که سران این گروه به اصطلاح انقلابی، گستاخی را تا آنجا رسانده بودند که اندیشۀ تغییر ولیعهد را در سر می پروراندند. «مزدکیون سعی داشتند تا کاووس را که ظاهرا اندکی به این قوم وابستگی فکری نشان می داد به ولیعهدی قباد برسانند.» و این قطره ای بود که جام صبر را لبریز کرد. قباد که از یک سو دین و دولت و از سوی دیگر اعتبار و شأن پادشاهی خود را در آستانۀ فروپاشی می دید، چاره ای اندیشید که اینگونه در تاریخ ثبت شده است: «تمام بزرگان زرتشتی و مسیحی به همراه بزرگان فرقه مزدکیه در مجلسی که ریاست آن را خود قباد بر عهده داشت جمع کردند و پس از چندی بحث و مجادله افراد مسلح بر سر مزدکیان ریخته و ظاهرا تمام سران آنها را زنده با سر در خاک کشتند.»
بی گمان این مجلس به بهانۀ گفتگو میان پیروان آیینهای گوناگون برگزار شده بوده است، وگرنه بزرگان مزدکی خود را به دام نمی انداختند فردوسی، در شاهنامه، پایان گرفتن کار مزدکیان را چنین به نظم کشیده است:
به درگاه کسری یکی باغ بود *** که دیوار او برتر از راغ بود
همه گرد بر گرد آن کنده کرد *** مر این مردمان را پراکنده کرد
بکشتندشان هم بسان درخت *** زیر پای و سر زیر آکنده سخت
گرچه ممکن است توصیف بالا از زبان فردوسی همانند توصیفی که از نظام طبقاتی ساسانیان و ماجرای کفشگر کرده است خالی از اغراق نباشد، ولی این سرکوب هراس انگیز و ضد انسانی به حق یا ناحق وارد تاریخ کشور ما شده است. «خسرو به مزدک گفت به درون باغ رو و میوه بذرهایی که کاشته ای ببین و هنگامیکه مزدک پیروانش را در چنین وضعی دید خروشی بر آورد و بیهوش شد. پس شاه او را زنده بر دار کرد و با باران تیر بکشت.» فردوسی در این باره گفته است: تو گر باهشی راه مزدک مگیر!
نحوه سرکوب مزدکیان از نظر کریستن سن
کریستن سن می نویسد: «دولتیان طریقه ای را که بارها تجربه شده بود پیش گرفتند: انجمنی از روحانیان دعوت کردند و اندرزگر مزدکیان را با سایر رؤسای فرقه به آنجا خواندند و گروهی عظیم از آن طایفه را دعوت و جلب کردند تا در مجلس مباحثه رسمی حاضر باشند. کواذ (قباد) شخصا مجلس را اداره می کرد، اما خسرو که به ولایتعهد معین شده بود و حقوق خود را دستخوش توطئه و دسته بندی مزدکیان و کاووس می دید، تمام همت و همگی جهد خود را مصروف داشت تا کار طوری به پایان رسد که ضربتی هولناک و قطعی به فرقه مزدکی وارد آید. پس چند تن از مجادلین و مباحثین کار افتاده و آزموده را از میان موبدان پیش آورد. موبد موبدان، گلونازس و بازانس اسقف مسیحیان ایران که در این پیشامد با زردشتیان همداستان شده بودند در انجمن حضور داشتند. بازانس مورد توجه خاص کواذ (قباد) بود، زیرا که از طبابت سررشته داشت. طبعا مدافعین کیش مزدکی مجاب و مغلوب شدند و در این اثنا افواج مسلحی که پاسبان میدان مخصوص مزدکیان بودند تیغ در کف بر سر آن طایفه ریختند. اندرزگر (که ظاهرا خود مزدک بود) به هلاکت رسید.
عده حقیقی مزدکیان که در این دام مقتول شدند معلوم نیست. اعدادی که مورخان ایران و عرب آورده اند مبنای صحیح ندارد، ولی ظاهرا همه رؤسا در این مکان عرضه هلاک شدند. چنانکه پس از این واقعه که حکم کشتار عموم مزدکیان صادر شد افراد این فرقه چون رئیس مطاع نداشتند پراکنده گشتند و در مقابل دشمنان خود ایستادگی نیافتند، همه مضمحل شدند، دارایی آنها ضبط و کتب دینی سوخته شد... از این وقت به بعد مزدکیه حکم فرقه سری پیدا کرد و به این صورت حیات خود را دوام داد و بعد از ساسانیان هم در عهد اسلام بارها خودنمایی کرد.»
دین مزدک به وسیله نیروی نظامی و اعمال زور و خشونت فوق العاده بر حسب ظاهر در هم کوبیده شد ولی مانند آتشی در زیر خاکستر همچنان باقی بود. مسلما اگر اسلام ظهور نمی کرد آیین مزدکی به واسطه خاصیت اشتراکی بار دیگر بروز می کرد و زبانه می کشید، زیرا علل و موجباتی که موجب پیدایش آن مذهب و گرایش سریع و عجیب مردم به آن بود همچنان باقی بود.
اسلام، عامل اصلی انقراض مزدکیان
عامل اصلی انقراض مزدکیان اسلام بود. اسلام که دین توحیدی بود، یک سلسله اصول و مبانی خاص درباره خدا و خلقت و انسان و حیات آورد که با عقاید مزدکی قابل قیاس نبود و در تعلیمات اجتماعی خود بر عدل و مساوات و برابری افراد و نژادها تکیه کرد بدون آنکه افراط کاری های مزدکی را در بر داشته باشد، قهرا هم از جنبه فکری و هم از جنبه اجتماعی از طریقه مزدکی جاذبه بیشتری داشت. توده مردم ایران به جای گرایش به طریقه مزدکی به اسلام که منادی توحید و عدل بود گرویدند.
در زمان خلفای جور اموی و عباسی که روش قیصری و کسرایی را احیا کردند، بار دیگر زمینه برای مزدکی گری فراهم شد، ولی توجه توده مردم که حساب اسلام را از حساب خلفا جدا می کردند و معتقد بودند اسلام را باید از شر خلفای جور نجات داد مجالی به مزدکی گری نداد. از این رو می بینیم که مثلا در اواخر عهد امویان در شوال سال 129 هجری قمری اولین روزی که سیاه جامگان ایرانی نهضت خویش را در«سفیذنج» از نواحی مرو رسما اعلام کردند و پرچم خویش را بر افراشتند، بر پرچم آنها این آیه به چشم می خورد: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر؛ به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل شده اذن جهاد داده شده است، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند، و البته خدا بر نصرت آنها تواناست.» (حج/ 39)
در آن روز که روز عید فطر بود، سلیمان بن کثیر که یک تن از رهبران نهضت جدید بود، به دستور ابومسلم خراسانی به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه پرداخت و انقلاب علیه دستگاه خلافت اموی را در خطبه نماز عید اعلام کرد. اگر آیین مزدک در آن روز در میان ایرانیان جاذبه ای قوی می داشت هیچ فرصتی از آن فرصت که باز هم مانند داشت بهتر برای ظهور و بروز و گرایش ایرانیان پیدا نمی شد، ولی نهضتهای عدالتخواهی ایرانیان در دوره اسلام متکی به اسلام بوده است نه مزدکی گری و غیره. علت اینکه مزدکی گری نیز مانند مانویت به کلی منقرض شد و حتی به صورت یک اقلیت مانند زردشتی گری باقی نماند، همان است که در علت انقراض مانویان گفته شد که: مسلمین مزدکیان را اهل کتاب نمی شمردند و برای مذهب آنها ریشه آسمانی قائل نبودند و مزدکی گری را مانند مانوی گری نوعی «زندقه» به شمار می آوردند. این بود که آیین مزدکی نتوانست لااقل مانند زرتشتی گری به صورت یک اقلیت باقی بماند. البته جنبه های افراطی مزدکی گری،چه از جنبه های اخلاقی و زهد و ریاضت و چه از جنبه های اجتماعی و اشتراکی مطلق،عامل دیگری است برای انقراض کلی این آیین و این مسلک.
زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ظهور آیین مزدک
آئین مزدک شاید نخستین دینی بود که امور اقتصادی و مذهبی را با هم آمیخته بود و گامی بود برای بهبود وضع طبقات محروم. این دین زودتر از دورانی که جبر تاریخ اجازه می داد، مطرح شده بود. مزدکی گری حاکی از جهش فکری عظیمی بود که در جامعه ای متعصب و خشک مغز، محال بود به وجود بیاید و ریشه بدواند. آئین مزدک از یک سو پاسخ دهنده غریزه دستبرد و تصاحب مال غیر است که در دل هر کسی با شدت و ضعف در حال خلجان است، ولی معمولا کسی جرأت ابراز آن را ندارد، و از سوی دیگر آرزوی ایجاد وضعی که عدالت اجتماعی را در جامعه تأمین نماید.
مزدکی گری از میان رفت، ولی اندیشه عصیان علیه وضع موجود و به هم ریختن نظام جامعه را پس از آنکه در میان مردم پراکنده شد، به دشواری می توان از میان برد، و به همین دلیل در ایران مسلمانان، مزدکیان گاهی به نام خرم دینان و گاهی به نام بابکیه و یا نام های دیگر قیام می کردند و باعث آشوب های عظیم می شدند. ادیان دیگر از جمله دین مسیح فقط از رابطه میان آفریدگار و بندگانش سخن می گفت و کاری به کار امیران و پادشاهان نداشت. ولی مزدک به تنهایی روابط نوی میان بنده و خدا بوجود آورد، بلکه در امور اقتصادی هم سخنان تازه و عقاید جدیدی پیش کشید. وی برای بار اول در تاریخ، اعلام کرد که: دارایی هر چه هست، از آن خداست و همه مردم در آن حق تصرف دارند و کسانی که اموال مورد نیاز مردم را جمع می کنند و وقت خود را با شمردن آن می گذرانند و دست به تقسیم آن نمی زنند، مانند کسانی هستند که نوش دارو را از بیمار دریغ می کنند و باید با آنها مانند آدمکشان رفتار کرد. دشمنی با مزدک و عقاید او تنها جنبه عربی- اسلامی ندارد، اشرافیت ایرانی نیز در این راه با تازیان همگام بوده است.
جامعه طبقاتی- اشرافی ایران چگونه فقر را در گستره جامعه عینیت بخشیده بود. ثروتمندان ایرانی در پگاه نخستین شعاع قیام مزدک، بر او شوریدند و موبدان و مغان زرتشتی کینه او در دل گرفتند و سرانجام در کنار تخت انوشیروان، شاهد قتل عام مزدکیان که تعدادشان به سیصد هزار می رسید، بودند و قهقهه می زدند. و از آن پس نیز، وقتی ایران به اشغال تازیان درآمد، رعایا از دو سو تحت ستم مضاعف قرار گرفتند؛ از سوی فاتحان بدوی تازه به دوران رسیده و از جانب فئودال های ایرانی همدست خلیفه. آئین مزدک مشخصه روشنگرائی جامعه متمدن ایرانی است که با جهل و جور روحانیون و موبدان و شاهان مستبد در ستیز بود. مزدک گرائی فریاد اعتراض آگاهان جامعه علیه اشرافیت پلید طبقاتی و فقرافزائی سلطه سیاسی- اقتصادی بود. این فریاد نوخاسته، به خون کشیده شد و اندکی بعد در راستای قیامهای ملی و مردمی ایرانیان در قالب نهضت مقاومت ملی مردم ایران، علیه استیلای تازیان، حلقوم خلیفه عربی و سران قبائل مهاجم بدوی و متحدان فئودال ایرانیشان را فشرد.
قیام مزدک معلول دورانی است که تاریخ در ترسیم آن درنگ به خود راه نمی دهد: امپراطوری کهن سال ساسانیان، نظام اشرافی- طبقاتی، روابط و مناسبات بحرانی و پیچیده جامعه ایرانی، قطب های ممتاز دوازده گانه دربار شاهنشاهی، موبدان و... تزویر مذهبی و تخدیر توده ها، آوارگی و فقر روستائیان، هجوم گرسنگان به شهرها، ازدحام زنان و دختران در حرمسراها، تجارت برده و زن به دیگر سرزمینها، دستکرت های بزرگ و بی انتها و تجلی تمام عیار فئودالیسم کهن سال و متمرکز در شاهنشاهی ساسانی و... مشخصه های بارز جامعه ایرانی عصر ساسانی است.
از دید بسیاری از پژوهشگران، «نهضت مزدک واکنش شدیدی علیه نظام اقتصادی عصر خود بود، مردم به پیشوایی مرد دانشمندی به نام مزدک که به جهت مانوی بودن از موبدان دل خوشی نداشت سر به شورش برداشتند و خواستار حکومتی اشتراکی شدند و مذهبی اشتراکی را پدید آوردند.» سایکس بر آن است که «نهضت مزدک تعلیمی دینی نبوده که به طور منفی اقدام کند، بلکه تعلیمی بود علنی بر ضد دولت آن عصر. علاوه بر آن نهضت مزدک بیشتر جنبه آزادی خواهی مخصوصا دموکراسی کشاورزی داشت.»
پرسی سایکس، گرانتوسکی و وسکایا در تحلیل این جنبش تا آنجا پیش رفته اند که نهضت مزدکی را نهضتی دارای جنبه های کمونیستی معرفی کرده اند؛ نظریه ای که گیرشمن نیز آن را کمونیسم ایرانی لقب داد، انقلابی واقعی به حساب می آمد. گروهی از اندیشمندان این انقلاب را «عکس العملی از جانب بردگان، کشاورزان نیمه برده و توده عظیم انسانهای آزاد شهرها و روستاها علیه فئودالیسم و قانون برده داری آن دانسته اند.» گروه دیگری از تاریخ پژوهان معتقدند: «ساسانیان و به ویژه انوشیروان، کمونیسم را دیوانگی به شمار می آوردند و می دانستند که پیامی جز از هم گسیختگی ارکان کشور ندارد.» دستۀ دیگری از پژوهشگران نیز معتقدند: «مزدکیان بلاشک در آغاز انگیزه های دینی داشته اند و بانی این اندیشه نیز شخصی بوده عاشق اصلاحات نظری (ایدئالیستی)، و طالب بهبود احوال زندگی مردم و جنبه اجتماعی این دعوت از حیث اهمیت در درجه دوم قرار داشته است.» به هر رو، کشمکش دیرپای طبقات بالا و پایین از یک سو و بلوای مانی که هر چند به شیوه ای خطرناک، پندار نادرست شکست ناپذیری طبقات بالا و اشراف را متزلزل ساخته بود از سوی دیگر، و نیز خودسری دینی موبدان، در کنار هم زمینۀ پا گرفتن شورش در برابر نظام حاکم را در میان توده های ستمدیده فراهم کرده بود.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات ایران و اسلام- انتشارات صدرا- 1382
آرتور کریستن سن- ایران در زمان ساسانیان- ترجمه رشید یاسمى- انتشارات صداى معاصر- 1378
آرتورکریستن سن- سلطنت قباد و ظهور مزدک- ترجمه احمد بیرشک- کتابخانه طهورى- 1374
آرتورکریستن سن- مزداپرستى در ایران قدیم- ترجمه ذبیح الله صفا- انتشارات هیرمند- 1376
اوتاکر کلیما- تاریخچه مکتب مزدک- ترجمه جهانگیر فکرى ارشاد- انتشارات توس- 1371
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش ادیان ایران باستان- مانویت
عبداللّه مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 1- بخش ادیان و مذاهب ایران باستان دین مانی
حنیف رضا گلزار- مقاله جنبش های مانی و مزدک ریشهها، اندیشهها و پیامدها- ماه نامه اطلاعات سیاسی اقتصادی- 1387 - شماره 249-250- خرداد و تیر
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها