عدم انحصار فلسفه اخلاق (یونان باستان)

فارسی 4380 نمایش |

امر جهان شمول حاکم از نظر فیلسوفان یونانی و چینی
موتزو، نظیر فیلسوفان یونانی، در صدد یافتن امری جهان شمول بود که از طریق آن در میان شیوه های رقیب، به تعیین حکم نایل شود. همچنانکه افلاطون از استخدام عقل به عنوان راهی برای دستیابی به آگاهی از نوع جهان شمول "خوب" دفاع کرد، موهیست ها (طرفداران موتزو)، در دفاع از اصل محبت جهان شمول به حمایت از مناظره پرداختند. پیروان کنفوسیوس، ویژگی نظام خود را اشتمال آن بر محبت تناسبی یا درجه بندی شده و سلسله مراتبی دانستند؛ زیرا وظایف همه افراد جامعه، از طریق موقعیت آنها، نظیر پسر، معلم، همسایه و یا جز آن بودن تعیین می شد. موتزو، استدلال کرد که آموزه کنفوسیوسی خودشکن است؛ چرا که فرد معتقد به آن را به این خواسته می رساند که دیگران باید نگرش جهان شمول تری نسبت به محبت به دیگران داشته باشند؛ یعنی باید محبت آنها عامتر و وسیع تر شود. همه باید تصدیق کنند که صلح بهتر از جنگ و جنگ نتیجه تبعیض است؛ و روشن است که صلح نتیجه محبت فراگیر است؛ از همین رو، موتزو اشاره می کند که حتی کسانی که آموزه محبت تناسبی آنها، ایشان را به این سمت سوق می دهد که منافع صلح را برای مردمان خود بخواهند، باید فراتر از آن رفته و از محبت جهان شمول حمایت کنند. موتزو به دفاع از مناظره به عنوان ابزاری جهت تمییز درست و نادرست، نظم و بی نظمی، و مفید و مضر می پردازد. مناظره، شک و تردیدها را از میان می برد. در نوشته های منسوب به موتزو، بحث هایی درباره شیوه منطقی و مسائل معرفت شناختی و نیز نحوه به کارگیری این شیوه ها برای دفاع از آموزه محبت جهانشمول و نشان دادن نقایص منطقی موجود در تعالیم مکاتب فکری رقیب وجود دارد. گونه ای از مکتب فلسفی که موتزو به راه انداخت، تا ظهور خاندان هان (206ق م)، شکوفا شد و معلمان این مکتب به بسط و توضیح آموزه های اخلاقی و منطقی آن پرداختند. در عین آنکه تفاوتهای موجود میان فلسفه اخلاق چینی و یونانی را نباید ناچیز انگاشت، تشابهات موجود میان آنها برای رد ادعای کسانی که فلسفه اخلاق را رشته اختصاصی سنت هایی با ریشه یونانی می دانند، کافی است.

فلسفه اخلاق در هند
نمی توان برای تحول اجتماعی و رشد فلسفی به وجود آمده در هند، نظیری شبیه با آنچه در چین و یونان وجود داشت، یافت. در هند نظام اجتماعی مبتنی بر کشاورزی از طریق نوعی نظام طبقاتی حفظ شده بود که به طور همزمان حامی اخلاق مستبدانه خشکی بود. ماکس وبر، به همین دلیل نتیجه می گیرد که وداها در بردارنده اخلاق عقلانی نیستند. اما، مانو در "درمه شاستره ها" ادعا می کند که درمه یا وظیفه باید با استدلال منطقی روشن شود، به شرط آنکه استدلال با احکام وداها مخالف نباشد. کاتیلیا، انویکسیکی (منطق)، را چراغ همه علوم، سرچشمه همه کارها و مأمن دائمی همه فضائل می داند و از این رو، بر اهمیت منطق برای تأمل اخلاقی تأکید می ورزد. در همه سنتهای هندی، می توان مباحث اخلاقی درباره مسائل اخلاقی و به کارگیری فنون منطقی در مباحث مربوط به مفاهیم اخلاقی اصلی هند یعنی درمه، کرمه و پوروشارتا را پیدا کرد.

ریشه درمه
ریشه درمه از واژه ای سانسکریت به معنای ایجاد، حفظ، حمایت، زنده نگه داشتن یا انسجام بخشیدن است. قانونگذاران، از قوانین طبقاتی به عنوان درمه یاد کردند. آنچه درمه را توصیه کرده است سنت است نه ملاحظات مربوط به سود یا هر برداشت مستقلی از درست یا خوب. درمه، نه تنها به عنوان قانون مردم، بلکه به عنوان نظم جهان شناختی نظام مند همه امور تلقی شده است. قوانین خاصی که با توسل به درمه تصویب شده اند، به عنوان نمودهایی از این نظم جهان شمول مورد استناد قرار گرفته اند. با این حال، از همان زمان مانو، این امر مورد پذیرش است که ممکن است برای اعصار متفاوت درمه های متفاوتی وجود داشته باشد.

کرمه در اندیشه اخلاقی هندی
کرمه، بیانگر بعد نتیجه گرایانه اندیشه اخلاقی هندی است. در وداها، کرمه در پیوند با عمل قربانی است؛ عملی که فرد از طریق آن بدن یا جهان آیینی خود را که برخاسته از آیین پیش از مرگ خود می باشد و متعاقبا در آن خواهد زیست، فراهم می کند. در دیدگاه هندویی پساودایی، افرادی که اعمال قانونی مناسبی انجام دهند، کرمه خوبی را به وجود می آورند که نتیجه آن تناسخ یافتن در شکل برتر می باشد. عدم هماهنگی با درمه، باعث پیدایش کرمه بد و تولد دوباره پست تر است.

اهداف زندگی در سنت هندو
در سنت هندو، اهداف زندگی عبارتند از چهار پوروشارته که مشتمل است بر درمه و نیز کامه (لذت، ارضای تمایلات)، ارتهه (ثروت و قدرت، راه قانونی کسب ثروت) و مکشه (رهایی از چرخه تولد دوباره مترتب بر کرمه). هرچند برخی ادعا می کنند در اخلاق هندویی پوروشارته ها نقشی شبیه با نقش یودامونیا برای یونانیان دارند، شباهت این دو ناچیز است. پوروشارته ها به لحاظ سنتی از نظر اهمیت و شایستگی به این صورت فهرست بندی شده اند: مکشه، درمه، ارتهه، کامه.

مفاهیم اخلاقی در ادیان غیر ودایی
این مفاهیم دستخوش تحولاتی شده اند و با ورود ادیان غیر ودایی به هند که مهمترین آنها بودیسم و جینیسم است، مورد چالش قرار گرفته اند.

کرمه از نظر جینه ها
برای مثال، جینه ها ادعا می کنند کرمه نوعی ماده لطیف و بدون آگاهی است که به افراد متصل می شود و معرفت را تحت الشعاع قرار می دهد و انواع بعدی تولدهای دوباره را تعیین می کند. از طریق زندگی زاهدانه و همراه با ریاضت که مبتنی بر اصول متعددی است، کرمه به پایان رسیده، مکشه به دست می آید؛ مهمترین اصل از اصول مزبور "اهیمسا" (اصل عدم آزار) است.

درمه از نظر جینه ها

درمه مورد نظر جینه ها، مجموعه قوانینی است برای ایجاد حرکت به سوی مکشه که بر زندگی در صومعه متمرکز است. کرمه، در نتیجه عدم توجه به پیامدهای اعمال به دست می آید. اهمیت شناخت در جهان بینی جینه ای، پیروان این آیین را به ایجاد آثار مهمی در معرفت شناسی و منطق در طول بیش از هزار سال (1700-400 م) سوق داده است. نخستین نوشته ها درباره منطق جینه ای، به طور مشخصی برای اثبات صحت تعالیم اخلاقی جینه ای به ویژه آموزه "اهیمسا" طرح ریزی شده اند.

مفهوم درمه در بودیسم
مفهوم درمه در بودیسم، صرفا برای دلالت بر حقیقتی نجات بخش وارد شده است که بودا در پی عملی کردن آن بود و به تعلیم آن می پرداخت. بودائیان به بحث هایی با هندوئیان پرداختند و در آن بحث ها از این ادعای خود دفاع کردند که درمه مورد نظر در بودیسم دارای قدرت نجات بخش است. بودائیان، نظیر جینه ها، مفهوم درمه را از مفهوم آیین قربانی جدا می کنند و کرمه را برای اشاره به نتایج معنوی اعمال انسان به کار می گیرند. منطق دانان بودایی به بحث با منطق دانان هندویی و جینه ای می پردازند، اما دفاع از درمه مورد نظر بودیسم، عموما مبتنی بر ملاحظات اخلاقی نیست؛ با این حال، بحث درباره اصول اخلاقی، عنصر بسیار مهم بودیسم است. زیرا این اصول حجیت خود را نه از سنت که از بصیرت می گیرند. برای مثال میل شدید (حرص)، بدترین شر میان همه شرور (شرالشرور)، تلقی می شود؛ زیرا به اعتقاد بوداییان بودا پی برده است که میل شدید یا حرص، علت همه رنج هاست. به لحاظ نظری، هرکس که از راه بودا پیروی می کند، باید به این نکته پی ببرد که از بین بردن حرص به خوب بودن می انجامد. حکمت که برای پیدا شدن چنین بصیرتی لازم است با همین انقطاع حرص یا میل شدید به وجود می آید که به عنوان خوب شناخته شده است: "از اخلاق حکمت می آید و از حکمت اخلاق. نظیر شستن یک دست با دست دیگر. بدین ترتیب، اخلاق با حکمت شسته می شود و حکمت با اخلاق". اخلاق بودایی، سودگرایانه است؛ به این معنا که در این اخلاق امری بد است که به رنج بینجامد و خوب آن است که رنج را از میان ببرد. از نظر بوداییان، حکم اخلاقی صرفا ابراز احساسات نیست و اخلاق از درک درست سرشت انس‍‍‍‍‍‍‍‍‍ان و ج‍‍‍‍‍‍‍ه‍‍‍‍‍‍‍‍ان برمی خیزد. اصطلاحات و مفاهیم اخلاقی، از نظر بوداییان قابل درک و قابل تعریف اند و تصمیم های اخلاقی دارای معیارند. مکتوبات مقدس اولیه بوداییان، این تعاریف را ارائه کرده اند: "هر عملی، خواه جسمی، لسانی یا ذهنی که به رنج فرد یا دیگران یا هر دو بینجامد، بد است. هر عملی، خواه جسمی، لسانی یا ذهنی که به رنج فرد یا دیگران یا هر دو نینجامد، خوب است". در بودیسم، گام برداشتن در جهت تکمیل اخلاق، نشانه داشتن فکر درست و بدن درست است. شخصی که دارای اندیشه های سالم، بدن تندرست و فکر پاک است به خود یا دیگران زیانی نمی رساند و طبیعتا در روابط خود با دیگران به نحوی شایسته رفتار می کند.

نتیجه
شواهدی کافی از تلاش های فکری و مباحث منطقی درباره موضوعات اخلاقی در فرهنگ های غیر غربی وجود دارد و مؤید این ادعا است که فلسفه اخلاق (بحث فلسفی درباره مباحث اخلاق)، محصول انحصاری یونانیان نیست، اما در عین حال، باید پذیرفت که درست یا نادرست بودن کارها، خوب و بد و فضیلت و رذیلت، موضوع مباحث دراز دامنی در سنت فلسفی غرب بوده است، نه در سایر سنت ها. با این حال، درس های مهمی هست که باید از طریق ملاحظه نظام های اخلاقی غیر غربی آموخت نخست، در مکتب فلسفی چینی و هندی اخلاق در دائو (تائو)، یا درمه کلی تر ادغام و گنجانده شده، در حالی که در غرب گرایشی هست که اخلاق را موضوعی مستقل از آموزه های وسیع تر متافیزیکی و دینی تلقی کنند.
دوم، تمرکز اخلاق غربی غالبا به مسائل مربوط به رفتار فردی است، در حالی که با تلقی اخلاق به مثابه مثلا جزء مکمل دائوی اجتماعی، مسائل مربوط به رفتار فردی، مسائل فرعی محسوب می شود. سوم، اخلاق دینی، حتی آن نوع اخلاق دینی غربی که در یهودیت، مسیحیت و اسلام آمده، نوعا تا حدی در ویژگی های مذکور با دیدگاههای چینی و هندی شریک است، در حالی که اخلاق فلسفی غرب سنت مستقل و موازی خاص خود را در تأمل بر مسائل ارزشی، رشد و توسعه داده است. چهارم، در اخلاق دینی، مسائل مربوط به ارزش را نمی توان به نحوی مستقل و جدا از پاسخ هایی که به مسائل مربوط به طرح و برنامه خدا برای بشر و میثاق الهی داده می شود، پاسخ داد؛ از این رو، در اخلاق دینی امکان بالقوه برای تعارض مهم با دیدگاه های فلسفی غیر دینی وجود دارد.

منـابـع

سایت باشگاه اندیشه- مقاله فلسفه- اخلاق در انحصار یونانیان

فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دینی- شماره 2- مقاله فلسفه اخلاق در انحصار یونانیان

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد