عوامل ورود در جهنم (افراط در مصرف مواهب)

فارسی 3486 نمایش |

اسراف و تبذیر

اسراف و تبذیر به معنی وسیع کلمه از گناهان بزرگ است که قرآن با اهمیت زیاد از آنها یاد کرده است. در مورد اسراف می فرماید: «و أن المسرفین هم أصحاب النار؛ همانا اسراف کنندگان و افراط گران اهل آتشند.» (مؤمن/ 43)
گرچه این سخن در سوره ی مؤمن از زبان مؤمن آل فرعون نقل شده، ولی قرآن بر آن صحه نهاده است. از جمله سخنان تهدید آمیز مؤمن آل فرعون به قوم خود این بود که بیگانه کفران نعمت و ناسپاسى نموده با اینکه ساحت آفریدگار را خالق جهان و همه موجودات ریز و کلان می دانند ولى به لازم آن معتقد نبوده معاد و رجوع بشر را به سوى آفریدگار در عالم قیامت انکار می نمایند و لازم این انکار و کفران آن است که در دوزخ سکونت خواهند نمود و براى ابد شقاوت گریبانگیر آنان خواهد بود.
اگر انسان واقعا یقین داشته باشد که به نزد خدا باز مى گردد، و به راستى خداوند است که از او حساب مى کشد و به او پاداش مى دهد، دست از ارتکاب جرایم بر مى دارد، زیرا مى داند که پروردگارش بندگان خود را مى نگرد، و هرگز ممکن نیست که کسى او را فریب دهد یا از او بگریزد، و به راستى که خداوند به هیچ کس ظلم نمى کند و داور دادگر پیروزمند با جبروتى است. و بدین سان مى بینیم که سیاق آیه بازگشت به نزد خدا را به آنجا مى کشاند که سرانجام گزافکاران آتش است و این حقیقتى است فطرى و ناگزیر که در آن جدال و مناقشه اى راه ندارد.

بلاى اسراف و تبذیر

بدون شک، نعمتها و مواهب موجود در کره زمین، براى ساکنانش کافى است، اما به یک شرط و آن اینکه بیهوده به هدر داده نشوند، بلکه به صورت صحیح و معقول و دور از هر گونه افراط و تفریط مورد بهره بردارى قرار گیرد، وگرنه این مواهب آن قدر زیاد و نامحدود نیست که با بهره گیرى نادرست، آسیب نپذیرد. و اى بسا اسراف و تبذیر در منطقه اى از زمین باعث محرومیت منطقه دیگرى شود، و یا اسراف و تبذیر انسانهاى امروز باعث محرومیت نسلهاى آینده گردد. آن روز که ارقام و آمار، همچون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار داد که در بهره گیرى از مواهب خدا در زمین، اسراف و تبذیر روا مدارید. قرآن در آیات فراوانى شدیدا مسرفان را محکوم کرده است.
در جایى مى گوید: «و هو الذی أنشأ جنات معروشات و غیر معروشات و النخل و الزرع مختلفا أکله و الزیتون و الرمان متشابها و غیر متشابه کلوا من ثمره إذا أثمر و آتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین؛ و اوست که باغ هایى از درختان داربستى [مانند انگور] و بدون داربست و نخل و زراعت با میوه هاى گوناگون، و زیتون و انار، مشابه و غیر مشابه را پدید آورد. شما از میوه ى آن به هنگامى که بار مى دهد بخورید، و روز چیدنش حق آن را [به مستمندان] بپردازید ولى زیاده روى نکنید که او مسرفان را دوست ندارد.» (انعام/ 41)
"اسراف" به معنى تجاوز از حد اعتدال است، و این جمله مى تواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و یا عدم اسراف در بخشش بوده باشد، زیرا پاره اى از اشخاص به قدرى دست و دل بازند که هر چه دارند به این و آن مى دهند و خود و فرزندانشان معطل مى مانند.
اینکه فرمود: "و لا تسرفوا" معنایش این است که در استفاده از این میوه ها و غلات از آن حدى که براى معاش شما صالح و مفید است تجاوز مکنید، درست است که شما صاحب آن هستید ولیکن نمى توانید در خوردن آن و بذل و بخشش از آن زیاده روى کنید، و یا در غیر آن مصرفى که خدا معین نموده به کار بزنید مثلا در راه معصیت خدا صرف نمایید. و همچنین فقیرى که از شما مى گیرد نمى تواند در آن اسراف نموده مثلا آن را تضییع کند. پس آیه مطلق و خطاب آن شامل جمیع مردم است چه مالک و چه فقیر. و اینکه بعضى گفته اند: خطاب آیه مختص به مالک آن اموال است. و همچنین اینکه بعضى دیگر گفته اند: خطاب تنها متوجه زمامدارى است که صدقات را از صاحبان این اموال مى گیرد. و همچنین اینکه بعضى گفته اند: معنایش این است که میوه ها را قبل از چیدن مخورید تا در نتیجه حق فقرا را کم کنید.
نیز اینکه عده اى دیگر گفته اند: معناى آیه این است که از دادن مقدار واجب کوتاهى مکنید. و یا گفته اند معنایش این است که: این اموال را در راه معصیت صرف مکنید، صحیح نیست، و با اطلاق آیه و سیاق آن نمى سازد. حرمت اسراف و ضرورت تنظیم خوردن و آشامیدن، یکى دیگر از جنبه هاى تکاملى در اسلام است. اسراف از آن رو ناپسند است، «و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین؛ بخورید و بنوشید و زیاده روى نکنید که او اسرافکاران را دوست نمى دارد.» (اعراف/ 31)
همانطور که گفتیم کلمه ی "اسراف" کلمه بسیار جامعى است که هرگونه زیاده روى در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود، و این روش قرآن است که به هنگام تشویق به استفاده کردن از مواهب آفرینش، فورا جلو سوء استفاده را گرفته و به اعتدال توصیه مى کند.
اگر کسی به اندازه کوه احد در راه خدا انفاق کند، اسراف نیست و اگر به اندازه درهمى در راه معصیت انفاق کنى اسراف است. برخى گویند: معناى «لا تسرفوا» این است که در خوردن و نوشیدن از حد میانه روى خارج نشوید. نقل شده است که هارون را طبیبى مسیحى بود. روزى وى به على بن حسین واقد گفت: «در کتاب شما از علم طب چیزى نیست، در حالى که علم دو تاست: علم پزشکى و علم ادیان.» وى در جواب گفت: «خداوند تمام پزشکى را در نصف آیه، جمع کرده، مى فرماید: "کلوا و اشربوا و لا تسرفوا" و پیامبر ما تمام پزشکى را در یک جمله، خلاصه کرده، فرمود: "المعدة بیت کل الداء و الحمیة رأس کل دواء و اعط کل بدن ما عودته؛ شکم خانه هر بیمارى و پرهیز اصل هر داروست و بدن را از آنچه بدان معتاد کرده اى محروم مگردان." طبیب گفت، قرآن و پیامبر شما از پزشکى براى جالینوس چیزى باقى نگذاشته اند.»
برخى گویند: یعنى چیزى را به حرام و باطل نخورید. خوردن حرام اگر چه کم باشد اسراف و تجاوز از حد است. هر چه نیز عقلا زشت شمارند و براى انسان ضرر داشته باشد، اسراف است و حلال نیست. مثل اینکه کسى دیگ خود را با گلاب و مشک بجوشاند یا به دست تهى شیشه عطرى بخرد و خود را معطر کند و خانواده را محتاج گذارد.
اسراف گاهى تجاوز از حدود شریعت است. کسى که گوشت خوک مى خورد یا شراب مى نوشد، اسرافکار است و خدا او را دوست ندارد، زیرا براى او روزى حلال به فراوانى فراهم کرده و دیگر نیازى به حرامش نیست. گاه اسراف به تجاوز از حدود عرف عام است، مثلا کسى خانه اى بسازد و صدها میلیون تومان در آن خرج کند در حالى که با صرف مبلغ کمترى مى توانست براى خود مسکن و مأواى راحتى تهیه کند. یا اتوموبیلى را به دهها میلیون تومان بخرد و حال آن که با خرید اتوموبیلى به بهاى مناسب او را بسنده مى بود. اسراف به موقعیتهاى اجتماعى یا حتى به موقعیتهاى شخصى مربوط مى شود. فقیرى که بیش از چند تومان ندارد و آن را به خرید (مثلا) عطر و ادکلن اختصاص مى دهد، در حالى که زن و فرزندش نان بر سفره ندارند، آدم اسرافکارى است، در حالى که اگر شخص توانگرى چنین کند اسراف به حساب نمى آید. دولتهاى فقیرى که به تقلید دول ثروتمند فرودگاههاى عظیم احداث مى کنند یا میدانها و استادیومهاى ورزشى و یا سفارتخانه هاى فخیم مى سازند در حالى که هنوز براى کودکان خود مدرسه اى مناسب ندارند، در زمره اسرافکاران هستند. و حال آن که ساختن این بناها و احداث این تأسیسات براى دول ثروتمند اسراف به حساب نمى آید.

روایتى در معناى: اسراف و اقتار

در تفسیر عیاشى از ابان بن تغلب روایت شده که گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: «خیال مى کنى که اگر خداوند به کسى نعمتى مى دهد از کرامت آن کس است؟ و اگر دریغ مى دارد از خوارى او است؟ نه، چنین نیست، مال مال خدا است که به ودیعه به دست هر کس بخواهد مى سپارد، و خوردن، آشامیدن، پوشیدن، نکاح و سوارى و سایر انواع تصرفات در آن را مباح کرده به شرطى که رعایت اعتدال و اقتصاد را بنمایند و ما زاد آن را به فقراى مؤمن رسانیده یا با آن امور خود را اصلاح کنند، وگرنه همه آن تصرفات حرام خواهد بود. آن گاه جمله "و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین" را تلاوت نمود.»
سپس فرمودند: «آیا مى پندارى خدا کسى را در مالى که به او داده امین مى کند که اسبى به ده هزار درهم بخرد با اینکه اسبى به ارزش بیست درهم او را کفایت مى کند، و کنیزى به بهاى هزار دینار بخرد با اینکه کنیزى به قیمت بیست درهم براى او کافى است، و از طرف دیگر بفرماید اسراف نکنید چون خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.»
در کافى به سند خود از اسحاق بن عبدالعزیز از بعضى از اصحاب خود نقل کرده که گفت: «خدمت امام صادق (ع) عرض کردم در راه مکه بودیم و مى خواستیم احرام ببندیم لذا نوره کشیدیم، و چون سبوس همراه نداشتیم که به بدن خود بمالیم و اثر نوره را از بدن بزداییم ناگزیر قدرى آرد به خود مالیده و با آن رفع حاجت نمودیم، من ناگهان به این فکر افتادم که این چه کارى بود کردم، و خدا مى داند که چقدر ناراحت شدم. حضرت فرمود: آیا ترس تو از این جهت است که مبادا اسراف کرده باشى؟ عرض کردم: آرى، فرمود: ناراحت مباش در هر چیزى که بدن را اصلاح کند اسراف نیست. من خودم بارها شده که دستور داده ام مغز استخوان برایم بیاورند تا بدنم را چرب کنم، روغن زیتون آورده اند، و من به خود مالیده ام، این اسراف نیست، "اسراف" عبارت است از کارى که مال را ضایع کند، و به بدن ضرر برساند.
عرض کردم: "اقتار" چیست؟ فرمود: اقتار این است که انسان با قدرت بر تحصیل غذاى گوارا به نان و نمک اکتفاء کند. عرض کردم، پس اقتصاد به چه معنا است. فرمود: اقتصاد این است که انسان همه رقم غذا از قبیل نان، گوشت، شیر، سرکه و روغن بخورد و لیکن در هر وعده یک رقم.»

منـابـع

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏14 صفحه 339

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏12 صفحه 80

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 3

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 501

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏3 صفحه 262

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 149

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏9 صفحه 88

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏8 صفحه 116

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏12 صفحه 86

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد