مقایسه کیفیت زندگی افراد در دین هندو و اسلام (ارزش انسانی)

فارسی 4616 نمایش |

جایگاه سالمندان در دین هندو
برای هندوان سالمند، ضربه ناگهانی بازنشستگی پس از یک زندگی فعال وجود ندارد. مرحله واناپراستا در نقطه ای که به روشنی معین شده باشد، آغاز نمی گردد، و آیین خاصی که شروع آن را مشخص کند، وجود ندارد. کمتر زوج هندویی است (مردان در مرحله واناپراستا معمولا همسر خود را ترک نمی گویند) که جسما به "برهوت" برود، زیرا آنها به "حاشیه" می روند. بنابراین، بازنشستگی بیشتر یک فرایند ذهنی است و فرد سالمند عضو لاینفکی از خانواده مشترک باقی خواهد ماند. در واقع، بسیاری از "پدربزرگ" ها، مادام که قادر به فعالیت باشند، هم چنان به کار خود به عنوان مدیر خانواده مشترک ادامه می دهند. بسیاری از زنان مسن، به رغم حضور جمعی از زنان جوان تر، مسئولیت های اصلی خود را در خانواده رها نمی کنند. در هر دو مورد، این وضع فقط بدان دلیل نیست که سالمندان تمایلی به از دست دادن سلطه خود ندارند؛ اگر احساسی اصیل و توافق در همه طرف ها وجود داشته باشد، تجربه این گونه سالمندان باید به نفع خانواده به کار گرفته شود. اعضای جوان تر خانواده جایگاه فرودین خود را خواهند پذیرفت، حتی اگر در این ضمن خود به سن پیری برسند. بنابراین، بسیاری از هندوان سالمند در تمام مدت عمر خود عضو فعال و لاینفک خانواده خود باقی می مانند. حضور سالمندان، به عنوان عضوی مفید، در خانواده، هم به آنها و هم به خانواده کمک می کند. یک جفت دست اضافی اغلب بسیار مغتنم است، و روابط میان پدربزرگ و مادربزرگ با نوه ها رابطه ای به ویژه صمیمی است. شواهد فراوانی که در نتیجه مطالعات جامعه شناختی به دست آمده نشان می دهد که در هند، زنانی که برای کمک به خرج خانه مجبور به ترک خانه برای کار کردن هستند، حضور مادربزرگ را در خانه مفید می دانند. در مواردی که زنان جوان از زندگی در خانواده مشترک و حضور والدین شوهر اظهار بیزاری نموده اند، دادگاههای هند اغلب این گونه زنان را با وظایفشان نسبت به والدین سالمند شوهر آگاه ساخته اند. یک قاضی هندی افکار عمومی کشورش را این گونه منعکس ساخت که در هند هنوز زمان آن نرسیده که سالمندان را به خانه های ویژه سالمندان بسپاریم. جز در موارد ناشی از ناتوانی های جسمی و نیاز به مراقبت، تنها در یک مورد است که لازم است هندوی سالمند، همچون یک فرزند، قطعا تحت اقتدار پسر خود زندگی کند، و آن هنگامی است که او در استقبال از مرگی زودرس، مرحله سام نیاسین را به طور آیینی آغاز کرده، اما عمر او بیش از مدتی که انتظار داشته، ادامه یافته است. مسلم است که باید از اعضای مجرد و سالمند خانواده مراقبت شود. جامعه هندو رفتار خانواده هایی را که اعضای سالمند خود را طرد و رها می سازند تا تنها زندگی کنند، مذموم می شمارد. مراقبت از خویشاوندان نیازمند، راه دیگری است برای کسب ثواب غیبی. شواهد موجود نشان می دهد که تأمین بازنشستگی برای سالمندان باعث شده که امروزه هندوهای سالمند احساس وابستگی کمتری نسبت به خانواده هایشان داشته باشند. شمار فزاینده ای از هندوان، بخصوص در جوامع مقیم خارج، زندگی مستقلی دارند، اما احتمال آنکه این روش به یک الگوی معمول در میان هندوان تبدیل شود وجود ندارد، و نظام خانواده مشترک هم چنان به بقای خود، حتی در خارج از هند، ادامه خواهند داد.

جایگاه نیازمندان در دین هندو
در شرایط آرمانی، معلولان ذهنی و جسمی و بیماران، همانند سالمندان، نه تنها از خانواده طرد نمی شوند، که در پناه آن زندگی می کنند. پیر شدن یک فرایند طبیعی تلقی می شد، و این آگاهی نیز وجود داشت که به طور کلی فرد سالمند خود، در مرحله ای پیشتر، خانواده ای را تحت تکفل داشته است. با کسانی که معلولیت مادرزادی دارند یا بعدها گرفتار بیماری های حاد می شوند، در صورتی که نقشی در تکفل خانواده ایفاء ننموده باشند، به گونه ای دیگر رفتار می شود. ممکن است آنها را تحمیلی بر خود، و تکفل آنها را عملی خیرخواهانه تلقی نمود. در صورتی که این افراد بدیمن تلقی شوند، مسائل آیینی را باعث می گردند. اما در این مورد نیز، همانند مورد خویشاوندان سالمند مجرد، خانواده ای که نیازمندی را طرد می کند مورد مذمت اجتماع قرار می گیرد. با این همه، چنین رفتارهایی موجد امنیت مطلق برای معلولان و بیماران نیست درمواقع سختی، مانند قحطی، تغییر رفتار اعضای خانواده ممکن است بدان معنی باشد که چون آنها در آخر صف هستند، احتمالا غذایی دریافت نخواهند کرد. بسیاری از دختران جوان نیز سرنوشتی مشابه داشته اند، بدین معنی که در ایام قحطی، خانواده هایشان آنها را رها کرده اند. اگرچه شواهدی دال بر کشتن نوزادان دختر وجود دارد، اما هیچکس نمی داند چه تعداد از نوزادان معلول نیز به چنین سرنوشتی گرفتار شده اند. این نمونه ای است از وضعیتی که در آن رویه اجتماعی با آرمان دینی مراقبت از اعضای خانواده، انطباق نمی یابد. به طور کلی، معلولان جایگاهی فرودست در خانواده هندو دارند. در اصطلاح حقوقی، معلولان اغلب در تمام مدت عمر صغیر باقی می مانند؛ اما این وضع در مورد بسیاری از اعضای خانواده مشترک هندو مصداق داشت. دارماشاسترا رفتارهای متفاوت را با معلولان و بیماران در بعض شرایط مهم اجتماعی و حقوقی آشکارا مورد تأیید قرار می دهد. آنان از مالیات معاف و تا حدودی از مصونیت حقوقی برخوردارند. اما هنگام ارزیابی صفات آنان به منظور شهادت در دادگاه، در زمره اشخاص فاسد و بد شمرده می شوند. آنان حتی اجازه ورود به دادگاه نداشته و شهادت آنان معمولا مسموع نیست. آنان نباید آیین های استغفاری انجام داده، قراردادی منعقد ساخته یا هدیه ای بپذیرند (در مورد مجنون و سفیه، این دستورات اکید است). هم چنین از ارث بردن در خانواده مشترک منع شده اند. این رفتارهای تبعیض آمیز بر پایه این دریافت استوار است که میان ظاهر جسمانی و صفات جبلی گذشته و حال هر شخص رابطه ای وجود دارد. بنابراین، بیماری لاعلاج و نقص جسمی اغلب نشانه فرد گناهکار و یا به عبارت دیگر کارمای بد در هستی قبلی تلقی می شود. منواسمریتی قواعد کلی را در این مورد بیان نموده است: "بعضی اشخاص در نتیجه جرایمی که در این زندگی مرتکب شده اند، و برخی در نتیجه جرایمی که در هستی قبل مرتکب شده اند، به تغییری در ظاهر گرفتار می شوند". این دیدگاه، ظاهرا جداسازی اشخاص گرفتار بیماری های ساری، بخصوص جذام، را در آسایشگاه های مخصوص توجیه می کند. به نظر می رسد مؤسسات مددکاری اجتماعی در خلال قرن نوزدهم به وجود آمده باشد. برخی حاکمان هندی، از جمله گائک وادس از بارودا، تحت تأثیر نفوذ غرب، و تا حدودی نیز به منظور تحقق دارمای خود، بسیار فعال بوده اند. امروزه در هند اماکن بسیاری برای نگهداری معلولان و بیماران وجود دارد، که در آنجا مورد درمان قرار گرفته و گاهی نیز مهارت هایی را می آموزند تا بتوانند زندگی خود را تأمین کنند. در حال حاضر، دیگر اشخاص نیازمند، به خصوص ایتام، فقرا، کودکان بی سرپناه و مادران بی شوهر، به ویژه اگر تنگدست یا قربانی تجاوز به عنف باشند، تحت پوشش این گونه مؤسسات قرار می گیرند. در هند معاصر، خیل عظیم کسانی که محتاج کمک اند، باعث ایجاد مشکلات زیادی گشته است، اما بسیاری از سازمان ها، و نیز دولت، برای تضمین اجرای بهتر حقوق اساسی بشر، که در قانون اساسی مقرر گردیده، در طیف گسترده ای از طرح های مددکاری مشارکت دارند.

سقط جنین در دین هندو
در چهارچوب مقررات ازدواج هندوان، سقط جنین و کنترل موالید برای بسیاری از هندوان نمی تواند قابل قبول باشد، یکی از اهداف اصلی حیات هندوان، تولید مثل است، بنابراین حفظ حیات جنبه ای اصلی از دارماست. بنابراین، در متون کلاسیک هندو، سقط جنین یا سقط بچه گناه و جرمی سنگین تلقی شده است. بعض متون میان اشکال مختلف سقط جنین تمایز قائل شده و مجازات های متفاوتی را در این موارد مقرر می دارند. به علاوه، حسب آنکه کودک مشروع یا غیر مشروع باشد، مجازات های متفاوتی را مقرر می دارند در سلسله مراتب سنتی، سقط کردن فرزند یک مستخدمه جرم خفیف تری تلقی می شود. با زنانی که باعث سقط می شوند به مثابه مجرم برخورد می شود و آنها را ناپاک و بدشگون می شمارند؛ در برخی از متون، نفی بلد اینان مقرر گشته است. بنابراین، زن هندویی که ناخواسته باردار شده، محتاج تلقی نمی گردد. سقط جنین تنها در صورتی که زندگی مادر به دلیل بارداری در خطر باشد، مجاز است. به نظر می رسد "دلایل اجتماعی" آن گونه که در غرب از آن برداشت می شود، در میان هندوان ارزشی نداشته باشد. اما در واقعیت زندگی، وضعیت کاملا فرق می کند؛ و این نکته ای است که در متون قدیمی، در هنگام بحث درباره این موضوع، تلویحا خاطرنشان گردیده است. امروزه، در سلسله مراتب ارزش ها، این انتظار که زوج متأهل باید فرزندانی داشته باشند، همچنان قوی است. اما مردم به داشتن فرزندان کمتر خشنود هستند و روش های کنترل موالید کاملا پذیرفته شده است. ترجیح به داشتن پسر، که دلایل چندی دارد، اما به خصوص اساسا به تداوم تبار خانواده مربوط می شود، مسائل جدیدی را باعث گشته است. از آنجا که امروز فن آوری پزشکی تعیین جنسیت کودک متولد ناشده را در اوایل دوره بارداری ممکن ساخته، تعداد زیادی از جنین های مؤنث سقط می شود. پزشکان نیز، در هند و در خارج، از این جریان مطلع شده اند. در حال حاضر، در چند ایالت هند قوانینی به تصویب رسیده که آزمایش تعیین جنسیت را ممنوع می سازد، و مسلما این موضوع بسیاری از هندوانی را که این گونه اعمال را محکوم می سازند، نگران کرده است. اینکه نوزادان دختر فورا به قتل می رسند، نکته ای مخفی نیست. این اعمال، اگرچه گسترده نیست، ولی زیاده روی های بی رحمانه جامعه تحت سلطه ذکور را آشکار ساخته، موجب "معمای دارما" می گردد. والدین فقیر اغلب عمل خود را با این استدلال توجیه می کنند که کمی درد در این مرحله اولیه بهتر از یک عمر بدبختی در سال های بعد است. فشار فزاینده برای تأمین جهیزیهء دختران نیز عامل دیگری در این میان است. به نظر می رسد درک قتل نوزاد دختر دشوار باشد، اما وضعیت زندگی والدینی را مجسم کنید که می دانند نمی توانند امیدی به پرورش فرزند دیگری داشته باشند، و یا قبلا تعداد کثیری کودکان کم سن را دیده اند که به دلیل نبود اساسی ترین احتیاجات مرده اند. بنابراین، شاید وضعیت هایی قابل تصور باشد که در آن وجدان فرد، آن قاضی غایی هستی هندوان، به صوب روش نسبتا بی رحمانه محدود ساختن تعداد اعضای خانواده گرایش یابد. در سال 1971 سقط جنین در هند قانونی شد، اما محبوبیت چندانی ندارد. تحقیقی در زمینه تنظیم خانواده در بمبئی نشان داد که بیش از 80 درصد زنان سقط جنین را مذموم می شمارند، و 56 درصد بر این باورند که این عمل یک گناه است؛ مفهوم قتل یک جنین از نظر هندوان در اینجا مطرح می گردد. با توجه به فشار ناشی از انفجار جمعیت، باید نتیجه گرفت که راهی که هند برای کنترل جمعیت ترجیح می دهد، باید در وهله اول جلوگیری از آبستنی های ناخواسته باشد.

مرگ بی درد یا خودکشی در دین هندو
به طور کلی، احترام هندوان به همه اشکال حیات، و دیدگاه منفی نسبت به قتل غیرضروری، دورنمای محدودی برای مرگ بی درد فراهم می آورد. نظر اساسی هندوان در این باره آن است که بیماران لاعلاج باید تا فرا رسیدن کالا، یعنی زمان مناسب برای مرگ، صبر کنند. کسانی که از بیمار لاعلاج مراقبت می کنند باید در جهت کاهش درد و رنج بیمار بکوشند، اما در اصول حق خاتمه دادن به حیات یک شخص دیگر را ندارند. در اینجا هم دوباره وجدان فردی بیمار لاعلاج راه حل های رادیکال را مجاز می شمارد. مفهوم هندوی "مرگ خوب" و "مرگ ارادی" در اینجا موضوعیت دارد. در مفهوم اول، شخص پس از خاتمه تمام امور دنیوی، برای مرگ آماده می شود. در "مرگ ارادی"، اشخاص سالم و ضعیت که بیماری لاعلاجی ندارند، می توانند عملا تا فرارسیدن مرگ انتظار بکشند و از خوردن و آشامیدن امتناع ورزند. نمونه سام نیاسی مسلما در اینجا موضوعیت دارد؛ ترک زندگی می تواند به منزله نوعی خودکشی تلقی شود. مطالب فوق تا همین جا نشان می دهد که در تقابلی آشکار با ممنوعیت های مختلف گرفتن جان و نیز تا حدودی در تناقض با آرمان عدم خشونت، خودکشی از نظر اخلاقی و معنوی، در شرایط چندی برای هندوان قابل قبول است. یک نمونه روشن، که اغلب در نوشته های کلاسیک یافت می شود، قضیه پیرمردی است که به سام نیاسی می رسد و شخصا مراسم تدفین خود را انجام می دهد و سپس دنیا را ترک می گوید. الگوی زن آرمانی یا ساتی در همین حد معروف است. چنین زنی خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد شوهرش مهیا شده، زنده زنده می سوزاند. به رغم آنکه قوانین جدید این عمل را اکیدا ممنوع ساخته است زیرا در گذشته آرمان ساتی برای قتل زنان مورد سوء استفاده قرار می گرفته است، ولی هنوز هم احتمال وقوع این موارد وجود دارد. در اشعار حماسی قرون وسطی، به زنان باوفای پادشاهان یا جنگجویان، که مرگ را بر اسارت در چنگ مردی دیگر مرجح دانسته اند، افتخارات بسیاری وعده شده است. بنابراین، ممکن است انسان ساتی را به مثابه آرمانی بداند که نتیجه منطقی، اما بی رحمانه، آن تلقی هندوان از ازدواج به عنوان پیوندی انقطاع ناپذیر است. گروهی بر این باورند که ساتی با پیروی از این آرمان و تحمل نوعی ایثار که مستلزم شجاعت بسیار است، بیدرنگ به دوی (الهه) تبدیل شده، و به عنوان نماد انوثت آرمانی مورد پرستش قرار می گیرد.
نمونه دیگری، که با ساتی قابل قیاس است، در متونی دیده می شود که وضعیتی را نشان می دهند که در آن فردی که در اندوه فقد عزیزی کاملا غرق شده، یا در یأس کامل به سر می برد، اغلب با به آتش کشیدن خود اقدام به خودکشی می کند. مردان هم به این عمل اقدام می کنند، و نشانه ای در دست نیست که این تصمیم فردی از احترام برخوردار نباشد. نوشته های قدیمی هم چنین نمونه هایی از خودکشی را ارائه نموده اند که به مثابه توبه یا روش شرافتمندانه ای برای خروج از زندگی که در اثر ارتکاب جرم یا گناهی سنگین، آلوده گشته، تلقی می شده است. در بعض موارد به نظر می رسد که یک وظیفه اخلاقی برای خودکشی و، بدین ترتیب، خلاص کردن حاکم از ضرورت اجرای حکم اعدام به خاطر نقض شدید دارما، وجود داشته باشد. (ادامه دارد ...)

منـابـع

ورنر منسکی- اخلاق در شش دین جهان، بخش هندوئیسم- ترجمه محمدحسین وقار- انتشارات اطلاعات- صفحه 102-94

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد